اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...
اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

واکنش‌های داخلی و خارجی به درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی


  انا لله و انا الیه راجعون

واکنش‌های داخلی و خارجی به درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

19 دی 1395 - 22:51
هاشمی رفسنجانی

مقامات و مسئولان داخلی و خارجی درپی درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی واکنش نشان دادند.

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، مقامات و مسئولان داخلی و خارجی درپی درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام واکنش نشان دادند.

این خبر در حال تکمیل است . . . . .

امام خامنه‌ای: فقدان همرزم و همگام "سخت و جانکاه" است

بسم‌الله الرحمن الرحیم

انّا لله و انّا الیه راجعون

با دریغ و تأسف خبر درگذشت ناگهانی رفیق دیرین، و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را دریافت کردم.

فقدان همرزم و همگامی که سابقه‌ی همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نه سال تمام می‌رسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال بر ما گذشت و چه همفکریها و همدلیها که در برهه‌های زیادی ما را با یکدیگر در راهی مشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید.

هوش وافر و صمیمیت کم‌نظیر او در آن سالها، تکیه‌گاه مطمئنی برای همه‌ی کسانی که با وی همکار بودند به ویژه برای اینجانب به شمار می‌آید. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسه‌ی خناسانی که در سال های اخیر با شدت و جدیت در پی بهره برداری از این تفاوت های نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.

او نمونه‌ی کم نظیری از نسل اول مبارزان ضد ستم شاهی و از رنج دیدگان این راه پر خطر و پر افتخار بود. سال ها زندان و تحمل شکنجه های ساواک و مقاومت در برابر این همه و آن گاه مسئولیت های خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگ های درخشان زندگی پر فراز و نشیب این مبارز قدیمی است.

با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمی شناسم که تجربه ای مشترک و چنین دراز مدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخ ساز به یاد داشته باشم.

اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبه‌ی الهی با پرونده‌ای مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد، و این سرنوشت همه‌ی ما مسئولان جمهوری اسلامی است.

غفران و رحمت و عفو الهی را برای وی از صمیم قلب تمنا می‌کنم و به همسر گرامی و فرزندان و برادران و دیگر بازماندگان ایشان تسلیت عرض می‌کنم .

غفرالله لنا و له

سید علی خامنه ای

19 دی‌ماه 1395

پیام توئیتری روحانی درپی درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور در پی درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی پیامی کوتاه در توئیتر منتشر کرد.

متن این پیام به این شرح است: روح بزرگ‌مرد انقلاب و سیاست، مظهر صبر و استقامت به آسمان عروج کرد.

روحانی: انقلاب اسلامی پرچمداری شجاع و نظام مُدبری کم‌نظیر را از دست داد

متن پیام تسلیت حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی به این شرح است:

بسم ‌الله الرحمن الرحیم

إنا لله وإنا إلیه راجعون

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ

در ایام سوگ فاطمه معصومه(س) و شهادت مظلومانه امیرکبیر، ایران به سوگ سردار شایسته خویش نشست و قهرمان ملی مبارزه با استبداد و استعمار، سر بر آستان حق نهاد.

حضرت آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی فرزند ثابت قدم روح الله، همراه و همدل دیرین رهبری، چهره ممتاز و تاریخ‌ساز انقلاب اسلامی و دلسوز واقعی مردم؛ پس از عمری مجاهدت و صبوری به ملاقات حق شتافت. تاریخ چه تقدیر پر معنایی داشت که آن اسطوره حلم و تحمل و ایمان و اعتدال، در روزی به دیدار خداوند متعال شتافت که نقطه آغاز خیزش و قیام ملت در دفاع از خمینی کبیر، بنیانگذار انقلاب اسلامی بود.

سخن گفتن از هاشمی که سال‌ها در کنار او بودم برای من بسیار دشوار است. وی در طول مبارزات مردم ایران تحت زعامت امام بزرگوار، یک انقلابی تمام‌عیار بود. سال‌ها زندان و شکنجه، او را از راه آن مراد جدا نکرد. او همواره یکی از پیشتازان بنام انقلاب اسلامی بود. او بود که از قم تا نجف و از پاریس تا تهران هرگز امام و مرادش را تنها نگذاشت. هاشمی از معماران برجسته نظام جمهوری اسلامی ایران است؛ قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، حزب جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی و تمام نهادهای انقلاب اسلامی مدیون تدبیر و آینده‌نگری این مرد فرداها است.

امروز اسلام سرمایه‌ای پرارزش، ایران امیری بزرگ، انقلاب اسلامی پرچمداری شجاع و نظام مُدبری کم‌نظیر را از دست داد.

او محبوب امام بود و خادم مردم؛ هرکجا که او مسئولیت آن را بر عهده داشت، مایه آرامش امام و رهبری و مردم بود. او تحلیل‌گیری توانا بود که جهان را به‌خوبی می‌شناخت. خطبه‌های نمازش در روزهای سخت دفاع مقدس به همه روحیه می‌داد. او در مظلومیت، چون یار دیرینش شهید بهشتی بود و ناسپاسی‌ها را به آسانی تحمل می‌کرد.

هاشمی هیچ‌گاه از جنگ نهراسید ولی همواره صلح را گرامی می‌داشت؛ هم فرمانده شجاع میدان‌های جهاد و شهادت بود و هم قهرمان مذاکره برای پایان جنگ. سخن گفتن از بزرگ‌مردی که به‌حق سنگ زیرین آسیای نظام بود، ساده نیست. محرم امام و یاور بی بدیل مقام معظم رهبری بود. برای ایران و ایرانی، آرزوهای بزرگی داشت و تا جان داشت برای سربلندی میهن اسلامی کوشید. بسیار جفا دید و بسیار وفا کرد. با انحراف از مسیر اعتدال اسلامی سر سازش نداشت و مصلحت نظام را از هر امری بالاتر می‌دانست. مردم فهیم ایران، قدر خادمان خود را به خوبی می‌شناسند و دینشان را به سردار سازندگی ادا خواهند کرد.

نام هاشمی بزرگتر از آن است که احدی بتواند نقش‌آفرینی و حضور موثر او را در برگ برگِ تاریخ نهضت اسلامی، از ابتدای مبارزات در دهه چهل تا پیروزی انقلاب، و از سابقه بی‌بدیل و درخشان او در مدیریت دفاع مقدس تا همه مقاطع حساس تا واپسین دقائق زندگانی ایشان، و حیات همیشگی او در قلب مردم قدرشناس ایران عزیز را انکار کند. که پیر و مراد همه ما خمینی عزیز قدس الله نفسه الزکیه فرمود: «بدخواهان بدانند که هاشمی زنده است چون نهضت زنده است.»

