اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...
اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

من از عملکرد مسؤولان در برابر مردم شکایت دارم!؟ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  من از عملکرد مسؤولان در برابر مردم شکایت دارم!؟ ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

نتیجه تصویری برای صدیقی و زائری

 

واکنش‌ها به اظهار نظر جنجالی امام جمعه تهران

 

تصویر مرتبط

  خبرآنلاین ، محمد رضا زائری : چیزی در باره خطبه های نماز جمعه این هفته تهران نوشته ام و حالا دچار تردید شده ام که آیا باید عذرخواهی کنم؟ آیا شتابزده حکم کرده ام؟ آیا انصاف را فرونهاده ام؟

 وقتی دارم کتاب می خوانم ولی از خودم می پرسم آیا باید عذرخواهی کنم؟ وقتی بر سر سفره می نشینم، حتى وقتی نماز می خوانم از خود می پرسم!  من از امامان جمعه به طور کلی آزرده ام، اما این چه ربطی به آقای صدیقی دارد؟ من از برخی موضعگیری های آقای صدیقی دلخورم، خوب این چه ربطی به این خطبه خاص دارد؟ من از بخش های دیگر همین خطبه گله مند هستم، باشد اما این چه ارتباطی با مضمون کلی نقد من دارد؟
وقتی برای چندمین بار می خوانم و می شنوم و می اندیشم می بینم وزن توصیف ایشان از آشوب طلبان و اغتشاش گران چنان نبود که من نشان داده ام و هرچند معتقدم باز هم استفاده از این عبارت در شرایط کنونی حساسیت برانگیز بوده و خوشایند نیست اما پس از تماشای فایل ویدئویی سخنان جناب آقای صدیقی احساس می کنم سیاق گفتار طبیعی است و برداشت من ناروا و نوشته من بی انصافی و از این بابت باید به صراحت از ایشان عذرخواهی کنم.
گرچه برای جبران قضاوت یکسویه خود بخش های دیگر سخنان ایشان را منتشر کردم اما بسیاری از دوستان مؤمن و انقلابی ام این را کافی ندانسته و از من خواسته اند به صراحت عذرخواهی کنم. راستش حتى اگر حق با من بود باز هم جانب همراهی این دوستان را فرونمی گذاشتم و در مقام انتخاب بی تردید میان جبهه ایمان و انقلاب و حفظ شأن نفس خود نظر این دوستان را برمی گزیدم.
امروز دوستان منتقد من از موضع دینداری و شور انقلابی بر من می تازند و من -گرچه از برخی رفتارها و گفتارها و بعضا توهین هایشان آزرده ام- یک تار موی ایشان را به همه عالم نمی دهم.
به صراحت این عذرخواهی را تکرار می کنم تا خدای من نیز بداند که در برابر بندگان صالح او از موری کمترم و برای همراهی و همدلی با باورهای انقلابی شان از برداشتهای شخصی ام می گذرم.
اگر انتقادی دارم که همچنان خواهم داشت، اگر تند و تیز می نویسم، که همچنان خواهم نوشت، اگر اعتراض می کنم، که همچنان خواهم کرد... همه از موضع حرص بر این ارزشها و برای صیانت از این انقلاب است.
آزردگی و آشفتگی من از ظلم ها و دروغ ها و نامردمی ها و فسادها و ویژه خواری هایی است که به نام دین و به اسم انقلاب روی می دهد و هر روز هزار هزار از جوانان مان را از اسلام و نظام انقلابی مان بیزار می کند.
برافروختن من از بی دین شدن جماعتی است که دیر یا زود پدران و مادران همین جامعه اند و اینک با رفتار ما نه بی تفاوت و بی دین، که ضد دین و انقلاب هستند و قرار است نسل آینده را پرورش دهند.
برآشفتن من نه از دین گریزی این نسل بلکه از دین ستیزی شان است، آن هم وقتی که امامان جمعه امروز تهران هیچکدام نخواهند بود تا نتایج رویکرد امروز خود را در رفتار و کردار آنان ببینند.
من از عملکرد مسؤولان در برابر مردم شکایت دارم، از کارنامه قوه قضاییه شرمسارم، از ادبیات حاکمیت در برابر مردم معترض دلگیرم، از خبر مرگ مشکوک چندجوان در بازداشتگاهها و بی اعتنایی همین جبهه انقلاب و ایمان به چنین خبری حیرت زده ام، از رویدادهای ماهها و سالهای آینده که نتیجه طبیعی غفلت های امروز ماست وحشت دارم، اما همه اینها لحن آن یادداشت مرا توجیه نمی کند.
این است که فکر می کنم باید از آقای صدیقی عذرخواهی کنم و می دانم ایشان با سینه ای گشاده و رویی گشوده چون گذشته این اعتذار را خواهند پذیرفت.

