اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...
اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

فریاد زدم : علی ، پناهم دادند ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

   فریاد زدم : علی ، پناهم دادند ... 


http://s8.picofile.com/file/8297677750/ALI_ZARBAT_XORDANE_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8297677976/ALI_ZARBAT_XORDAN_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8297678192/ALI_ZARBAT_XORDANE_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8297678826/NEG8HE_HAR8M_1.jpg

 

  ساقی به پیاله باده کم می ریزی / این میکده را چرا به هم می ریزی؟! 
 از گردش ساغرت شکایت دارم / آسوده بریز! بنده عادت دارم 
 با خستگی آمدم؛ فرح می خواهم / سجاده وُ تسبیح و قدح می خواهم 
 ما قوم عجم به باده عادت داریم / بر پیرمغان «علی» ارادت داریم 
 بر طایفه مان نگاه حق معطوف است / میخانه ی شهر طوس ما معروف است 
من اهل ری ام ؛ مست ولی اللهم / یک خمره می ِ سفارشی می خواهم 
در روز ازل که دل به آدم دادند / فریاد زدم؛ پیاله دستم دادند 
 فریاد زدم : علی - پناهم دادند / اینگونه به این میکده راهم دادند 
 با دیدن این شوق عنایاتی کرد / لبخند علی مرا خراباتی کرد 
 من مست ِ مِی ابوترابم یک عمر / سرزنده به نشئه ی ِ شرابم یک عُمر 
 یک ثانیه بی شراب نتوانم زیست / در مذهب ما حلال تر از مِی نیست 
 جامی بده لب به لب، خرابم ساقی / از مشتریان خوش حسابم ساقی 
 ساقی بده باده-ای که گیرا باشد / از خُم کهنسال تولا باشد 
 ساقی بده باده-ای که روشن باشد / خوشرنگ وُ زلال و مردافکن باشد 
 زُهاد پر از افاده را دلخور کن / با نام خدا پیاله ها را پر کن 
 بد مستی ِ من قصه ی پر دنباله است / زیرِ سرِِ ِ باده- ای صد و ده ساله است 
 این بزم مرا اهل سخن می سازد / تنها مِی کوثری به من می سازد 
 من معتقدم باده سرشتی دارد / انگور نجف طعم بهشتی دارد 
 می داخل خُم سینجلی می گوید / قُل می زند، علی علی می گوید 
 هُوهُوی ِ تمام خمره ها را بشنو / تفسیر شگرف « هل اتی» را بشنو 
 با تلخی این دُرد، رطب می چسبد / با حال خوشم توبه عجب می چسبد 
#
 گویم به تو حرف عشق بی پرده علی / این شور، مرا به رقص آورده علی 
 با غصه و غم عجب وداعی دارم! / سرمست توام! چه خوش سماعی دارم! 
 هوُ هوُ نکنم ؛ جنون مرا می گیرد / این دل به هوای کربلا می گیرد 
 دیوانه ترم نکن، کجا می کِشیم!؟ / سمت حرم دوست چرا می کِشیم؟ 
 تا طور کشانده ای ، عصا می خواهم / یک تذکره ی ِ کرببلا می خواهم 

 

 «وحید قاسمی»

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.