اینجانب با اعلام سه روز عزای عمومی و یک روز تعطیل رسمی؛ مصیبت بزرگ فقدان این قهرمان ملی، اندیشمند بزرگ اسلامی و سرمایه بی‌بدیل نظام جمهوری اسلامی ایران را محضر حضرت بقیه الله روحی له الفداه، مقام معظم رهبری، مراجع عظام تقلید، علما و فضلا، شخصیت‌های انقلاب و نظام، ملت قدرشناس ایران به‌خصوص مردم شریف استان کرمان و شهر رفسنجان، همه یاران و دوستداران و ارادتمندان ایشان به‌ویژه خانواده گرامی، همسر مکرمه و صبور و همچنین فرزندان و برادران آن مجاهد نستوه صمیمانه تسلیت می‌گویم و از درگاه خداوند متعال برای آن مرد بزرگ علو درجات و همجواری با ائمه اطهار(ع) و مرادش امام خمینی(ره)، همرزمان و شهدای انقلاب اسلامی، و برای همه بازماندگان صبر و أجر مسألت می‌دارم.

حسن روحانی

رییس جمهوری اسلامی ایران

   ادامه مطلب 

 


سکه-ی ارتباط با گذشته ...

-

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 
 

 سکه-ی ارتباط با گذشته ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

 دنبال سکه می گردم 
 می خواهم به گذشته ها زنگ بزنم 
 به روزهای خوب 
 به دل های بزرگ 
 به پدر پیرم 
 به جوانی مادرم 
 به کودکی-ای که کوچه ها را خاطره کرد 
 می خواهم زنگ بزنم 
 به دوچرخه-ی خسته-ام 
 به مسیر مدرسه ام 
 که خنده های مرا فراموش کرده 
 به نیمکت های پر از یادگاری مهر 
 به سفره ی وصله خورده-ی خالی از نان 
 به زمستانی که با زمین قهر نبود 
 به چراغ نفتی ِ رنگ وُ رو رفته ای 
 که همه ی ما را 
 با عشق دور هم جمع می کرد 
می-دانم آن خاطره ها از آن محل 
 کوچ کرده اند 
 می-دانم هیچ سکه ای 
 در هیچ گوشی ِ تلفنی 
 دیگر مرا به آن روزها وصل نخواهد کرد ... 

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

مَـــرد ِ حـُـــر ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 
 

   مَـــرد ِ حـُـــر ... 

 

 مرد حُر محکم ز و ِرد ِ «لاتخف» / ما بمیدان سر بجیب، او سَر به کف 
 مرد حر از لااله روشن ضمیر / می-نگردد بندهٔ سلطان وُ میر 
 مرد حر چون اشتران باری برد / مرد حر باری برد خاری خورد 
 پای خود را آنچنان محکم نهد / نبض رَه از سوز او بر می جهد 
 جان او پاینده تر گردد ز موت / بانگ تکبیرش برون از حرف وُ صوت 
 هر که سنگ راه را داند زُجاج / گیرد آن درویش از سلطان خراج 
 گرمی طبع تو از صهبای اوست / جوی تو پروردهٔ دریای اوست 
 پادشاهان در قباهای حریر / زرد رو از سهم آن عریان فقیر 
 ِسرّ ِ دین ما را خبر ، او را نظر / او درون خانه ما بیرون در 
 ما کلیسا دوست ، ما مسجد فروش / او ز دست مصطفی پیمانه نوش 
 نی مغان را بنده ، نی ساغر بدست / ما تهی پیمانه، او مست الست 
 چهره گل از نم او احمر است / ز آتش ما دود او روشنتر است 
 دارد اندر سینه تکبیر اُمَم / در جبین اوست تقدیر امم 
 قبلهٔ ما گه کلیسا ، گاه دیر / او نخواهد رزق خویش از دست غیر 
 ما همه عَبد فرنگ، او عبدُهُ / او نگنجد در جهان رنگ وُ بو 
 صبح وُ شام، ما به فکر ساز و برگ / آخـِر ما چیست تلخیهای مرگ 
 در جهان بی ثـُبات او را ثبات / مرگ، او را از مقامات حیات 
 اهل دل از صحبت ما مُضمحل / گل ز فیض صحبتش دارای دل 
 کار ما وابستهٔ تخمین وُ ظن / او همه کردار وُ کم گوید سخن 
 ما گدایان، کوچه گرد وُ فاقه مست / فقر او از لااله تیغی بدست 
 ما پر کاهی اسیر گرد باد / ضربش از کوه گران جوئی گشاد 
 مَحرم او شو ز ما بیگانه شو / خانه ویران باش وُ، صاحب خانه شو 
 شـِکوه کم کن از سپهر گرد گرد / زنده شو از صحبت آن زنده مرد 
 صحبت از علم کتابی خوشتر است / صحبت مردان حـُر آدم گر است 
 مرد حـُر دریای ژرف و بیکران / آب گیر از بحر وُ نی از ناودان 
 سینهٔ این مردمی جوشد چو دیگ / پیش او کوه گران یک توده ریگ 
 روز صلح آن برگ وُ ساز انجمن / هم چو باد فرودین اندر چمن 
 روز کین آن مَحرم تقدیر خویش / گور خود می کندَد از شمشیر خویش 
 ای سرت گردم گریز از ما چو تیر / دامن او گیر و بیتابانه گیر
 می-نَروید تخم دل از آب وُ گل / بی نگاهی از خداوندان دل 
 اندر این عالم نـَیـَرزی با خسی / تا نیاویزی بدامان کسی 


« اقـبال لاهـوری »

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

نـــامـــه-ی کـــاسـبـــان تـــحـــریـــم به تـــرامـــپ ...



نـــامـــه-ی کـــاسـبـــان تـــحـــریـــم به تـــرامـــپ ...



کاسبان تحریم/ کارتون روز / اثر طراوت نیکی



در حاشیه ی نامه ی ٣٠ مثلا ایرانی به ترامپ برای افزایش تحریم ها بر علیه ایران!
کارتون روز
اثر طراوات نیکی

شنبه شب گذشته بود که شبکه فاکس‌نیوز آمریکا از ارسال نامه جمعی از عناصر ضد انقلاب به دونالد ترامپ خبر داد...

آن ۳۰ نفر در این نامه از رئیس‌جمهور تازه برگزیده آمریکا خواسته بودند تا تحریم‌های بیشتری را علیه جمهوری اسلامی ایران اِعمال کند.

دراین نامه خطاب به ترامپ می‌خوانیم:«در زمان مبارزات انتخاباتی شما، ما و میلیون‌ها ایرانی هم‌عقیده در اعتراض صریح شما به توافق اتمی اوباما رییس جمهور کنونی با جمهوری اسلامی ایران بودیم. صمیمانه امیدواریم که با انتخاب دولت جدید و کنگره برای اولین بار فرصتی برای بازنگری نسبت به عواقب فاجعه‌بار این توافق و اجرای تعهدی که به رای دهندگان در این زمینه داده شد، فراهم شود.»

احمد باطبی، سیاوش صفوی، مجید محمدی، امیرحسین اعتمادی، علیرضا کیانی و چندتن دیگر در ادامه نامه سرگشاده خود تصریح کرده‌اند: «امیدواریم که تحت رهبری شما آمریکا به مردم ایران برای باز پس‌گیری کشور از اسلام گرایانی که برای چهار دهه است در رأس کشور هستند، کمک کند.»

آنها همچنین ضمن مقایسه ایران با داعش، حملات صورت گرفته در اروپا را هم به جمهوری اسلامی مرتبط کرده و نوشته‌اند که اقدامات ایران آغازگر بحران تروریسم بوده است...