 

 

   نامه م.ر. زائری به آقای صدیقی؛ می‌شود فقط روضه بخوانید؟

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

  حجت الاسلام محمدرضا زائری نوشت: نمی دانم روزگار چه رسمی دارد برای ناکام کردن پیاپی ما که هر روز چیزی از دلبستگی‌ها و دلخوشی هایمان می‌ستاند؟ یک روز اعتمادمان به این دانشمند نکته سنج و فرزانه با سخنان نسنجیده و بی حسابش به باد می‌رود و روزی دیگر باورمان به صداقت آن استاد دنیاگریز با افشای زدوبندهای پشت پرده اش با اصحاب قدرت رنگ می‌بازد! حالا هم نوبت حاج آقای صدیقی است که با ادبیات تلخ و تأسف انگیز "آشغال" در وصف برخی معترضان ناآرامی‌های اخیر کشور باعث نگرانی و تأسف ما بشوند و ناکاممان سازند. نمی دانم چه دلیلی دارد موضوعی را که ظاهرا پایان یافته و رهبر انقلاب هم حرف آخر را در باره آن زده‌اند دوباره در‌تریبون نماز جمعه مطرح کنند و جایی که قرار است بلندگوی وحدت و آرامش یا محراب امیدبخشی و معنویت باشد به چالشهای اختلاف برانگیز سیاسی بیالایند؟

نمی دانم چه دلیلی دارد حاج آقای صدیقی که با روضه خوانی‌ها و گریه‌های خویش در شیرین‌ترین لحظات توسل و توجه معنوی بسیاری از شهروندان تهرانی سهیم بوده‌اند به چنین موضوعی وارد شوند و با عبارت‌ها و کلماتی عجیب خاطره "خس و خاشاک" را زنده کنند؟ نمی دانم حالا که بزرگان مصلحت نمی‌دانند ائمه و خطبای مهمترین نماز جمعه کشور را تغییر دهند و چهره‌های جوان و آگاه و دقیق و جوان پسند و مناسب وشایسته را منصوب نمایند، چرا خود همین آقایان جنتی و موحدی کرمانی و صدیقی و خاتمی قدری حواسشان را جمع نمی‌کنند تا آبروی روحانیت و حوزه و مرجعیت و نظام و انقلاب و رهبری باشند؟

چرا آقایان متوجه نیستند که بیرون از اتاق‌های دربسته و پشت دیوارهای محافظان شان هم مردمی هستند؟ چرا آقایان نمی‌دانند که جز تحلیل‌های بولتن سیاسی رسمی و محدودشان چیزهایی در متن جامعه جاری است؟ چرا آقایان نمی‌فهمند که کلمه به کلمه و جمله به جمله شان در این روزگار توسط رسانه‌های جدید و شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی می‌گردد و شنیده یا خوانده می‌شود؟ آیا تحریک کردن عواطف بخشی از جامعه با عباراتی مثل "یک مشت آشغال" صواب است؟ آیا انگشت کردن در زخمی که همه -حتى رهبر انقلاب در سخنان اخیرشان- برای التیام آن می‌کوشند رواست؟

آیا لگد زدن بر پیکر زخم دیده مردمی که سراسر اعتراض و دلخوری و آزردگی و درد هستند انصاف است؟ اگر مردم امروز سخنی نمی‌گویند و حرفی نمی‌زنند و به میدان نمی‌ریزند و فریاد نمی‌کشند فقط از آن روست که نمی‌خواهند آبی به آسیاب دشمن بریزند و به خاطر آن است که راضی نیستند آتش بیار معرکه‌ترامپ و نتانیاهو باشند! آقایان، تو را به خدا به هوش بیایید و تو را به خدا گوش کنید! این مردم درد دارند و عقده‌های بسیار در گلو نگه داشته اند! چرا نباید عالمان دین اینجا هم چون همه جای جغرافیای این سامان در کنار مردم باشند و اکنون هم چون همیشه‌ی تاریخ این قوم با درد و داغشان هم ناله گردند؟

چرا نباید روحانیان به سنت تاریخی مراجع تقلید و بزرگان حوزه در کنار مردم باشند و برای دردهایشان فریاد و بانگ و پرچم و بارو شوند؟ چرا نباید عمامه به سرها و آخوندها پیش و بیش از هر کسی از ظلم و تبعیض و فساد و رانت‌خواری فریاد بزنند و برای مبارزه با سودجویانی که نام دین و انقلاب را به لجن کشیده‌اند سینه سپر کنند؟ چرا نباید برای حفظ آرمانهای انقلاب و برای صیانت از حیثیت رهبری همچنان روحانیت اصیل ما انقلابی بمانند و انقلابی رفتار کنند؟ آقای صدیقی عزیز! چرا خاطره‌های شیرین ما را خراب می‌کنید؟ حاج آقای صدیقی عزیز! تو را به خدا فقط روضه بخوانید! آقایان، باور کنید دلمان برای نماز جمعه تنگ شده، ما هم حق داریم به نماز جمعه بیاییم! خواهش می‌کنم نماز جمعه را از ما نگیرید!

 

تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.