اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...
اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

چقدر خوب است که تورا دارم ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

     چقدر خوب است که تورا دارم ... 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

نتیجه تصویری برای ابراز مجبت در خانواده

 

http://filefilm.sellfile.ir/prod-images/222355.jpg

 

http://img.tebyan.net/big/1387/09/15822420586245175921261142121616898721443.jpg

 

نتیجه تصویری برای ابراز مجبت در خانواده

 

نتیجه تصویری برای ابراز مجبت در خانواده

 

  پدرم دلواپس آینده برادرم است،اما حتی یک بار هم اتفاق نیفتاده که باهم به کافی شاپ بروند،در خیابان قدم بزنند و گاهی بلند بلند بخندند.
 برادرم نگران فشار کاری پدرم است،اما حتی یکبار هم نشده خواسته هایش را به تعویق بیندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
 مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبرد اما حتی یکبار هم نشده که با من در مورد خوشبختی-ام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند؟
 من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشوم، اما حتی یکبار نشده که دستش را بگیرم ،با او به سینما بروم،باهم تخمه بشکنیم ،فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم.
 ما از نسل آدم های بلاتکلیف هستیم.
 ازیک طرف در خلوت خود، دلمان برای این و آن تنگ می شود،از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم لال مانی میگیریم! انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهانمان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگی مان بگوییم.
 تکلیفمان را با خودمان روشن نمیکنیم . یکدیگررا دوست میداریم اما آنقدر شهامت نداریم که دوست داشتن مان راابراز کنیم. ما آدم های بیچاره ای هستیم!
 آنقدر دربیان احساساتمان حقیر و ناچیزیم که صبر میکنیم تاوقتی عزیزی را از دست دادیم ،تا آخر عمر برایش شعر بگوییم.
 از یک جا به بعد باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد.
 از یک جا به بعد باید پدربه پسرش بگوید که چقدر دوستش دارد.
 از یک جا به بعد باید پسر دست پدر را بگیرد و باهم قدم بزنند.
 از یک جا به بعد باید مادر پسرش را به یک شام دونفره دعوت کند.
 از یک جا به بعد باید پسر در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تورا دارم.
 و چه خوب است از یک جا به بعد همینجا باشد،از همین جا که این نوشته تمام شد ... 
 

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت 15:43

آیا دورة تاریخی دین بسر آمده است؟

اگر چنین است :

پس چرا ھمه مردمان جھان به ھنگام گرفتاری خود ، خدایا خدایا می کنند ؟

پس چرا تعداد معابد در سراسر جھان روز به روز بیشتر می شود ؟

پس چرا آدمھا در قبال شرارت خود دچار اینھمه عذاب روح می شوند ؟

پس چرا امروزه بیش از ھر دورانی گرایش به امور ماوراءطبیعی خود نمائی می کند ؟

پس چرا اینھمه دجّالان مقدس نما دارای دکانھای پر رونقی شده اند ؟

پس چرا در طی قرن اخیر صدھا فرقه جدید مذھبی و عرفانی پدید آمده است ؟

پس چرا حتّی تبھکاران و صاحبان قدرتھای جھانی ھم سعی می کنند اعمال خود را مذھبی

بنمایند ؟

و به دھھا دلیل دیگر نه تنھا امروزه عمر تاریخی دین بسر نیامده که بیش از ھر دوره ای
بشر خود را نیازمند به دیناحساس می کند و دین خدا را تنھا راه حل ھمه بدبختی ھای
خود می داند . امروزه عصر جھانی شدن و جدّی شدن و تمام عیار شدن دین در حیات روزمره
می باشد . امروزه عصر خالص شدن و کامل شدن دین در بشر است و دیگر مذھب شرک پاسخگوی
بشر نمی باشد . امروزه دین تبدیل به یک نیاز مبرم و اورژانس شده است . جز در دین خدا
ھیچ پاسخی برای ھیچ مسئله ای وجود ندارد .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 34

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.