اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...
اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

شروع محشر ِ کبرای دیگر ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 
 

   شروع محشر ِ کبرای دیگر ... 

 

http://s8.picofile.com/file/8276359542/ERTEH8LE_3_GOHARE_MA_ASUM.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8276359792/ERTEH8LE_3_GOHARE_MA_ASUM_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8276360118/ERTEH8LE_3_GOHARE_MA_ASUM_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8276360292/ERTEH8LE_3_GOHARE_MA_ASUM_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8276360434/ERTEH8LE_3_GOHARE_MA_ASUM_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8276360692/ERTEH8LE_3_GOHARE_MA_ASUM_1.jpg

 

  گفتم که عُمر ماه صَفَر رو به آخر است / دیدم شروع محشر ِ کبرای دیگر است
 گردون شده سیاه وُ، فضا پر زدود وُ آه / تاریک تر ز عرصه-ی ِ تاریک محشر است
 گرد ِمَلال بر رخ اسلام وُ مسلمین / اشک عزا به دیده زهرای اطهر است
 گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر / دیدم که روز، روز عزای پیَمبَر است
 پایان عُمر سَید وُ مولای کائنات / آغاز دور غربت زهرا وُ حیدر است
 قرآن غریب وُ فاطمه از آن غریب تر / اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
 روی حسین مانده به دیوار بی کسی / چشم حَسن به اشک دو چشم برادر است
 ای دل بیا وُ گریه زینب نظاره کن / مانند پیروُهن جگر خویش پاره کن
 زهرا به خانه وُ مَـلـِک الموت پشت در / از بهر قبض روح شریف پیامبر
 از هیچ کس نکرده طلب اذن وُ ای عجب / بی اذن فاطمه نَنَهد پای پیش تر
 با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه / در باز کرد وُ اشک فرو ریخت از بَصَر
 یک چشم او به سوی اجل چشم دیگرش / مَحو نگاه آخر خود بود بر پدر
 اشک حَسن چکیده به رُخسار مصطفی / روی حسین بر روی قلب پیامبر
 دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار / بر روی دوش خویش به هر کوی وُ هر گذر
 زد بوسه ها به حَلق حسین وُ لبِ حسن / از جان وُ دل گرفت چو جان هر دو را به بر
 هر لحظه یاد کرد به افسوس وُ اشک و آه / گاهی ز طشت وُ گاه ز گودال قتلگاه

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.