در همین راستا، علی صفوی از اعضای برجسته گروهک منافقین نیز در مصاحبه با فاکس نیوز محتوای نامه فوق را تکرار کرده و از ترامپ خواسته است تا با ادعای نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم، تحریم‌های شدیدتری علیه ایران وضع کند.


مرام وُ محبت ماندگار جوانمردی از ایران ...


  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

 مرام وُ محبت ماندگار

 

 جوانمردی از ایران ... 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  


 یاد اون سالها بخیر ... مرام، معرفت، محبت، وَ انسانیت اکثر مردم ما با این دوره که فیلسوف-نماها وُ روشنفکرنماها ، اسم-شو گذاشتن دوره-ی «پسا مدرنیته» (البته برای توجیه رفتار، گفتار، وَ افکار خودشون)، خیلی تفاوت داشت ؛ حتما دوره-ی پدران ما هم تفاوتهایی داشته وَ نسبت به دوران زندگی من ِ نوعی از خصلتهای خوبشون پایدارتر وُ دلنشین-تر بوده ... مثلا، ستاره-های ورزشی فقط مشهور نبودند، بلکه اکثرشون معقول-تر وُ بامعرفت-تر بودن ، در یک کلام، خیلی بیشتر مرام پهلوانی وُ انسانی داشتند، حتی فوتبالیستهای اون دوره باوجود رقابتهایی که بین خودشون وَ طرفداراشون بود، بیشتر اهل مرام وُ معرفت بودن ؛ اگر چه چند نفر از فعالین اون موقع وَ حالا در عالم فوتبال، از سکوی معرفت، نزولی هم کرده باشند، بخاطر زرق وُ برقهای محیط اطراف-شون وَ کم داشتن ظرفیتهای لازمه ...

 پایگاه «آفتاب نیوز»، به مناسبت سالگرد رحلت ملکوتی یکی از این ستارگان ِ ماندگار ِ دنیای ورزش ایران وَ جهان، خاطراتی را به نقل از دوستان وُ همراهان ِ آن عزیز، خاطرات جالبی رو منتشر کرده که غفلت از آن فقط یک خلاء عاطفی وَ اطلاعاتی-ای است نسبت به کسی که جوانمردانه زندگی کرد وَ با یک دنیا خاطرات خوب وُ ماندگار، بسوی خدایش پَر کشید ...

 

  ادامـــه  مـطـلـب 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

افسار به دست دو سه گمراه نیفتد ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 افسار به دست دو سه گمراه نیفتد ...  
  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

نتیجه تصویری برای جنگ

نتیجه تصویری برای بمب اتم هیروشیما

نتیجه تصویری برای جنگ

نتیجه تصویری برای جنگ

نتیجه تصویری برای جنگ

 

نتیجه تصویری برای تبعیض نژادی

نتیجه تصویری برای تبعیض نژادی

 

  قربان جهانی که در آن جنگ نباشد / مشت و لگد و سیلی و اوردنگ نباشد 
 از وحشت بمب اتم و توپ و مسلسل / پیوسته به پا خار و به سر سنگ نباشد 
 باهم نستیزند سپیدان و سیاهان / دعوا سر نام و نسب و رنگ نباشد 
 در باغ وفا مرغ بد آواز نیابیم / در بزم صفا ساز بد آهنگ نباشد 
 افسار به دست دو سه گمراه نیفتد  / ایام به کام دو سه الدنگ نباشد 
 مادون ز ستمکاری مافوق ننالد / از دست دلی سنگ دلی تنگ نباشد 
 هر مملکتی تا طلبد حق خودش را / محتاج به صد لشکر صد هنگ نباش 

 

«ابوالقاسم حالت»

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

به این میگن مُبصر زیرک وُ باهوش ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

  به این میگن مُبصر زیرک وُ باهوش ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 


http://s8.picofile.com/file/8281189892/DOXTARE_B8HUSH_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8281190468/XAL3FEH_Q8FELG3R_SHODANE_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8281190650/WAH8BY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8281190934/MOFTYE_WAH8BY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8281191368/SAHYON3SM_U_S_A_WAH8BY_1.jpg

 

 سوال یک دختربچه ۹ساله شیعه ازمدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند: ما درکلاس ۲۴نفر هستیم، معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی ، شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه . . . وبه بچه ها میگه: بچه ها ، گوش به حرف مبصر کنید ، تا برگردم . شما میگید پیامبر(ص) از دنیا رفت وکسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد ، آیا پیامبر(ص) ، به اندازه معلم ما ، بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه . . . اسلامی به هم نریزد ؟! جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه: برو فردا با ولی ات بیا کارش دارم ، دانش آموز رفت وفرداش با دوستش اومد. مدیرگفت: پس چرا ولیتو نیاوردی ، مگه نگفتم ولیتو بیار ؟ دانش آموز گفت: این ولیه منه دیگه . مدیر عصبانی شد وگفت: «منظور من از ولی سرپرسته ، پدرته ، رفتی دوستتو آوردی»؟ دانش آموز گفت: «نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سرپرست ، پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست»! ...
 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

محبت وُ همدلی ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 محبت وُ همدلی ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 


http://s8.picofile.com/file/8281131542/MOHAB_BATO_HAMDELY_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8281131868/MOHAB_BATO_HAMDELY_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8281132334/MOHAB_BATO_HAMDELY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8281132600/MOHAB_BATO_HAMDELY_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8281132784/MOHAB_BATO_HAMDELY_4.jpg

 

