اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

در دین-فروشی «هدف وسیله را توجیه میکند» ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8233146818/REZ8ZAADEH_DAR_OTOL_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8233148176/REZAAZ8DEH_HOSAIN_1.jpeg

 

http://s7.picofile.com/file/8233149034/REZ8ZAADEH_DAR_OTOL_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8233149818/REZ8ZAADEH_DAR_OTOL_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8233150450/REZ8ZAADEH_DAR_OTOL_43.jpg

 

 در دین-فروشی «هدف وسیله را توجیه میکند» ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

  عصرایران؛ احسان محمدی : صادق زیباکلام 29 آذر سال 88 در ضمیمه روزنامه «اعتماد» یادداشتی نوشت که در آن روزهای تب‌آلود سبب شد عده‌ای بر او بتازند و آن را نوعی تسویه حساب سیاسی با ورزشکار تنومندی به حساب بیاورند که زیر بیرق حضرت ابوالفضل العباس (ع) از محمود احمدی نژاد حمایت می کرد، با او به سفرهای استانی می رفت و صریح می گفت: احمدی نژاد قوی‌ترین مرد جهان در عرصه سیاست است.
 زیباکلام در بخشی از آن یادداشت که خاطره-‌ای در وصف جهان‌پهلوان تختی بود نوشت: «طلا، المپیک، جام جهانی، به اهتزاز درآمدن پرچم ایران و نواخته شدن سرود ملی و آن لحظه‌ای که مسئولان المپیک یا جام جهانی در حالی که قهرمان روی سکوی بالای قهرمانی ایستاده و طلا را بر گردنش می‌آویزند، نهایت غرور و شکوه است. همه اینها را رضازاده داشت اما پهلوانی چیز دیگری است. رضازاده بدون تردید قهرمان بود و قهرمان است اما تختی برای ماها در سال 1340 فقط قهرمان نبود.»
 خبری که در دو سه روز گذشته (اوائل آبان 94) منتشر شده - افشاگری حیرت انگیز رئیس فدراسیون وزنه برداری – موجب آن است تا یک بار دیگر کسانی حق را به صادق زیباکلام بدهند که
آری، « رضازاده قهرمان بود، اما پهلوان نه»! ...
 علی مرادی که 14 سال پیش در هواپیما کنار رضازاده نشسته بوده، در گفت‌وگو با «تماشاگران امروز» گفته است: « پیشنهاد 10 میلیون دلاری ترکیه‌ای ها به حسین رضازاده حقیقت نداشت!»
 او می گوید: «‌از مسابقات قهرمانی جهان در لهستان برمی‌گشتیم، در قسمت بیزینس هواپیما نعیم سلیمان اوغلو- که خودش از بلغارستان به ترکیه پناهنده شده - آمد کنار رضازاده و با هم ترکی صحبت کردند. پرسیدم ماجرا چیست؟ گفت: پیشنهاد داده بیا در مسابقات باشگاهی اینجا شرکت کن و وزنه بزن». همین!.
 اما از قرار معلوم
و آن طور که آقای مرادی می گوید «یک خبرنگار از کاه کوه ساخته و به یک ملت خوارک غلط داده و گفته رضازاده پیشنهاد 10 میلیون دلاری عضویت در تیم ملی ترکیه را رد کرده است!»
مرادی که معلوم نیست چرا 14 سال در این باره سکوت کرده در پایان این گفت وگو جمله گزنده ای می گوید: « بعد از آن ماجرا از این آدم بُتی ساخته شد. می‌گفتند قرار بوده پولی در حد نصف ترکیه بدهند و رد کرده، آن‌وقت چند سال بعد رفت با 200 میلیون تبلیغات ماهواره ای کرد.» ...
 در این که حسین رضازاده در چند سال اخیر مواضع عجیب، سخنان شگفت انگیز و رفتارهای سیاسی پیش بینی نشده ای از خود بروز داده است کمتر کسی تردید دارد. او یک ورزشکار قوی پنجه در ورزش وزنه برداری است و نامش برای همیشه در تالار افتخارات ورزش ایران و جهان ثبت شده است و افشاگری هایی از این دست قطعاً او را از این تالار بیرون نمی راند و مدال هایش را بازپس نخواهد گرفت. نکته گزنده اما این است که او عضو شورای شهر تهران است. جایی که در غیاب چهره های متخصص و البته کم توجهی مردم به صندوق های رای، مجال حضور او و امثال او را در شورای شهر پایتخت فراهم ساخت.
 اگر دسترسی دارید به گفت وگوی قدیمی داریوش کاردان و رضازاده در برنامه «صندلی داغ » یک بار دیگر نگاه کنید. آن وقت این درد که او یکی از قانون گذاران مدیریت پایتخت است مضاعف می شود.
یادمان باشد یگانه ورزشکاری است که مراسم عقدکنان و ازدواج او از مکه و به صورت مستقیم از تلویزیون پخش شد حسین رضا زاده است. همچنین به یاد آوریم در حالی که کمیته فنی فدراسیون وزنه برداری ۲۵ آذر ۱۳۸۸ به دلیل مشکلات دوپینگ و محرومیت چند وزنه‌بردار ایرانی و ناکافی بودن دلایل و توجیهات اعضای کادر فنی تیم ملی وزنه برداری ایران، رای به محرومیت حسین رضازاده از مربی گری داد، چند روز بعد رییس وقت سازمان تربیت بدنی ( در دولت مهرورزی) او را بار دیگر به ریاست فدراسیون وزنه برداری منصوب کرد!
 این نوشتار البته در پی بررسی کارنامه رضازاده نیست. همان عملکردی که بسیاری از هم تیم ها و دوستان سابق او را به منتقدان درجه یک وی تبدیل کرده اند و حتی برخی اتهام دوپینگ را هم به او وارد ساخته اند.
 او در همه این سال ها می دانست که که آنچه روزنامه ها و رسانه ها در مورد پیشنهاد وسوسه انگیز ترک ها می نوشتند و به او هاله ای از پهلوانی، تقدس، احترام و ستایش می بخشید از اساس حقیقت نداشته و کذب محض بوده است؟!
 پرسش اینجاست مردی که همیشه نام «حضرت ابوالفضل» - شهره به جوانمردی - را فریاد می زد چرا در همه این سال ها سکوت اختیارکرده بود ؟ چرا یک بار و تنها یک بار در هیچ رسانه ای نگفت که از دست کم از این حیث شایسته تحسین نیست چون اساسا چنین پیشنهادی به او داده نشده است؟!

 قهرمانی در مسابقات جهانی و به ویژه المپیک بسیار دشوار است اما پهلوانی از آن دشوارتر. برای همین است که چند دهه بعد از جان باختن جهان پهلوان تختی و در حالی که یادگار و نواده او دور از ایران و در آمریکا روزگار می گذرانند نام تختی در قلب ایرانیان حک شده و عکس های او هم چنان دیده می شود.
 کسی چه می داند؟ شاید رضا زاده می خواسته راز بزرگی و دست نایافتنی بودن تختی را به همه یادآور شود تا بدانیم تختی چرا و چگونه تختی شد ...