اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...
اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

خدا غیور وُ رحیم-ست ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8246300776/ZANE_N8ZAA_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8246301326/MUSAA_A_S_1.jpg

 

 

 خدا غیور وُ رحیم-ست ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 گویند زنی زیبا و پاک سرشت به نزد حضرت موسی علیه‌السلام، کلیم‌الله، آمد و به او گفت: «ای پیامبر خدا، برای من دعا کن و از خداوند بخواه که به من فرزندی صالح عطا کند تا قلبم را شاد کند.»
 حضرت موسی علیه‌السلام دعا کرد که خداوند به او فرزندی عطا کند. پس ندا آمد: «ای موسی، من او را عقیم و نازا آفریدم.»
حضرت موسی علیه‌السلام به زن گفت: «پروردگار می‌فرماید که تو را نازا آفریده است.»
 پس زن رفت و بعد از یک سال بازگشت و گفت: «ای نبی خدا، برای من نزد پروردگار دعا کن تا به من فرزندی صالح عطا کند.»
بار دیگر حضرت موسی دعا کرد که خداوند به او فرزندی ببخشد. دوباره ندا آمد:  «من او را عقیم و نازا بیافریدم.»
 موسی به زن گفت: «خداوند عزوجل می‌فرماید تو را نازا بیافریده.»
بعد از یک سال، حضرت موسی همان زن را دید در حالی که فرزندی در آغوش داشت.
 از زن پرسید: «این نوزاد کیست؟»
زن جواب داد: «فرزند من است.»
 پس موسی علیه السلام با خداوند صحبت کرد و گفت: «بارالها، چگونه این زن فرزندی دارد در حالی که تو او را عقیم و نازا آفریدی؟!»
 پس خداوند عزوجل فرمود: «ای موسی هر بار که گفتم «عقیم»، او مرا «رحیم» می‌خواند. پس رحمتم بر قدر و سرنوشت پیشی گرفت.»

 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


برچسب ها: غیور، رحیم، حضرت موسی، زن عقیم،

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.