  آموزگار سر کلاس گفت: "کشتی مسافران را بر عرشه داشت؛ در حال گردش و سیاحت بودند. قصد تفریح داشتند.امّا، همه چیز همیشه بر وفق مراد آدمی نیست! کشتی با حادثه روبرو شد و نزدیک به غرق شدن و به زیر آب فرو رفتن! روی عرشه زن و شوهری بودند. هراسان به سوی قایق نجات دویدند امّا وقتی رسیدند،فهمیدند که فقط برای یک نفر دیگر جا مانده است! در آن لحظه، مرد همسرش را پشت سر گذاشت و خودش به درون قایق نجات پرید. زن، مبهوت، بر عرشۀ کشتی باقی ماند! کشتی در حال فرو رفتن بود. زن، در حالی که سعی می‌کرد، در میان غرّش امواج دریا، صدای خود را به گوش همسرش برساند، فریاد زد و کلامی بر زبان راند."
 آموزگار دم فرو بست و دیگر هیچ نگفت. از شاگردان پرسید: به نظر شما زن چه گفت؟ هر کسی چیزی گفت. بیشتر دانش‌آموزان حدس زدند که زن گفت: "بیزارم از تو! چقدر کور بودم و تو را نمی‌شناختم!"  آموزگار خشنود نگشت. ناگاه متوجّه شد پسرکی در تمام این مدّت سکوت اختیار کرده و هیچ سخن نمی‌گوید! از او خواست که جواب گوید و اگر مطلبی به ذهنش میرسد بیان کند. پسرک اندکی خاموش ماند و سپس گفت: "خانم معلّم! بر این باورم که زن فریاد زده است که مراقب فرزندمان باش!"  آموزگار در شگفت ماند و پرسید: "مگر تو قبلاً این داستان را شنیده بودی؟ " پسرک سرش را تکان داده گفت: "خیر؛ امّا مادر من هم قبل از آن که از بیماری جان به جان‌آفرین تسلیم کند، به پدرم همین را گفت." آموزگار با ندایی حزین گفت:"آری!پاسخ تو درست است."
 بعد، ادامه داد:کشتی به زیر آب فرو رفت. مرد به خانه رسید و دخترشان را به تنهایی بزرگ کرد و پرورش داد. سال‌ها گذشت. مرد به همسرش در آن عالم پیوست! روزی دخترشان، هنگامی که به مرتّب کردن اوراق و آنچه که از پدرش باقی مانده مشغول بود، دفتر خاطرات پدر را یافت! دریافت که قبل از آن که پدر و مادرش به مسافرت دریایی بروند، معلوم شده بود که مادرش به بیماری بی‌درمانی دچار شده بود که دیگر زندگی او چندان به درازا نمی‌کشید! در آن لحظۀ حسّاس، پس در حقیقت پدر از تنها فرصت زنده ماندن برای پرورش دخترشان سود جُسته بود! پدر در دفتر خاطراتش نوشته بود: «چقدر مشتاق بودم که با تو در اعماق اقیانوس مقرّ گیرم، امّا به خاطر دخترمان، گذاشتم که تو به تنهایی به ژرفنای آبهای دریا بروی.»" داستان خاتمه یافت. کلاس در خاموشی فرو رفت.
آموزگار می‌دانست که دانش‌آموزانش درس اخلاقی این داستان را دریافته بودند؛ درس مربوط به خیر و شرّ،خوبی و بدی، در این جهان را. در ورای هر کاری،هر فریادی، هر سخنی، پیچیدگی‌ بسیاری وجود دارد که درک آنها مشکل است. به این علّت است که هرگز نباید سطحی بیاندیشیم و دیگران را بدون آن که ابتدا آنها را درک کرده باشیم، محلّ داوری خود قرار دهیم.

 کسی که مایل است صورت حساب را پرداخت کند، بدان علّت نیست که جیبی مملو از پول دارد، بلکه دوستی و رفاقت را بیش از پول ارج می‌نهد. کسانی که در محلّ کار، ابتکار عمل را به دست می‌گیرند، نه بدان علّت است که احمقند بلکه چون مفهوم مسئولیت را نیک می‌دانند! کسانی که بعد از هر جنگ و دعوایی،زبان به پوزش باز می‌کنند و از در اعتذار وارد می‌شوند،نه بدان علّت است که خود را مدیون شما می‌دانند؛ بلکه از آن روی است که شما را دوست واقعی خود می‌دانند. کسانی که برای شما متنی را می‌فرستند، نه بدان سبب است که کار بهتری ندارند که انجام دهند، بلکه از آن روی است که مهر شما را در دل و جان دارند!

 یک روز، همۀ ما از یکدیگر جدا خواهیم شد! دلمان برای گفتگوهای خویش دربارۀ همه چیز و هیچ چیز تنگ خواهد شد! رؤیاهای خویش را به یاد خواهیم آورد. روزها و ماه‌ها و سالها از پی هم خواهد گذشت تا بدانجا که دیگر هیچ تماسی برقرار نخواهد بود. یک روز فرزندان ما نگاهی به این عکس‌های ما خواهند افکند و خواهند پرسید: "اینها چه کسانند؟" و ما با اشکی پنهان، در چشم لبخندی خواهیم زد زیرا سخنی بس مؤثّر قلب ما را متأثّر می‌سازد؛ پس خواهیم گفت: "اینها همان کسانند که من بهترین روزهای زندگی‌ام را با آنها گذرانده‌ام." شخصی می گفت: «من سی سال دارم.» بزرگی به او خرده گرفت و گفت: «نباید بگویی سی سال دارم، باید بگویی آن سی سال را دیگر ندارم.» راستی شما به جای سال هایی که دیگر ندارید، چه دارید؟ جز محبت و نیکی چیزی باقی نمی ماند.

 

 "فلورانس نایتینگل"
 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

کبد چرب بمب ساعتی ِ بدن انسان


  بسم الله الرحمن الرحیم  

 کبد چرب بمب ساعتی ِ بدن انسان 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8281037600/KABED_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8281037876/KABED_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8281038268/KABED_6.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8281043892/KABED_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8281044292/KABED_8.jpg

 

 بی‌شک، بیماری‌ها و اختلالات متعددی وجود دارد که بدون علامت بروز می‌کند و به همین دلیل ممکن است مدتی هم تشخیص داده نشود.  کبد چرب هم یکی از همین بیماری هاست؛ بدون علامت، اما شایع و مهم.
 بیماران مبتلا به سیروز کبدی که کبدشان از کار افتاده است، در مراحل پایانی به کما می روند؛ زیرا کبد دیگر نمی تواند وظیفه سم زدایی را به درستی انجام دهد و در نتیجه میزان مواد سمی مانند آمونیاک در خون فرد افزایش یافته و بر مغز تاثیر می گذارد.
 وظیفه کیسه صفرا فقط ذخیره کردن صفراست و کبد کار ساخت صفرا را برعهده دارد. همچنین باید به این نکته هم توجه داشته باشیم اگر صفرا تولید نشود، نه تنها چربی جذب نمی شود که حتی جذب ویتامین های محلول در چربی مانند ویتامین های A، K، D و E هم مختل می شود؛ پس ساخت صفرا هم یکی دیگر از وظایفی است که کبد برعهده دارد.
 
 کبد چرب چیست؟
 دکتر ابراهیمی دریانی :
 این بیماری مانند یک بمب ساعتی است که می تواند در بدن افراد وجود داشته باشد و به همین دلیل آنها هم باید بیشتر به این موضوع توجه کنند. کبد چرب که به معنای تجمع چربی در کبد است، طی سه مرحله پیش می رود.
 

  مـتـن کـامـل 

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

بعضی مسئولین یا بین مردم زندگی نمیکنند یا این نیاز اساسی را ندارند!؟ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s9.picofile.com/file/8280882926/MOSTARAAH_6.jpg 

 

http://s9.picofile.com/file/8280883042/MOSTARAAH_8.jpg
 

 بعضی مسئولین یا بین مردم زندگی نمیکنند یا این نیاز اساسی را ندارند!؟ ...

 

 بارها شاهد بودم که زن وُ مرد وُ کوچک وُ بزرگ بخاطر نیاز شدید به سرویس بهداشتی، با شرمندگی وُ اضطراب به دفتر نگهبانی ِ مجتمع مسکونی-ای میآمدند وَ میگفتند :

 «ببخشید، توالت پارک روبرو ساعت هشت شب تعطیله! اجازه میدین از توالت شما استفاده کنم» ... آقای نگهبان هم که مردی نوعدوست وَ سَرد وُ گرم چشیده-ی روزگار بود، مؤدبانه، «با مسئولیت خودش اجازه میداد». هنوز طرف بیرون نیامده بود که همکار نگهبان میگفت: «حسین آقآ! اینا برات درد سَر میشه آ آ ...»!؟ او هم جواب میداد: «نمی-تونم تحمل کنم. تمام مسئولیت-اش هم با خودم؛ دوربین هم که فیلمبرداری کرده، خودم جواب مدیر رو میدم» ...  تا اینکه مدیر مجتمع بالاخره خبردار شد یا «خبر-چینهای خَناس» بهش خبر دادن! در جواب اعتراض شدید مدیر که میگفت: "تو از کجا میدونی، شاید یکی از همینآ اومد وُ دو لول تریاک رو تو توالت جاسازی کرد وُ بعدش ما رو تو دردسَر انداخت"! ، حسین آقا هم میگفت : «اولا حواسم هست، ثانیاٌ در شیفت من اگه این اتفاق بیفته، منم که گیر می-اوفتم! شما یا به من اعتماد داری یا نداری، اگه داری دیگه حرفی نیست». مدیر مجتمع که آدم «یک-دنده» وُ لجوجی بود، زیر بار نمیرفت. آخرش حسین آقا بهش گفت: «یکی، دو هفته مهلت دارین یـــه نفر جای من بیارین، من شَرّم رو کم میکنم»! ... آخرش حسین آقا بخاطر همین نوعدوستی وُ انسانیتی که تو خونش بود، عملاً اخراج شد وُ رفت ؛ تا بحال هم بخاطر صداقت، صراحت، تنفر از تملق-گویی، دو، سه جا کار عوض کرده، اونم با «نصف حقوق مصوبه وزارت کار وَ بدون بیمه وُ تأمین اجتماعی ... شاید با خودتون فکر کنین که حتما تا حالا «بُـــریـــده»! ... نه عزیز برادر، با وجود تمام مشکلاتی که داره، وَ همه-ی کمبودهایی که می-فهمه وُ حس میکنه، بخاطر خدا وَ اسلام پرچمدار مقاوم راهپیمایی-هاست، مثل 22 بهمن، روز قدس، و ... بهترین اخلاقش اینه که اولا از خدا طلبکار نیست، ثانیا تا جاییکه بتونه از کار خیر دریغ نمیکنه وَ مسئولیت-پذیر وُ متعهده ؛ بیسواده! خوندن وُ نوشتن روهم از رو دست خواهراش، تو نوجوونی یاد گرفته.

 کمتر کسیه که ندونه که عدم دسترسی به سرویس بهداشتی وَ عدم رفع این نیاز اساسی، چه مُصیـبـتـیـــه وُ باعث بُروز یا تشدید چه امراضی میشه. در تمام کشورهای پیشرفته، در شهر وُ جاده-ها، با وفور رستورانها، پارکها، جایگاههای سوختگیری، فروشگاههای بزرگ، وَ غیره وُ غیره، وجود چنین سرویسهایی «یک بـــایـــد قـــانـــونـــی»-ست، بدون هیچگونه محدودیتی ... خواه مشتری یکی از آنها باشی، یا نباشی. درست برعکس کشور ما که حتی خیلی از رستورانهای جاده-ها اگر ببینند که برای «قضای حاجت» اومدی، معترض وَ مانع-ات میشوند، مگر آنهایی که نماز-خانه وَ سرویس بهداشتی-شان، بیرون وَ نزدیک رستوران ساخته شده است. _ چند روز قبل به اولین بانک ایرانی، یعنی بانک سپه گذارم افتاد وَ حدود یکساعت وُ نیم معطل شدم! متأسفانه این بانک دولتی هم سرویس بهداشتی برای مشتریانش نداشت! ..._ مساجد ما که صدای همه را درآورده که چرا فقط موقع نماز جماعت باز هستند؛ البته به جز بعضی که با هیأت امنای منصفی اداره میشوند وَ خانه-ی خدایی را که وقفی-ست وَ متعلق به خلق الله، حداقل از نماز صبح تا بعد از نماز مغرب وُ عشاء، باز نگه میدارند. حالا نمیدانم که مسئولین رونق مساجد وَ ساخت مساجد بیشتر، با فقط یک معضل این چینی_ گذشته از ضعفهای دیگر مساجد_ چطور میخواهند خلق الله بیشتری را جذب کرده وَ اعتماد-سازی کنند؟

 عملکرد مسئولین مختلف ذیربط شهری وُ برون شهری که جسارتا طوری-ست که انگار در بین مردم زندگی نمیکنند وَ فقط برای خالی نبودن عریضه، هرگاه مجتمع تجاری ِ برون شهری وَ امثالهم ساخته شود، بعنوان «نوکر وَ خدمتگزار ِ مردم» جلوی دوربینهای خبری، برای افتتاح، بر این ملت نجیب، منّت میگذارند که بعله ...

 به خدای احد وُ واحد، هر نوع کوتاهی وُ بی-تفاوتی، هر نوع خطای آگاهانه وُ نا-آگاهانه، در پیشگاه مقدس الهی، شهدای اسلام،جانبازان، آزادگان، وَ سایر آحاد ذیحق، پاسخگویی ِ بسیار سختی دارد ؛ آن هم در مملکتی که به اسم اسلام وَ امام زمان قیامها کرده وَ قرار بوده وَ هست که الگوی سایر ملل اسلامی وَ دیگر ملتها، قرار گیرد.

 نوشته : عـبـــد عـا صـی

 

سوء استفاده از سادگی ِ «آدمها» ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  سوء استفاده از سادگی ِ «آدمها» ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

http://s8.picofile.com/file/8280680100/SOOE_ESTEF8DEH_AZ_SED8QATE_D3GAR8N_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8280680384/SOOE_ESTEF8DEH_AZ_SED8QATE_D3GAR8N_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8280680784/SOOE_ESTEF8DEH_AZ_SED8QATE_D3GAR8N_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8280681326/SOOE_ESTEF8DEH_AZ_SED8QATE_D3GAR8N_1.jpg

 در نزدیکی ده ملا نصرالدین ( حکـیـــم ) مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد. دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی، ما یک سوُر به تو می دهیم وَ گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی! ملا قبول کرد.
 جناب ملا شب به آنجا رفت وَ تا صبح از سرما به خود می-پیچید وَ  تحمل میکرد. صبح که آمد گفت: من بَرنده شدم وَ باید به من سوُر بدهید. گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ ملا گفت: نه، فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.
دوستان گفتند: همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی !
ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند، اما نشانی از ناهار نبود !
گفتند: ملا، انگار نهاری در کار نیست !
ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده، دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود !
ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم !
دوستان به آشپزخانه رفتند ببینند چگونه آب به جوش نمی آید !
دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده ! !
گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند !
ملا گقت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند ! ؟ شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود ! ! !
یادمان باشد :
با همان متری که دیگران را اندازه گیری می کنیم ، اندازه گیری می شویم!!! ...


 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

صندوق مهربانی نان و ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

    صندوق مهربانی نان و ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8280427018/MEHRAB8NYE_N8N_SANDUQE_1.JPG

 

http://s8.picofile.com/file/8280427518/XUBEE_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8280427850/MEHRAB8NYE_N8N_SANDUQE_2.JPG

 

http://s9.picofile.com/file/8280428368/MEHRAB8NYE_N8N_SANDUQE_5.JPG

 

http://s9.picofile.com/file/8280428742/MEHRAB8NYE_N8N_SANDUQE_4.JPG

 

 به گزارش جویاآنلاین، مرتضی احمدی، نانوای خوش‌ذوق خیابان اقبال لاهوری محله بانک شاهین‌شهر است که علاقه‌ها و دغدغه‌های مهربان بودن و فرهنگی‌اش او را واداشته تا کتابخانه و صندوق کوچکی به نام صندوق مهربانی نان در گوشه‌ای از نانوایی‌اش راه‌اندازی کند.
 نزدیک به دو سال است که از عمر کتابخانه و نزدیک به چند ماهی است که از عمر صندوق مهربانی نان می‌گذرد و اهالی محله بانک شاهین‌شهر و همچنین مشتری‌ها از این‌ کارهای زیبای شاطر مرتضی نان سنگک پز راضی و خشنود هستند.
 احمدی در گفت‌وگو با خبرنگار جویاآنلاین در شاهین‌شهر نان را برکت سفره خواند و ادامه داد: برکت محله نیز هم به نانوایی آن بستگی دارد البته آن نانوایی که کیفیت محصولش مطابق با ذائقه مشتریانش باشد.
 وی با بیان این که از ۱۳۸۱ ابتدا به‌ عنوان شاگرد فعالیت خود را در این شغل شروع کردم، افزود: از ابتدای سال ۱۳۹۱ تا هم‌اکنون در محله بانک شاهین‌شهر با ایجاد یک نانوایی سنگکی با همراهی برادرم فعالیت می‌کنم.
 این شاطر نانوایی تصریح کرد: تهیه آرد ما به‌ صورت تحمیلی است و به اجبار از سوی اتحادیه تنها از یک شرکت آرد مصرفی خود را دریافت می‌کنیم و حق انتخاب در تهیه آرد را نداریم، به همین علت آن نان با کیفیت و خوش پختی که مد نظر مشتریان است، چندان به دست نمی‌آیید.
 وی گفت: تلاش و هدف ما در پخت‌ و پز خوب نان جلب رضایت مشتریان است حتی با وجود این آرد بی‌کیفیت که استانداردهای لازم را نیز ندارد، هرچند اعضای اتحادیه نانوایان شاهین‌شهر در این خصوص بارها با مدیران استان اصفهان مکاتبه کرده‌اند اما نتیجه‌ای در بر نداشته است.
 احمدی هدف از راه‌اندازی کتابخانه و صندوق کوچکی به نام صندوق مهربانی نان در محیط نانوایی را بالا بردن سطح فرهنگی و آموزشی مشتریان عنوان کرد و بیان داشت: یکی از دلایل ایجاد صندوق مهربانی این بود که برخی از مشتریان دوست دارند نان سنگک مصرف کنند به همین علت بضاعت خرید حتی یک نان سنگک ۸۰۰ تومانی را ندارند به همین علت تصمیم به ایجاد چنین صندوقی گرفتیم که برخی از مشتریانی که بضاعت مالی دارند در این راستا کمک کنند تا کسانی که توانایی خرید نان سنگک را ندارند بتواند آن‌ها نیز مصرف کنند و لبخندی بر صورت آن‌ها بنشانیم.
 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

صادق زیباکلام : پرداختن به اسباب وعلل مفاسد ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 صادق زیباکلام : پرداختن به اسباب وعلل   مفاسد ...  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8274371100/ROH8NY_SOXANR8NY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274371384/ROH8NY_P3SH_BESUYE_KESHVARY_BEDUNE_FES8D_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274371934/FAS8DE_EQTES8DY_DOZD3DAN_AZ_HAM_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274372326/MOB8REZE_BAA_FAES8DE_EQTES8DY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274373800/R3SHEHY8BYE_FES8DE_EQTES8DY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274374692/MOB8REZE_BAA_FAES8DE_EQTES8DY_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274374176/FES8DE_EQTES8DY_PAD3DEYE_SH8ND3Z_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274375284/FES8DE_EQTES8DY_PAD3DEYE_SH8ND3Z_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274375650/FES8DE_EQTES8DY_S8MENALHOJAJ_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274375876/FES8DE_EQTES8DY_S8MENALHOJAJ_1.jpg

 

 بسمه تعالی
سرور مکرم ، جناب آقای دکتر حسن روحانی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران شیدالله ارکانه
با سلام و تحیات، در آخرین سخنرانی‌تان برای چندمین بار به‌گونه‌ای بسیار قاطع سخن از ضرورت مبارزه با فساد به میان آوردید. با این تفاوت که برای نخستین بار ضرورت ریشه‌یابی فساد را مطرح فرمودید و اینکه بدون پرداختن به اسباب و علل عمیق‌تر به وجود آمدن فساد، نمی‌توان به صرف گرفتن، زدن بستن امید چندانی به پیشرفت در از بین بردن آن داشت. هنوز سخنانتان در فضا بود که موضوع فساد در «صندوق فرهنگیان» مطرح شد؛ و هنوز کم و کیف پرونده این مورد جدید فساد روشن نشده بود که باز خبر فساد دیگری آمد. این بار پای شهرداری و برخی از اعضاء شورای شهر به میان آمده بود. البته در این فقره چون پای «خودی‌ها» در میان است سروصدایی که برای «فیش‌های حقوقی» به راه افتاد اتفاق نخواهد افتاد و برعکس سعی خواهد شد تا موضوع جمع‌وجور شود. من فرضم بر آن است که جنابعالی در خصوص معضل عظیم فساد صادق هستید و واقعاً آن‌گونه که فرمودید به دنبال اسباب و علل به وجود آمدن و ریشه‌یابی آن هستید.
تصور می‌کنم جنابعالی هم با بنده هم‌رأی باشید که حجم مفاسد اقتصادی آن‌قدر در جامعه‌مان زیاد شده که کمتر هفته‌ای می‌گذرد که در آن خبر یک فساد اقتصادی جدید بیرون نیامده باشد. جوامع پیشرفته که جای خود را دارند، آیا در هیچ جامعه هم‌ردیف خودمان هم آمار مفاسد اقتصادی حتی نزدیک به آمار مفاسد اقتصادی در ایران می‌شود؟ جنابعالی بالاترین خدمتی که در مبارزه با فساد می‌توانید بنمایید آن است که از جایگاه رئیس‌جمهور کشور این پرسش ابتدایی و ساده را مطرح فرمایید که «ما را چه می‌شود که این‌قدر مفاسد اقتصادی در جامعه‌مان عمومیت پیداکرده است؟» آیا در ساختار ژنتیکی ما ایرانیان کمبودی وجود دارد که این‌همه تمایل به مفاسد اقتصادی در میانمان رواج دارد؟ یا بقول عباس میرزا به موسیو ژوبر فرانسوی در ۲۰۰ سال پیش: «در آبی که می‌نوشیم، در خاکمان و یا در آفتابی که بر سر ما می‌تابد عناصری وجود دارند» که ما ایرانیان را این‌همه متمایل به مفاسد اقتصادی می‌نمایند؟ آیا در کشورهای دیگر هم این‌همه دستگاه، سازمان، نهادهای مراقبتی، حفاظتی، حراستی، بازرسی، نظارتی، تعزیراتی، اطلاعاتی، امنیتی و ... که در نظام ما برای کنترل و مراقبت تشکیل شده، وجود دارند؟ آیا در جوامع دیگر هم این‌همه دقت، وسواس، بررسی، موشکافی و رسیدگی‌های عقیدتی، سیاسی، اخلاقی، اطلاعاتی و امنیتی که ما در جریان انتصاب، انتخاب، استخدام و گزینش مدیرانمان به کار می‌بریم، اساساً وجود دارند و اعمال می‌شوند؟ می‌دانیم که پاسخ به همه این پرسش‌ها منفی است. در جوامع دیگر نه این‌همه دستگاه‌های عریض و طویل مراقبتی، نظارتی و «مچ‌گیری» وجود دارند و نه این‌همه بررسی، دقت و مته به خشخاش گذاردن بهنگام استخدام و یا عزل و نصب‌های مدیران و مسئولینشان صورت می‌گیرد؛ مع ذالک نه این‌همه فساد در جوامعشان وجود دارد و نه مدیران و مسئولینشان این‌همه مثل ما خطاکار و «کج دست» از آب درمی‌آیند.
جناب دکتر روحانی بزرگوار، بزرگ‌ترین گامی که در جهت مبارزه با فساد و بقول خودتان «ریشه‌یابی» آن می‌توانید بردارید، طرح همین پرسش ساده است که «ما را چه می‌شود که این‌همه فساد در جامعه‌مان به وجود آمده؟» طرح این سؤال باعث می‌شود که بجای رفتن به دنبال آدرس‌های بیهوده‌ای که یک‌عمر است در مبارزه با فساد به دنبال آن‌ها رفته‌ایم همچون «ضرورت یک عزم و اراده ملی (به‌منظور مبارزه با فساد)»؛ «همکاری و هماهنگی میان سه قوه»؛ «برخورد قاطع و انقلابی با مفسدین (تا دیگران درس عبرت بگیرند)»؛ «وضع قوانین و اجرای مقررات سخت‌گیرانه‌تر» و سایر راه‌حل‌های بی‌حاصل، برای یک‌بار هم که شده از خودمان بپرسیم که چرا در جوامع دیگر که نه این‌همه دستگاه‌های بگیروببند دارند، نه این‌همه اصرار می-ورزند که مدیران و مسئولینشان متدین و طرفدار نظام‌هایشان باشند، نه جرمی به نام «مفسد فی‌الارض» دارند و نه کسی را به این اتهام تاکنون اعدام کرده‌اند، یک‌دهم و شاید یک‌صدم ما مفاسد اقتصادی ندارند؟ شاید اگر جنابعالی این پرسش را مطرح نمایید سرانجام موفق به این کشف بزرگ شویم که ریشه فساد نه در آب ایران است نه در خاک آن؛ نه ما ایرانی‌ها بیشتر از دیگران تمایل به فساد داریم و نه مشکل در توطئه‌های دشمنان نظام است و نه در نبود قوانین و مقررات. مشکل در نظام اقتصادی بیمار، ناکارآمد و فاسد دولتی حاکم بر کشورمان است. ظرف ۲۵۰ سالی که از انقلاب صنعتی و شکل گرفتن اقتصاد آزاد می‌گذرد تا به امروز حتی محض نمونه یک اقتصاد دولتی موفق نتوانسته ظاهر شود. اقتصاد فاسد و ناکارآمد دولتی حاکم بر ایران هم نخواهد توانست استثنایی بر این قاعده تاریخی شود. تنها محصول موفق اقتصاد دولتی ایران فساد و فساد و بازه فساد بیشتر بوده است.
بیست‌وهفت سال پیش جناب هاشمی رفسنجانی که قدرت و اقتدارشان بسی بیش از جنابعالی می‌بود بعلاوه مخالفینشان هم به همان نسبت از مخالفین امروزی شما کم عده وعُده تر می‌بودند، با یک عزم و اراده راسخی به سودای تخریب اقتصاد درمانده دولتی کشور (که آن روز یک‌صدم فساد امروزی هنوز در آن ظاهرنشده بود) وارد پاستور شدند؛ اما هنوز به نیمه‌راه ریاست‌جمهوری‌شان نرسیده بودند که مجبور شدند سودای اقتصاد آزاد آدام اسمیت را ازسر بدر کنند و به همان «سازندگی» بسنده نمایند. هنوز بعد از گذشت سه دهه ایشان متهم هستند که «نسخه بانک جهانی را می‌خواسته‌اند در کشور اجرا نمایند و الگوی توسعه‌شان این بوده که ایران را تبدیل به ژاپن اسلامی نمایند». واقعاً هم باورنکردنی نیست که کسی خواسته باشد چنین ضربه و لطمه‌ای به کشورش وارد کرده باشد و آن را تبدیل به ژاپن نماید. احتمال موفقیت جنابعالی در دست‌به‌گریبان شدن باریشه‌های عمیق‌تر مفاسد اقتصادی و جایگزین نمودن اقتصاد فاسد دولتی ایران با اقتصاد آزاد آدام اسمیت یقیناً و به‌طریق ‌اولی از آقای هاشمی رفسنجانی هم به‌مراتب کمتر می‌باشد.
می‌ماند این پرسش که پس چرا می‌نویسم و امیدم به چیست؟ می‌نویسم چون امیدم به حضرت باری‌تعالی است. می‌نویسم تا جنابعالی را وادار نمایم تا مرتبه بعدی که در تلویزیون ظاهر شدید، به این پرسش مجبور شوید پاسخ دهید که چرا روزبه‌روز ما داریم بیشتر و بیشتر در فساد فرومی‌رویم؟ می‌نویسم تا شاید فردا روزی فرزندانمان توانستند گامی را که نسل ما نتوانست بردارد و نتوانستیم این بنای اقتصاد فاسد و ناکارآمد دولتی را از جای برکنیم و بر روی ویرانه‌های آن بنای اقتصاد مدرن و موفق آدام اسمیت را بنا نهیم تحقق ببخشند. می‌نویسم تا نسل‌های بعدی بدانند که اجدادشان آن‌قدر ایدئولوژیک زده بودند که اقتصاد آزاد و ژاپن شدن را ننگ و عار می‌پنداشتند.
ایام به کام باد ، صادق زیباکلام
سیزدهم شهریورماه یک هزار و سیصد و نودوپنج


 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻫﺴﺘﯿﺪ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻫﺴﺘﯿﺪ ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8280163800/M3X_NA_AL_SAV8R_JANG_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8280163976/M3X_NA_AL_SAV8R_JANG_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8280164168/M3X_NA_AL_SAV8R_JANG_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8280164492/M3X_NA_AL_SAV8R_JANG_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8280164800/M3X_NA_AL_SAV8R_JANG_8.jpg

 

  «به خاطر میخی" نعلی افتاد" به خاطر نعلی" اسبی افتاد" به خاطر اسبی" سواری افتاد" به خاطر سواری" جنگی شکست خورد" به خاطر شکستی" مملکتی نابود شد و همه ی این ها به خاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود» ...

 ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺯﺩﯾﺪﻥ ﻧﺎﻥ ! ... ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺶ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﮐﺮﺩ: ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﻤﯿﺮﻡ ! ...
ﻗﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺯﺩ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ , ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ! ... ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻗﺎﺿﯽ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﺑﺖ ﺣﮑﻢ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺷﻮﺩ ! ... ﺳﭙﺲ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﯿﺪ، ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﯾﮏ ﻧﺎﻥ ﺩﺯﺩﯼ ﮐﻨﺪ ! ...
ﺩﺭ آن ﺟﻠﺴﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ 480 ﺩﻻﺭ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ ،ﻗﺎﺿﯽ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ ! ...  

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

خاطرات علی مطهری از پدرش و آیت‌الله منتظری

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

    خاطرات علی مطهری از پدرش و آیت‌الله منتظری

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 


http://s8.picofile.com/file/8280054384/MONTAZERY_VA_SHAH3D_MOTAH_HARY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8280054968/MONTAZERY_VA_EM8M_XOMEYNY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8280055726/MONTAZERY_VA_X8MENE_EE_RAHBARY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8280056200/MONTAZERY_1.jpg

 


 آفتاب‌‌نیوز : علی مطهری، نایب رییس مجلس شورای اسلامی به مناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله منتظری در یادداشتی در صفحه تلگرامش، نوشت: «در دوران رژیم شاه ایشان هر وقت از زندان آزاد می شد ابتدا به منزل ما می آمد و گفت و گویی با پدرم داشت و از حال خود در زندان و احیاناً شکنجه ها می گفت. بسیار راحت و بی تکلف و صمیمی بود. مثلاً به من می گفت علی چطوری؟ به خواهر کوچکم می گفت تو عروس من هستی، یا به برادر کوچکم می گفت انگلیسی بلدی، how are you؟ . اصلاً تعینات برخی علما را نداشت. همان طور که می دانید ۱۱ سال با شهید مطهری هم حجره بودند و بسیار صمیمی، به طوری که گاهی طلاب، ایشان را شیخ خراسانی می نامیدند و شهید مطهری را شیخ اصفهانی، عکس آنچه که بود و به قول آقای منتظری در موقع نیاز گاهی دست در جیب یکدیگر می کردند. آیت الله منتظری از دوره طلبگی خود نقل می کند (به این مضمون) که یک روز غذا نداشتیم و پولی هم نداشتیم. آقای مطهری به من گفت برو ببین می توانی پولی قرض بگیری و نانی بخری؟ رفتم گشتم دیدم یکی از دوستان طلبه دور حوض مدرسه فیضیه می چرخد، در پاسخ تقاضای من گفت فقط ۲ ریال دارم آن هم برای استحمام. یعنی اینها با این سختی ها درس خواندند. ایشان از نقل این خاطره هم ابایی نداشت که آقای مطهری به من تأکید داشت که نماز شب بخوانم و من تراخم چشمم را بهانه می کردم و این که آب حوض مدرسه برای چشمم مناسب نیست.
 یک شب در خواب دیدم که عثمان بن حنیف از اصحاب امیرالمؤمنین برگه ای به من نشان داد که روی آن با خط سبز نوشته بود: هذه برائه من النار. در همین حال آقای مطهری مرا از خواب بیدار کرد و گفت بلند شو نماز شب بخوان، بهانه نگیر، آب از رودخانه آورده ام. شهید مطهری سه یا چهار سال از آیت الله منتظری بزرگتر بود و نقش برادر بزرگتر را ایفا می کرد. این دو با تأسیس درس فقه و اصول برای امام خمینی مقدمات مرجعیت ایشان را فراهم کردند. آیت الله منتظری از دوره طلبگی نقل کرده است که شهید مطهری می گفت حوزه علمیه آقای خمینی را نشناخته است، ایشان در آینده گل خواهد کرد. البته شهید مطهری در همان قبل از انقلاب درباره خطر گروه «هدفی ها» به رهبری سید مهدی هاشمی به آقای منتظری هشدار می داد و بعد از انقلاب هم آنها مشکلاتی ایجاد کردند.
 در آبان ۱۳۵۷ بنا بود آیت الله منتظری به دیدار امام(ره) در نوفل لوشاتو برود. شب به منزل ما آمدند و درباره مسائلی که بنا بود با امام مطرح شود با پدرم گفت و گو می کردند. در این میان تیمسار مقدم رئیس ساواک همراه با معاونش که صدای کلفتی داشت درب منزل را به صدا درآوردند و اجازه ورود گرفتند. من از پشت درب اتاق به سخنان آنها گوش می دادم. مقدم خطاب به آیت الله منتظری گفت شما که نزد آقای خمینی می روید به ایشان بگویید کارهای شما به نفع کمونیستها تمام می شود و آنها حکومت را به دست خواهند گرفت. آیت الله منتظری حرف او را جدی نگرفت و گفت چرا شما دیروز در نجف آباد کشتار کردید. اما شهید مطهری پاسخ مقدم را داد و گفت اتفاقاً امروز دولت از کمونیستها حمایت می کند و در این چند ماه کتابهای کمونیستی برای مقابله با نهضت اسلامی به وفور چاپ و منتشر می شود. من اسم آن را مارکسیسم دولتی گذاشته ام. در این اثنا آقای هاشمی هم وارد منزل شد و به اتاق دیگری رفت. صبح زود من آیت الله منتظری و پدرم را به فرودگاه مهرآباد رساندم و پدرم برای ایشان کارت پرواز گرفت و ایشان را بدرقه کرد.
 با توجه به این که شهید مطهری بعد از پیروزی انقلاب قصد بازگشت به قم را داشت، اگر ایشان شهید نمی شد فکر می کنم این دو یک تحول اساسی در حوزه علمیه قم ایجاد می کردند و حوزه پیشرفت محسوسی در فقه و فلسفه و کلام و غیره می کرد.
 در روزهای آخر حصر آیت الله منتظری اجازه گرفتم و به ملاقات ایشان رفتم، من بودم و ایشان و شاید احمد. اولین جمله ای که ایشان گفت این بود: «علی دیدی با من چه کردند؟!» گفتم اگر شهید مطهری بود این طور نمی شد. ایشان تأیید کرد. می گفت من بارها خواستم از قائم مقامی رهبری استعفا بدهم اما مانع می شدند. از این که عده ای با حمله به حسینیه اش وسایل آنجا را غارت کرده بودند ناراحت بود و از من می خواست که اقدام کنم. خیلی دلم برایش سوخت که ایشان با آن جایگاهش از من کمک می خواست. پافشاری او بر اصولی مانند عدالت و حفظ جایگاه مرجعیت و افتاء و این که برای حفظ نظام از هر وسیله ای نمی توان استفاده کرد و برای حفظ اسلام نمی‌توان پا روی ضوابط اسلامی گذاشت و نیز صراحت لهجه او وی را به این روز انداخت. به هرحال ما با او خوب رفتار نکردیم همان طور که امروز با افرادی خوب رفتار نمی کنیم. شکستن حصر او مشکلی برای کشور ایجاد نکرد، شکستن حصر محصوران امروز نیز مشکلی ایجاد نخواهد کرد بلکه موجب تحکیم وحدت ملی خواهد شد.»

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی