اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...
اگر باران به دلها نبارد ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

پزشکیان: نتیجه ۲۰۰ تحقیق و تفحص مجلس ...


  پزشکیان: نتیجه ۲۰۰ تحقیق و تفحص مجلس ...    

 

 برای دیدن مرجع یا عنوان اصلی به لینک فوق اشاره کنید  

 

خبرآنلاین - سیاست - مجلس - پزشکیان : وزیر کار را استیضاح و برکنار کردیم شما فکر می کنید یک فرد بهتری می آید و یا آنچه در مجلس گفته شد روش و منش فرد دیگر را بهتر می کند؟ این اقدامات ما فقط برای این است که بگوییم می خواهیم مشکل را حل کنیم درحالی که این کارها صورت مسئله پاک کردن است.
مسعود پزشکیان نائب رئیس اول مجلس درباره طرح یک فوریت شفافیت آرای نمایندگان به خبرآنلاین گفت: این موضوع خلاف آئین‌نامه است چرا که در ائین‌نامه به صراحت قید شده است آرا باید غیرعلنی باشد.
او در پاسخ به این سوال که آیا این علنی شدن آرا باعث نمی شود نمایندگان خود را پاسخگوتر ببینند گفت: اینکه چه شیوه ای استفاده شود بهتر است یک بحثی است و اینکه در حال حاضر می توانیم از چه راهی برویم بحث دیگری است.
نماینده مردم تبریز ادامه داد: سالها قبل از مجلس دهم یک آئین نامه و قواعدی تنظیم شده است و سالها بر اساس آن قواعد رفتارها شکل گرفته حال اگر افرادی مصلحت را در تغییر این روش می دانند ابتدا باید این موضوع را در کمیسیون آئین نامه مطرح کنند و بعد از تصویب به صحن بیاورند و با تصویب نمایندگان آن را جایگزین شیوه قبل کنند.
مسعود پزشکیان : 
پزشکیان در پاسخ به این سوال که این تغییر می تواند یک گام به سوی شفافیت محسوب شود گفت: به نظر من شفافیت در این نیست بلکه شفافیت در وجود داده و ارتباط آنها با هم است به صورتی که هیچ کسی نتواند از آنچه هست خود را مستثنی یا تبرئه کند. در خارج هیچ کسی نمی تواند اموالش را مخفی کند یا از مالیات فرار کند اما در کشور ما هرکسی هرچقدر داشته باشد هیچ کجا پاسخگو نیست و هیچ کجا بررسی نمی شود اما در عوض بی نهایت توهین و تهمت و افترا داریم.
نائب رئیس مجلس در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه چرا مجلس خود را از شفافیت مستثنی می داند چه زمانی که پای تحقیق و تفحص به میان می آید و چه زمانی که طرح شفافیت آرا مطرح می شود گفت: مشکل از جای دیگری است. شما ببینید در بحث تحقیق و تفحص ها که تا امروز نزدیک به 200 تحقیق و تفحص انجام شده کدام یک را به نتیجه رسانده ایم؟
او ادامه داد: زمانی برای اینکه شعاری داده باشیم طرح تحقیق و تفحص از موضوعی را راه می اندازیم همانطور که 200 تحقیق و تفحص را تا امروز انجام داده ایم اما نتیجه اش چه شد؟ باید به سمت کاری برویم که انتهای آن منتج به نتیجه شود و بدانیم با این اقدام می توانیم از یک رویه نادرست جلوگیری کنیم. 
پزشکیان با اشاره به استیضاح وزیر کار گفت: وزیر کار را استیضاح و برکنار کردیم شما فکر می کنید یک فرد بهتری می آید و یا آنچه در مجلس گفته شد روش و منش فرد دیگر را بهتر می کند؟ به نظرم هیچ ربطی ندارد این اقدامات ما فقط برای این است که بگوییم می خواهیم مشکل را حل کنیم درحالی که این کارها صورت مسئله پاک کردن است.

 تهیه و تدوین : عبد عاصی



از شهاب خان تا بهاره خانم ...



از شهاب خان تا بهاره خانم ...   .


وبلاگ پورمحبی، فرزین.

- کاربرد ارز دولتی بیش‌تر در شگفتانه کردن و سرگرم‌ شدن‌مان بود!


درست وقتی که اعتراف‌گیری از یک دختر 17 ساله حواس‌مان را پرت کرد، ناگهان حاج آقا شهاب خان مرادی با ویدئویی، آب پاکی را ریخت و ما را از آنور بام پرت کرد! - به هر حال ما دائم الپرتیم چه از اینور بام و چه از آنور بام- بله؛ ایشان با چهره‌ای آرام و تبسمی بر لب هتل‌ را یک مکان فرض کرد و ورود مرد و زن بی‌شناسنامه را به این مکان‌ مجاز اعلام کرد. بعبارتی این بار، سرمان را یکی دیگر و با داستانی تازه‌تر گرم کرد و ما را از کل مصیبت‌های روزانه‌مان غافل کرد. دستش هم درد نکند. در زمانه‌ای که ورود خانم‌ها و آقایان حتی با شناسنامه به استادیوم‌ها ممنوع است واقعا وضع وحتی طرح چنین قانونی جرات می‌خواهد که البته فقط از عهده رئیس سابق سازمان فرهنگی هنری شهرداری برمی‌آید. به قولی: ما و این همه خوشبختی محاله!

در ضمن ما به حاج آقا صمیمانه تبریک می‌گوییم که تا این حد در عقایدشان پیشرفت‌های محسوسی داشته‌اند؛ چون در زمان تصدی پست فوق توسط ایشان؛ تمام کلاس‌های موسیقی فرهنگسراها به بهانه ساماندهی تعطیل شد و بعدها هم، نه تنها چیزی سامان داده نشد و کلی هنرجو آلاخون بالاخون شدند؛ بلکه بعد از رفتن ایشان و باز شدن مجدد درب کلاس‌های موسیقی همه چیز با همان کیفیت قبل دوباره شروع شد و فقط ضررش متوجه خانواده‌ها و موسیقی کشور شد یعنی درست مانند خیلی از پروژه های دیگر که با کلی اهن و تلپ فقط باعث اتلاف وقت و سرمایه شد.

به هر حال برای رسیدن خدا به اندازه تعداد اتاق‌های هتل‌ها راه بسیار است. همه ما را گیر آوردند بخدا ... بگذریم. یکی از مزیت های فرهنگ و هنری که سالها در این کشور خشکانده شده این است که متعادل‌مان می‌کند... نه حکم های آنوری صادر می‌کند و نه اینوری.
نه به زور قزاق روسری را از سرها برمی‌دارد و نه به زور گشت ارشاد بر سرشان می‌گذارد. با این افراط و تفریط‌ها نتیجه این می شود که در این گیرو دار حرمت مسجد با رقص دخترکی هتک می‌شود یعنی چیزی که لنگه‌اش هم، در هیج جای دنیا با آنهمه کافر یافت نمی‌شود.

پیشنهادی برای کادوی تولد بهاره خانم افشاری در بالا گفتیم: وقتی فرهنگ و هنر جای خودش نباشد یا از اینور بام می‌افتیم یا از آنور...
وقتی هنرمندان به چهار گوشه جهان سوت می‌شوند و نطق‌شان با یک حکم «ممنوع الفلان چیز» کور می‌شود آنوقت سر و کله به اصطلاح هنرمندانی پیدا می‌شوند که با تولدی اسمشان تیتر می‌شود و با پریدن بر روی کول بازیکن فوتبال و چشم نازک کردن در رسانه ملی و ازدواج های چند باره مطرح می‌شوند. خلاصه هنر در همین چیزها خلاصه می‌شود و نام «نام آوران هنر» در این بازار شام، گم و گورمی‌شوند. وای که بر ما چه شده و سرنوشت این مملکت با این اوضاع چه می‌شود. یا همه چیز در بقچه پیچیده شده و دختری 17 ساله اسیر می‌شود و یا عروسک‌های خیمه شب بازی آدم می‌شوند و تنها خیرشان به هنر این می‌شود که در جشنواره‌ها لباس‌های‌شان مد می‌شود. بگذریم؛ با این شعارها دل ما و خربزه آب می‌شود و این چیزها برای ما نان نمی‌شود. می دانم خیلی شعاری است که اگر بگوییم در این اوضاع وخیم کشور؛ جای جنگولک بازی‌هایی به اسم تولد نیست. اما قبول بفرمایید دلواپس غیر ساندیس خور هم داریم که دلش می‌سوزد از این همه جاده خاکی رفتن‌ها و دور شدن از فرهنگی که سالها از ما دور شده و در حال حاضر مشغول خوردن ترکش هایش هستیم با رواج اینهمه اختلاس و احتکار و سلطان سازی‌ها ... دل‌مان می‌سوزد که دخترکی در نقش شیطان کادوی میلیاردی می‌گیرد و بهرام بیضایی‌ها و دولت آبادی‌ها و... در جایگاه شیطان می‌نشینند!

اما یک پیشنهاد: حال که این روزها بازار ارز دولتی دادن به جاهای نامربوط داغ است پیشنهاد می‌کنیم به سرکار خانم هم بعنوان کادوی تولد ارز 4200 تومانی پرداخت شود تا این سلبریتی محترم هم با پولش برود آنور آب و یک چیز عجیب و غریب نامربوط دیگر وارد کند و ما را چند روزی متعجبانه با آن مشغول کند. ظاهر این ارز فقط به درد این می‌خورد که بشنویم با تخصیصش به جاهای نامربوط و وارد کردن چیزهای نامربوط‌تر؛ سورپرایزمان کند! - شگفتانه - خب این هم نوعی تفریح است و کلی هم سرمان را گرم می کند. از خوراک دام و .. که بهتر است تازه وارد کننده اش هم خوشگل تر است.



سالانه 5 هزار نفر بر اثر عوارض ناشی از آلودگی هوا می‌میرند






طرح کاهش یا همان طرح معروف ال‌ای زد، از اول آبان‌ماه وارد فاز دوم خود می‌شود. براین اساس بیش از 4 میلیون خودرو، 6 هزار اتوبوس، یک هزار مینی بوس، کامیونت و موتورسیکلت، ملزم به دریافت معاینه فنی خواهند شد.

به گزارش ایران آنلاین، طرح از محدوده زوج و فرد فراتر رفته، به‌ کل تهران سرایت می‌کند و نه فقط در ساعات معین محدوده زوج و فرد که به 24 ساعت کل شبانه روز تعمیم پیدا خواهد کرد. با این توصیف اگر خودرویی فاقد معاینه فنی باشد، جریمه 50 هزار تومانی در انتظار راننده‌اش خواهد بود. با اجرای این طرح، همه کامیون‌ها نیز ملزم به دریافت بارنامه می‌شوند که شرط اخذ آن، داشتن معاینه فنی است. این بارنامه به شکل آنلاین در همه ساعات شبانه روز از سوی پلیس کنترل می‌شود. سؤال اینجاست چرا در فاز دوم، بر معاینه فنی اتوبوس‌ها و کامیون‌ها تأکید شده است؟

براساس آخرین آماری که در سال 92 منتشر شده، سهم انتشارآلایندگی کامیون‌ها، اتوبوس‌های شرکت واحد، سایر اتوبوس‌ها، مینی بوس‌ها و موتورسیکلت‌ها در هوای شهر تهران در مجموع 67 درصد اعلام شده که در مقابل سهم 3 درصدی سواری و وانت‌ها بسیار قابل توجه است. اما نکته قابل تأسف اینجاست که معاینه فنی برایشان هرگز به‌صورت یک الزام نبوده است! درحال حاضر کامیون‌های بالای 15 سال که اجازه تردد در جاده‌های کشور را ندارند، به پایتخت آمده و در نیمه‌های شب، نخاله‌های ساختمانی جابه‌جا می‌کنند که از نظر قانونی تخلف محسوب می‌شود، اما به علت عدم سختگیری در معاینه فنی، آنها می‌توانند آزادانه در شهر تهران تردد کنند.

به‌گزارش خبرنگار «ایران»، هم‌اکنون 6 هزار و 250 اتوبوس در پایتخت تردد می‌کنند که 3 هزار دستگاه آن، گازسوز هستند. آن‌طور که آمارها نشان می‌دهد، بیش از 50 درصد این ناوگان عمر بالای 8 سال داشته و فرسوده محسوب می‌شوند، با این‌همه طی 40 روز اخیر که روند معاینه فنی برای اتوبوس‌ها انجام شده، تعداد اتوبوس‌هایی که معاینه فنی نداشته‌اند از 24 درصد به 12 درصد رسیده است.

همچنین در این مدت میزان مراجعه اتوبوس‌ها به مراکز معاینه فنی از ۷۶ درصد به ۸۸ درصد افزایش یافته است. به گفته محسن پورسید آقایی، معاون حمل و نقل ترافیک شهرداری تهران، از ابتدای مهر، هیچ اتوبوسی بدون معاینه فنی، حق تردد در تهران را نخواهد داشت.علی پیرحسینلو، مشاور او معتقد است که با اجرای این طرح از اول پاییز، حدود 5درصد اتوبوس‌ها از ناوگان حمل و نقل عمومی خداحافظی خواهند کرد، چراکه موفق به دریافت معاینه فنی نمی‌شوند.

البته از ابتدای امسال، 40 دستگاه اتوبوس برای ورود به چرخه حمل و نقل عمومی خریداری شده، 900 دستگاه در حال نوسازی و اگر طبق برنامه پیش برویم حدود هزار و 500 دستگاه اتوبوس نیز تا پایان سال به ناوگان اضافه خواهند شد تا مشکل خروجی‌ها تا حدودی حل شود، اما اگر معاینه فنی، در فاز دوم، سختگیرانه و بدون ملاحظه انجام شود، قطعاً باید به فکر جایگزین‌ها بود. آن‌هم در شرایطی که نوسازی تاکسی‌های فرسوده به علت بهانه‌های ایران‌خودرو برای تحویل خودروهای نو، همچنان بلاتکلیف مانده است. اگرچه سهم تاکسی‌ها در آلودگی هوای تهران از نظر ذرات معلق صفر درصد اعلام می‌شود!

«محسن پورسید آقایی»، همچنین در این زمینه از آمار مرگ سالانه 5 هزار نفر بر اثر عوارض ناشی از آلودگی هوا خبر داده و به صراحت می‌گوید که ۷۰ درصد آلودگی هوای تهران نیز ناشی از تردد وسایل حمل و نقل است.

«به‌گفته او، هم‌اکنون مقدمات اجرای طرح کاهش آماده شده است، به‌طوری که استاندار تهران طی نامه‌ای به همه کارخانجات، ارگان‌ها و دستگاه‌ها اعلام کرده است که حق ندارند برای تأمین سرویس کارکنان‌شان با پیمانکارانی که اتوبوس‌هایشان فاقد معاینه فنی است! قرارداد ببندند.»

آیا طرح کاهش آلایندگی در سایر کشورها هم اجرا می‌شود؟ پاسخ به این سؤال مثبت است، هم‌اکنون حدود 225منطقه کم انتشار آلودگی هوا در 13 کشور اروپایی که معضل آلودگی هوا دارند، مشخص شده است که بسیاری از وسایل نقلیه حق ورود به این مناطق را ندارند. آنها اگر تخلف کنند هم باید جریمه‌های بسیار سنگین بپردازند. جالب اینکه بجز کشورهای انگلستان و ایتالیا، همه کشورهایی که مناطق کم انتشار را اجرا کرده‌اند، دارای یک چارچوب ملی برای آن هستند.

پورسیدآقایی همچنین به معضل پارک حاشیه‌ای اشاره کرده و با اعلام خبر ساماندهی آنها می‌گوید: در مورد قیمت پارک حاشیه‌ای اعدادی همچون ۷۰۰۰ و ۱۰ هزار میلیارد تومان درآمد شهرداری از ساماندهی پارک حاشیه‌ای در جلسات منتشر می‌شود که با یک حساب سرانگشتی به تعداد خانوارها قیمتی حدود چهار میلیون تومان برای هر خانواده در سال برای پارک حاشیه‌ای احصا می‌شود، اما آیا همه خانواده‌ها می‌توانند سالی چهار میلیون تومان پول جای پارک بدهند. آیا اصلاً این کار شدنی است؟ واقعیت آن است که ارقام آن‌طور که گفته می‌شود، نیست و ما امیدواریم در دو سال آینده بتوانیم ۱۰۰ تا ۱۲۰ هزار جای پارک را ساماندهی بکنیم.
فاز اول طرح کاهش از ابتدای شهریور ماه سال 95 اعلام شده بود، اما به علت نبود زیرساخت‌های لازم از سوی

پلیس با تأخیرچند ماهه اجرا شد. شورای عالی هماهنگی ترافیک شهرهای کشور، اول آبان را زمان اجرای فاز دوم اعلام کرده است. دریافت معاینه فنی ازمهم‌ترین نکات طرح کاهش محسوب می‌شود. براین اساس در سال 96 از مجموع یک و نیم میلیون خودرویی که در سال گذشته، معاینه فنی انجام دادند، 400هزار خودرو به علت نقص آلایندگی، اصلاحیه گرفتند.جالب اینکه در سال 94، تنها 400هزار خودرو به مراکز معاینه‌فنی مراجعه کرده بودند که در سال گذشته، به یک میلیون خودرو افزایش یافت. امسال از حدود 4 میلیون خودرو، بیش از 100 هزار خودرو معاینه فنی برتر دریافت کرده‌اند. هم‌اکنون بیش از یک و نیم میلیون خودرو در طرح زوج و فرد تردد می‌کنند.

پزشکیان: جای روحانی بودم، شفاف سازی می‌کردم ...

پزشکیان: جای روحانی بودم، شفاف سازی می‌کردم ...

مسعود پزشکیان نایب رییس اول مجلس با اشاره به جلسه استیضاح وزیر کار و حواشی ادامه دار آن گفت: باید به آن چیزی که لیاقتش داریم برسیم، انگار قرار است بعضی افراد در این جامعه آب به آسیاب آمریکا بریزند.

نماینده تبریز در مجلس در گفت‌وگو با عصر ایران ادامه داد:5 ماه قبل عده‌ای استیضاح وزیری را مطرح کردند و موفق نبودند و دوباره همان افراد با همان تفکر و یکسری مطالب جدید استیضاح را مطرح کردند، چه منطقی دارد که یک وزیر را دوبار در طول پنج ماه و با مطالب مشابه استیضاح کنیم .

این نماینده اصلاح طلب مجلس بیان کرد: چون عده ای قصدشان تحت هر شرایطی استیضاح وزیر بود تمام تلاش خود را کردند که این کار انجام شود و اینقدر هم پیش رفتند که به قصدشان رسیدند.

عضو کمیسیون بهداشت در پاسخ به این سوال که آیا ممکن است در طرح سوال از رئیس جمهور نیز چنین مطالبی مطرح شود گفت: اگر جای رییس جمهور و هر کدام از وزرا باشم واقعیت ها را به درستی بیان می کردم، حق را می گفتم ودر مورد علتی که باعث ایجاد این شرایط شده است شفاف سازی می کردم.

مسعود پزشکیان: اگر جای روحانی بودم، شفاف سازی می‌کردم/ نپذیرفتن«FATF» یعنی خود تحریمی/ افرادی که من را متهم کردند در تمام تمام هیات مدیره ها و بدون هیچ چارچوبی آدم دارند

 

نایب رییس مجلس تاکید کرد: این روندی که در ساختار و سیستم های ما وجود دارد درست نیست و همه مشکلات ما از همین جا ناشی می شود. سیستمی به نام وزارت رفاه درست کرده ایم که به عریضی و طویلی دولت است و یکسری کارخانه و شرکت ها در دست این وزارتخانه است که همه به طریقی به آنها طمع دارند و نتیجه این سیستم این است که همیشه دعوا و جدل در مورد این وزارتخانه وجود دارد.

پزشکیان گفت: تمام مدیرهای ما یکسال دوسال عمر دارند چراکه ما براساس سلسله مراتب بالا نمی آییم، فردی را چون با فلان فرد آشنا است و یا آدم فلان کس است مدیر می کنند. در خود همین وزارت رفاه بررسی کنید ببیند آدم های که آنجا هستند از کجا آمده‌اند و آدم کی هستند؟ چرا برخی در مجلس داد می زنند؟ چون یا آدم من و یا آدم آنها آنجاست، حالا اگر سهم من و آنها را دربیاورند معلوم می شود چه خبر است و سهم هرکس چقدر است .

نماینده مردم تبریز تاکید کرد: چرا همیشه برخی به دنبال این هستند که بدانند کسی مثل من در کدام سیستم آدم دارم؟ چون من هیچ فردی را در هیچ سیستمی ندارم و اگر دخترم در فلان جا کار می کند چه خلافی کرده است؟ آیا رئیس شرکت است، مدیر کل و یا عضو هیات مدیره است و اضافه حقوق می گیرد؟ خود همین افراد که من ‌را متهم کردند اگر بررسی شود مشخص می شود در تمام هیات مدیره ها و بدون هیچ چارچوبی آدم دارند.

وی در مورد شفاف سازی ریس جمهور و اینکه اگر این شفاف سازی به مذاق برخی خوش نیاید ممکن است اتهاماتی به خود ریس جمهور و وزرا وارد کنند گفت: روندی که الان بانک ها برای ما ایجاد کرده اند حاصل رد همان fatfاست که ما در مجلس امضا نکردیم وقتی fatfرا امضا نمی کنیم یعنی هیچ بانکی در دنیا با ما معامله پولی نمی کند و وقتی معامله نباشد قطعا ارز و‌دلار مشکل پیدا می کند، حالا می خواهیم با این عملکرد یقه چه کسی را بگیریم؟

نایب رییس مجلس تصریح کرد:وقتی سیاست ما این شده است که برجام و «FATF را نمی پذیریم، پس بپذیریم که نتیجه این سیاست ها خود تحریمی است. الان عراق نمی خواهد با ما معامله بانکی کند، اینکه عراق با ما معامله بانکی نمی کند به آمریکا چه ربطی دارد؟ چون ما چارچوب «FATF را نپذیرفته‌ایم عراق با ما معامله نمی‌کند.

وی خاطر نشان کرد:شرایطی که الان در کشور حاکم شده است نتیجه تصمیم‌هایی است که ما گرفته ایم حالا می خواهیم چه کسی را بازخواست کنیم؟  این روند اقتصادی زاییده تصمیمات دولت، مجلس ‌وقوه قضاییه است و اینکه همه گناهان را به گردن یک نفر بیندازیم وبگویم ما بی گناهیم و باید یک نفر مورد سوال و بازخواست قرار گیرد ،درست نیست.

تحلیل زیباکلام از آینده-ی پیش رو ...


   تحلیل زیباکلام از آینده-ی پیش رو ...  


برای آمریکا کم هزینه‌ترین استراتژی ادامه وضع موجود است. ترامپ در یک سال گذشته کاری کرد که ۳۰ میلیارد دلار دارایی ایران از کشور خارج شود. ۳۰ میلیارد دلاری که باید در کشور می‌ماند در صنعت، کشاورزی یا آبیاری سرمایه گذاری می‌شد از کشور خارج شد. این پول به کشور‌هایی مثل ترکیه، گرجستان، ارمنستان، مالزی و ... که از ثبات و امنیت برخوردارند رفت و در این کشور‌ها سرمایه گذاری شد. همین موضوع کمر اقتصاد ایران را می‌شکند. در این یک سال دلار به نزدیک ۱۰ هزار تومان رسیده است. ترامپ حتی به شلیک یک گلوله نیاز ندارد. اگر همین سیاست خود را ادامه دهد بیشتر موفق می‌شود ما را به زانو درآورد.
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۱ - ۰۳ مرداد ۱۳۹۷
فرارو- یک روز بعد از آنکه حسن روحانی دونالد ترامپ را مخاطب سخنانش قرار داد رئیس جمهور آمریکا نیز در صفحه توئیتر خود از روحانی نام برد. روحانی به ترامپ گفته بود با دم شیر بازی نکن. ترامپ هم به روحانی پاسخ داد که آمریکا را تهدید نکن.
 
توئیت به جای گلوله / یا نزدیک شدن به اروپا یا ۱۹۱۹ با روس‌ها / دلیل چرخش روحانی؛ رادیکال‌ها می‌توانند دمار از روزگار روحانی درآورد / ترامپ حتی به شلیک یک گلوله نیاز ندارد/
فکر می‌کنم این میس کال‌ها از جا‌های دیگری بوده، اما آقای واعظی آن‌ها را با شماره کاخ سفید اشتباه گرفته است! [خنده]
 
فرارو با صادق زیباکلام به گفتگو نشسته است. او که اعتقاد دارد روحانی در سیاست خارجی گردش به راست کرده است می‌گوید برخی شایعات از یک جور مذاکره حکایت می‌کنند. با این حال معتقد است که ایران دو راه بیشتر ندارد: یا آنکه از ظرفیت اروپا استفاده کنیم و یا در دامان روسیه بغلتیم. او می‌گوید عده‌ای همچون علی اکبر ولایتی چنین نظری دارند. در ادامه متن این گفتگو را می‌خوانید.
 
به نظر می رسد راهبرد حسن روحانی در سیاست خارجی تغییر کرده است، علتش چیست؟
شما می‌توانید بسیاری از نطق‌های آقای روحانی در سال‌های قبل به خصوص در انتخابات اردیبهشت سال ۹۶ را کنار صحبت‌های کنونی ایشان بگذارید. با این مقایسه به نظر می‌رسد که ما دو حسن روحانی داریم. علت این دوگانگی در گفتمان شرایطی است که اکنون برای آقای روحانی به وجود آمده است. آنقدری که اکنون اصحاب قدرت و تندرو‌ها به درد آقای روحانی می‌خورند، ۲۴ میلیون نفری که به او رای دادند برای او کارآیی ندارند. آقای روحانی نه خودش می‌خواهد در انتخابات شرکت کند و نه یک رهبر حزبی است که قصد شرکت در انتخابات داشته باشد. در شرایط فعلی از بین جریان معتدل و اصلاح طلب و جریان رادیکال، جریان دوم است که قدرت دارد. اولی با دیدن آقای روحانی در کسوت فعلی جز آه و افسوس هیچ کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد. اما دومی می‌تواند دمار از روزگار آقای روحانی درآورد.

حتی به قیمت اینکه آقای روحانی ۱۸۰ درجه چرخش انجام دهد؟
بله. هدف سخن گفتن احمدی‌نژادگونه با آمریکایی‌ها مثل این صحبت که "تنگه هرمز را می‌بندیم" یا "با دم شیر بازی نکنید"، ترامپ نیست بلکه هدف او جلب توجه جریانهای داخل کشور است.

چه سرنوشتی در انتظار کشور خواهد بود؟ 
من با همه وجود معتقدم که سیاست خارجی رادیکال به جز تخریب منافع ملی کشور نتیجه دیگری نداشته است. ما این را درباره آقای روحانی هم می‌بینیم که وقتی ایشان سمت و سوی میانه روی داشت برجام به وجود آمد، اما حاصل اینکه او به سمت تندروی می‌رود از دست دادن اروپایی هاست. درست است که شرایط خیلی مطلوب نیست و الان برعکس دوران مذاکرات هسته‌ای تندرو‌ها جلودار شده اند، اما من معتقدم که ما از این مرحله عبور خواهیم کرد. شاید این بار آخری هست که تندرو‌ها می‌توانند فرمان سیاست خارجی را به دست خود بگیرند و برای منافع ملی هزینه ایجاد کنند.
 
هرجور مذاکره با آمریکایی‌ها به زیان ما خواهد بود
چرا می‌گویید بار آخر؟‌
می‌گویم "شاید". برای آنکه بعضی شایعات از یک جور مذاکره حکایت می‌کنند. اما مشکل اساسی این است که هرجور مذاکره با آمریکایی‌ها به زیان ما خواهد بود. تجربه نشان داده که هرموقع که ما بدون آنکه چیزی در دست داشته باشیم، پشت میز مذاکره رفتیم بهای سنگینی پرداختیم. در جریان گروگان‌گیری سال ۵۹ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ این اتفاق افتاد. امیدوارم این بار این اتفاق نیفد.

لطفا درباره این شایعه که می‌گویید بیشتر توضیح دهید. اگر هم منبعی دارید و می‌توانید به آن اشاره کنید.
منبعی ندارم، اما در افواه و زبان گفته می‌شود که با وساطت عمانی‌ها یا پوتین گفتگو‌هایی صورت می‌گیرد. البته من خودم اگر می‌خواستم شرط بندی کنم می‌گفتم هیچ مذاکره‌ای صورت نمی‌گیرد و هیچ مذاکره‌ای در جریان نیست. نه به این خاطر که ایرانی‌ها نمی‌خواهند. بلکه به این خاطر که آمریکایی‌ها تمایل زیادی به مذاکره ندارند. آن‌ها به غلط یا به درستی احساس می‌کنند ایران را به یک گوشه انداخته اند و دلیلی برای مذاکره با آن‌ها ندارند.

می‌خواهید بگویید اینکه آقای واعظی گفته اند ترامپ هشت بار به روحانی زنگ زده درست نیست؟
فکر می‌کنم این میس کال‌ها از جا‌های دیگری بوده، اما آقای واعظی آن‌ها را با شماره کاخ سفید اشتباه گرفته است! [خنده]
 
ترامپ هم چند بار هم گفته منتظر تماس ایران برای درخواست مذاکره است.
وقتی ترامپ می‌گوید من منتظر زنگ ایران هستم دقیقا به خاطر همین احساس است که او فکر می‌کند ایران را به زانو درآورده است. اما اگر ما الان پای میز مذاکره برویم جز آنکه حجم گسترده‌ای امتیاز به آمریکا بدهیم، مثل آنچه که در بیانیه الجزایر و قطعنامه ۵۹۸ اتفاق افتاد، دستاوردی نصیب‌مان نخواهد شد. من معتقدم عاقلانه‌ترین استراتژی این است که اروپا را از دست ندهیم و هرطور که شده جایی در قطار اروپا دست و پا کنیم. اتحادیه اروپا اختلافات زیادی با ترامپ دارد و اگر ما سوار این قطار شویم شاید آسیب کمتری متوجه ایران شود. در غیر این صورت ما هزینه‌های وحشتناکی خواهیم پرداخت که دیگر نمی‌توان هزینه‌های بیشتری را به کشور تحمیل کرد.
 
 شخصا فکر می‌کنید آمریکا می‌خواهد با ایران چه کار کند؟
من فکر می‌کنم برخلاف آنچه که از ظاهرش برمی‌آید در منطقه با آمریکایی‌ها اختلافات عمیق استراتژیک نداریم. من برای شما یک مثال ساده بزنم. ما در افغانستان می‌خواهیم یک حکومت معتدل و میانه رو سر کار باشد. آمریکایی‌ها هم دقیقا دنبال همین هستند. ایران می‌خواهد در عراق یک حکومت میانه رو مثل دولت حیدرالعبادی سر کار باشد. آمریکایی‌ها هم دقیقا همین را می‌خواهند. ما نمی‌خواهیم داعش و تندرو‌های سلفی در سوریه به قدرت نرسند. آمریکایی‌ها هم نمی‌خواهند این جریانات در سوریه به قدرت برسد. اتفاقا در خیلی از بخش‌های خاورمیانه ما و آمریکایی‌ها اتحاد استراتژیک داریم. ما نمی‌خواهیم قیمت نفت در دنیا خیلی بالا برود و یا سقوط کند. آمریکایی‌ها هم به دلایلی این را نمی‌خواهند. البته اختلاف هم داریم. ایران می‌خواهد اسرائیل نابود شود. اختلاف در زمینه حقوق بشر هم زاویه دیگر این اختلاف است. اما اختلاف در زمینه حقوق بشر از دید آمریکایی‌ها اختلافی خیلی جدی نیست. اگر جدی بود آمریکا با عربستان و بحرین نمی‌توانست هیچ جور رابطه‌ای داشته باشند. این است که می‌گویم اتفاقا و برعکس آنچه که تندرو‌ها می‌گویند ما اختلافات زیادی با آمریکا نداریم. آنچه که باعث این تنش ۴۰ ساله شده، آمریکاستیزی است که به بخشی از هویت جمهوری اسلامی ایران درآمده. نظام اگر آمریکاستیزی را کنار بگذارد، دچار بحران هویت می‌شود.

 ترامپ برای ایران چه خوابی دیده است؟ تبدیل ایران به سوریه، تبدیل کشور به ونزوئلا، تجزیه یا انقلاب در ایران؟
برای آمریکا کم هزینه‌ترین استراتژی ادامه وضع موجود است. ترامپ در یک سال گذشته کاری کرد که ۳۰ میلیارد دلار دارایی ایران از کشور خارج شود. ۳۰ میلیارد دلاری که باید در کشور می‌ماند در صنعت، کشاورزی یا آبیاری سرمایه گذاری می‌شد از کشور خارج شد. این پول به کشور‌هایی مثل ترکیه، گرجستان، ارمنستان، مالزی و ... که از ثبات و امنیت برخوردارند رفت و در این کشور‌ها سرمایه گذاری شد. همین موضوع کمر اقتصاد ایران را می‌شکند. در این یک سال دلار به نزدیک ۱۰ هزار تومان رسیده است. ترامپ حتی به شلیک یک گلوله نیاز ندارد. اگر همین سیاست خود را ادامه دهد بیشتر موفق می‌شود ما را به زانو درآورد.

 فکر می‌کنید ترامپ کسی هست که ایران بتواند وضعیت ۴۰ ساله خود را با او به سرانجام برساند؟
درست است که ترامپ ناپایداری‌هایی نشان می‌دهد، اما او یک بیزینسمن است. زبان تجارت و معامله را خوب می‌فهمد و با او می‌توان کنار آمد. اما ایران این را نمی‌پذیرد.

دو راهکار پیش روی ایران گذاشتید. یکی اینکه سوار قطار اتحادیه اروپا شویم و دیگر اینکه این کار را نکنیم. در هر صورت چقدر به مردم فشار می‌آید؟
جمهوری اسلامی قطعا می‌خواهد دشمنی با آمریکا را ادامه دهد. دو گزینه بیشتر ندارد. یا باید بیشتر و بیشتر در دامان روسیه بغلتد و عملا مثل قرارداد ۱۹۱۹ که ایران تحت الحمایه انگلستان درآمد با گذشت یک قرن از این قرارداد ما به تحت الحمایه روسیه درآییم. این یک سناریوست. ظاهرا خیلی‌ها از جمله آقای ولایتی این نظر را دارند. راه دیگر این است که همه تخم مرغ‌هایمان را در سبد روسیه نگذاریم و سعی کنیم از اختلافاتی که میان اروپا و آمریکا بر سر مسائل سیاسی، محیط زیست و ناتو وجود دارد استفاده کنیم تا آسیب کمتری ببینیم.

اگر خوشبینانه نگاه کنیم و به این سناریو عمل کنیم چطور؟
مسلما رویارویی با آمریکا و ترامپ ما را از پا درنخواهد آورد. بلکه شرایط بسیار سخت خواهد شد. تعداد بیشتری از مردم از کشور خارج خواهند شد. مقدار بیشتری از سرمایه‌های ایرانی به خارج از کشور خواهد رفت و مختصر پیشرفت اقتصادی متوقف خواهد شد. آنگونه که براندازان می‌گویند نظام سقوط نخواهد کرد. اما شرایط زندگی مردم اسفناکتر می‌شود و باید چند برابر امتیازاتی که الان به آمریکا بدهیم را در سال‌های آینده پرداخت کنیم.


بیشتر بخوانید: ولایتی: گفتم حاضر نیستم نقش وثوق‎الدوله را بازی کنم


بدون مجوز حق تبلیغ پشمک را نیز نداریم ...

احسان علیخانی مجری و تهیه کننده تلویزیون عصر امروز شنبه ۳۰ تیر با حضور در برنامه حالا خورشید درباره اخبار منتشر شده پیرامون ارتباط وی و موسسه ثامن الحجج توضیح داد.

به گزارش عصرایران به نقل از ایلنا احسان علیخانی با اشاره به اینکه حضور اسپانسر‌ها در شبکه‌های تلویزیونی صداوسیما از اوایل دهه ۹۰ آغاز شده است گفت: تا اواخر دهه ۸۰ به هیچ عنوان اسپانسر‌ها در تلویزیون حضور نداشتند و از اوایل دهه ۹۰ به دلیل مشکلات مالی که به وجود آمده اسپانسر‌ها وارد تلویزیون شدند زیراصداوسیما بودجه کافی برای تولید برنامه‌ها را نداشت.

وی با اشاره به اینکه او یک حثیت به عنوان تهیه کننده و یک حیثیت به عنوان مجری دارد گفت: سال ۹۱ به صداوسیما پیشنهاد همکاری و مشارکت در ساخت برنامه از سوی موسسه ثامن الحجج داده شد و صداوسیما بعد از بررسی مجوز‌های موسسه به مااعلام کرد که می‌توانیم برنامه را تولید کنیم و همکاری کنیم.

احسان علیخانی: پرداختی ثامن الحجج به صدا و سیما برای ۶ برنامه درطی ۳ سال بود/بدون مجوز حق تبلیغ پشمک را نیز نداریم/هزار تومان وام از هیچ جایی نگرفته‌ام

وی ادامه داد: در صداوسیما من مجری و تهیه کننده بدون مجوز حق نداریم حتی یک پشمک را تبلیغ کنیم و طبیعی است که سازمان و صداوسیما نیز برای همکاری با این موسسه به مجوز‌های صادر شده از سوی نهاد‌های دیگر همچون بانک مرکزی استناد کرده است.

علیخانی با اشاره به انتشار دریافت رقم سه میلیارد تومان برای تولید برنامه از سوی موسسه ثامن الحجج گفت: مبلغ پرداخت شده از سوی این موسسه به صداوسیما برای شش برنامه بوده که از سال ۹۱ تا پایان سال ۹۳ ساخته شده است و این برنامه‌ها شامل، برنامه دو نیمه سیب، لحظه تحویل سال ۹۲، ماه عسل در سال ۹۲، برنامه سه ستاره، تحویل سال ۹۳، جشن ۲۰ سالگی شبکه سه، برنامه بهار نارنج بوده است.

وی ادامه داد: در هر کدام از این برنامه‌ها بیش از ۱۵۰ نفر به مدت سه الی چهار ماه فعالیت می‌کردند و تمام پرداخت‌ها دارای اسناد مشخص است که توسط نهاد‌های نظارتی صداوسیما بر آن‌ها نظارت می‌شود.

وی ادامه داد: از ابتدای سال ۹۴ به ما اعلام شد که سازمان صداوسیما هیچ همکاری با موسسه ثامن الحجج ندارد و دیگر نمی‌توانیم با آن‌ها همکاری کنیم و بعد از چند ماه نیز حکم انحلال این موسسه در تابستان صادر شد.

علیخانی با گلایه از اخباری که در برخی از رسانه‌ها منتشر شده است گفت: من هیچ گلایه‌ای از روزنامه شرق ندارم، اما‌ای کاش رسانه‌ها اسم‌ها را به صورت خوانا و مشخص منتشر کنند و‌ای کاش قبل از انتشار این مطلب با مدیران تلویزیون و شبکه تماس حاصل می‌کردند.

وی ادامه داد: من همیشه این فضا را و این مدل نگاه را نقد کردم که آدم‌ها بعد ازاینکه مورد اتهام قرار می‌گیرند زمین و زمان را بهانه می‌کنند تا پاسخگونباشند هیچ منعی وجود ندارد وقتی پرسشی که می‌شود باید پاسخگو باشیم این یکی از ویژگی‌های رسانه است.

علیخانی افزود: بنده تا این لحظه هزار تومان وام از هیچ جایی نگرفته‌ام اصل موضوع چیز دیگری است ما دو مرجع رسیدگی از این حوزه داریم که یکی از آن‌ها تلویزیون است که کارشناسان زیادی داشته و هر کدام از آن‌ها مو را از ماست می‌کشند.

وی با بیان اینکه بخشی از مطالبات مردم پرداخت شده است در پاسخ به این که چرا این مبلغ به صورت هدیه به او داده شده است گفت: بنده چقدر باید ساده لوح باشیم که یک مجموعه مالی به من بگوید شماره کارت بدهید تا به عنوان هدیه به شما مبلغی واریز کنیم.

بهترین ملت اشکنه‌خور جهانیم

بهترین ملت اشکنه‌خور جهانیم

وبلاگ > پورمحبی، فرزین - به جای سفر، رنگ قندان‌مان را عوض می‌کنیم!

بی برو برگرد برای راضی کردن مردم ۲ کار می‌شود کرد: 
۱- خدمات درست و حسابی برای مردم ارائه کرد.
۲- توقعات‌ مردم را حسابی کم کرد.
هنوز مشخص نیست اصولا روش اول به چه دردی می‌خورد چون ارائه خدمات: «مدیریت، زحمت، همت، غیرت، طاقت، صداقت، درایت» می‌خواهد تازه آن هم بی‌اجر و منت و بدون آخر و عاقبت!  اما دومی فقط کمی زبان و سیاست می‌خواهد با آینده‌ای راحت و سرشار از ثروت! حال با این اوصاف شما باشید کدام را انتخاب می‌کنید؟
معمولا مدیرانی که راه اول را پیش گرفته‌اند، یا زیرآب شان در محل خدمت زده‌‌شده یا رگ‌شان در محل استحمام! لذا این روش در بین مسئولین، طرفدار ندارد. اما روش دوم لاکچری است. در این روش مسئول فقط نیاز به تعدادی ساندیس خور و ترجیحاً اشکنه‌خور دارد.
البته به این آسانی‌ها هم نیست چون تربیت اشکنه‌خور فنون مخصوص خودش را دارد و ایضا نیاز به کار فرهنگی فراوان دارد! اما نتایجش در زمینه‌های مختلف درخشان است. در این روش مسئول فقط اطلاع‌رسانی می‌کند و بعد، همه چیز را متوجه این و آن می‌کند و در نهایت از همه می‌خواهد که با وی همکاری کنند. اصولا چیزی که به شرح ذیل عیان است چه حاجت به بیان است.
نمونه‌هایی از برخورد نزدیک مدیران با مردم از نوع دوم به شرح ذیل:
(توضیح: اشکنه‌خور=شما)
- خیار کم است، «شما» باید از روستا کوچ نکنید تا خیار بکارید!/ ما: چشم
- برای کاشت خیار، «شما» باید پول بدهید و از ما مجوز چاه بخرید!/ ما: چشم
- بزرگ‌ترین سدهای جهان را می‌زنیم و برق می‌آوریم. «شما» هم باید پول برق را بیاورید!/ ما: چشم
- آب تالاب‌ها و رودخانه‌ها و دریاچه‌ها در اثر سدسازی خشک شد. «شما» به رویتان نیاورید./ ما: چشم
- آب کلاً تمام شد! تقصیر شماست چون «شما» جنبه و شعور نداشتید و خیلی چاه کندید. فعلا آب مصرف نکنید! خیار را هم دیمی بکارید!/ ما: چشم
*

- می‌خواهیم برای رهایی از وابستگی خودروی ملی بسازیم «شما» باید کمک کنید./ ما: چشم
- حوصله رقابت با تولیدات خارجی نداریم لطفا «شما» برای افزایش قیمت خودروهای خارجی و بی‌کیفیت بودن خودروهای ملی تحمل کنید./ ما: چشم
- هم‌چنان استقبال از خودروی ملی کم است، «شما» فقط باید خودروی ملی بخرید!/ ما: چشم
- استقبال خوب بود خودروی خارجی هم قیمتش، قیمت خون بود اما ما چشم خوردیم و ورشکست شدیم! صبر کنید تا کمک از دولت بگیریم و همه چیز را حل و فصل کنیم!/ ما: چشم
- هوا آلوده است، تقصیر شماست. «شما» باید خودروی ملی‌ را که خریده بودید بیرون نیاورید!/ ما: چشم
*

- گردشگری نوعی فساد است. «شما» باید بدون گردشگر ارز به داخل بیاورید/ ما: چشم
- ارز تمام شد. لطفاً به جای مسافرت رنگ قندان خانه را عوض کنید/ ما: چشم
- برای کنترل ارز اسمش را می گذاریم ۴۲۰۰ تومانی شما هم به همین اسم صدایش کنید./ ما: چشم
- سکه گران شد، «شما» باید طلا و سکه‌های‌تان را به ما بدهید./ ما: چشم
*

- می‌خواهیم کمیته بحران و چند موسسه دیگر امدادرسانی بسازیم. لطفا «شما» عوراض و مالیات بدهید تا بسازیم/ ما: چشم
- بحران به شکل زلزله و سیل آمد. فعلا بی‌خیال کمیته بحران و موسسات امداد شوید و خودتان به این شماره حساب فلان قدر کمک کنید تا ایران را از نو بسازیم./ ما: چشم
- از کمک‌تان ممنونیم اما ابعاد فاجعه بدتر از آن چیزی بود که فکر می‌کردیم لذا تصمیم گرفتیم با کمک‌های مردمی به جای آباد کردن ایران برای رفاه حال هموطنان یک منبع دوغ بسازیم!/ ما: چشم
*

- جاده‌ها نا‌امن هستند قدم به قدم در جاده‌ها عوارض بدهید تا برای‌تان جاده امن بسازیم./ ما: چشم
- حالا ما به هر دلیلی جاده امن نساختیم «شما» چرا بی احتیاطی می‌کنید و تصادف می‌کنید؟ لطفا کمی رعایت فرمایید./ ما: چشم
*

- ما می‌خواهیم هسته‌ای بسازیم و بعضی جاها را از دم نابود کنیم شما هم بگویید حق مسلم تان هست./ ما: چشم
- ما تحریم شدیم «شما» باید تحریم را دور بزنید./ ما: چشم
- فعلا از هسته‌ای ساختن منصرف شدیم لطفا «شما» سیمان بیاورید تا درش را گل بگیریم./ ما: چشم
- این بار «شما» باید بدون هسته‌ای تحریم را تحمل کنید!/ ما: چشم
- تورم و گرانی خیلی بالا زد کار از تحمل گذشت اشکنه بخورید./ ما: چشم
*

- می‌خواهیم دانشگاه آزاد بسازیم لطفا «شما» پول بدهید تا بسازیم./ ما: چشم
- چرا مدرک‌گرا شدید و لیسانس بیکار زیاد شد؟ لطفا کلاس نگذارید و با لیسانس زمین را برای ما جارو بزنید./ ما: چشم
*

و همین‌طور تا آخر ....
- مدرسه و بیمارستان نداریم ... آهای خیرین! برای تحصیل و درمان‌شان بیایید یه چیزی بسازید/ ما: چشم
- زندانی داریم ... آهای نیکوکاران! برای آزادی شان بیایید و گلریزان نمایید./ ما: چشم
- کلاً شادی‌های‌تان را با ما تقسیم کنید حتی به اندازه کرمتان همه‌اش را حواله ما کنید و بعد هم بروید و فکری به حال خودتان بکنید. چون ما حالا نیازمند یاری سبزتان هستیم. لطفا شعار ملت همیشه در صحنه را فراموش نکنید فقط در انتخابات حماسه بپا نکنید و به تظاهرات دولتی اکتفا نکنید... حماسه زمانی است که درد ما را دوا بکنید!

کلید واژه‌ها : طنز - طبیعت - خبرآنلاین -

چـطـــور یکشبه مـیـلـیـاردر مـیـشـونـد؟! ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

 چـطـــور یکشبه مـیـلـیـاردر مـیـشـونـد؟! ...

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 نایب رئیس اول مجلس با بیان این‌که «مسوولان باید همچون عموم مردم زندگی کنند» گفت: یک مسوول در نظام اسلامی باید بر سر همان سفره‌ای بنشیند که برای همه مردم پهن شده و نمی‌شود که مسوولان از بهترین مراکز درمانی برخوردار باشند، اما مردم را به مراکز درمانی دولتی روانه کنیم.
 به گزارش ایسنا، مسعود پزشکیان در همایش روایت خدمت در سمنان انجام شد، اظهار کرد:
نباید شرایط اقتصادی به‌گونه‌ای باشد که یکی شب بخوابد و روز صاحب میلیارد‌ها تومان شود و دیگری صبح بیدار شود و ببیند نمی‌تواند دیگر در خانه‌ای که زندگی می‌کند بماند. مسوولان هر سه قوه در این وضعیت مقصریم. مسوولان باید با افراد دلال و سودجو برخورد قاطع و از تولیدکننده، صنعتکار، تاجر و بازرگان واقعی حمایت کنند.
 وی با بیان این‌که «عدالت برای همه است نه فقط برای یک عده خاص»، ادامه داد:
نمی‌شود به کردستان نرسیم، اما انتظار داشته باشیم کرد‌ها با انقلاب باشند. یا به خوزستان بی‌توجهی کنیم، اما انتظار داشته باشیم همه خوزستانی‌ها پشتیبان ما باشند.
 «آیا ما توانسته‌ایم عدالت قومیتی، جنسیتی و منطقه‌ای را در کشور ایجاد کنیم؟ مردم خواهان عدالت هستند ».
 این نماینده مجلس شورای اسلامی با بیان این‌که «ما نیازمند عدالت در همه زمینه‌ها هستیم» بر لزوم توجه به نیروی انسانی و انسان به مثابه محور هستی و آفرینش تاکید و تصریح کرد: نباید بین آحاد مردم و استان‌ها تفاوت و تبعیضی قائل شد و این آن چیزی است که اسلام به ما آموخته و ما برای آن انقلاب کردیم.
 وی یکی از مهمترین آمال انقلابیون را تحقق عدالت برشمرد و خاطرنشان کرد:
ما انقلاب کردیم که همه از عدالت اسلامی بهره‌مند شوند نه این‌که تنها عده‌ای از مزایای انقلاب برخوردار باشند.
 این نماینده اصلاح‌طلب با بیان این‌که
«مردم از دعوا‌های سیاسی خسته‌اند» گفت: اگر مسوولان دغدغه مردم را داشته باشند می‌توانند راه‌حلی برای مشکلات آن‌ها پیدا کنند. البته بسیاری از دعوا‌های سیاسی بر سر پول و شهرت است نه برای خدمت و عدالت.
 وی به انتقاد از تفاوت در پرداختی‌ها و میزان درآمد در مشاغل مختلف پرداخت و گفت: چرا باید یک پزشک بتواند ۴۰۰-۵۰۰ میلیون تومان درآمد داشته باشد؟ ما باید بستری فراهم می‌کنیم که بین اقشار مختلف شکاف ایجاد نشود.
در هیچ کجای دنیا یک پزشک نمی‌تواند این همه درآمد در یک روز داشته باشد. با چه منطق و عدالتی این شکاف درآمدی قابل بیان است؟.
 وی به تجربه سه ساله کار خود بعد از روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد و فراغت از کار اداری و پرداختن به طبابت اشاره و تصریح کرد: در همین سه سال به اندازه همه سال‌های قبل از آن درآمد داشتم، اما ما کسانی نبودیم که برای پول و درآمد انقلاب کرده باشیم.
 پزشکیان با انتقاد از سودجویی برخی افراد نیز گفت: در این شرایط سخت که امریکایی‌ها همه توان خود را برای ضربه زدن به ما به میدان آوردند عده‌ای از افراد متمول و پولدار ما کاری می‌کنند که مردم در حالت عادی نتوانند زندگی کنند و برای همین یک روز قیمت طلا و ارز و روز دیگر قیمت مسکن و ماشین و... را بالا می‌برند.
 وی با بیان این‌که «عده‌ای یک شبه با آوردن خودرو یا خرید هزاران سکه میلیارد‌ها تومان سود می‌برند» افزود: همین‌ها با این کار زمینه نارضایتی مردم را فراهم می‌کنند.
در واقع این افراد دانسته یا ندانسته نقشه امریکا و هم‌پیمانان امریکا را عملی می‌کنند.
 وی با بیان این‌که «باید ستاد بحران جنگی تشکیل دهیم» افزود: ما در جنگ اقتصادی با امریکا و اسرائیل و آل سعود هستیم.
نایب رئیس مجلس همچنین به معضل کم آبی پرداخت و گفت: حدود ۸۰ درصد استان‌های کشور با معضل کم آبی روبرو هستند و برای همه آن‌ها نمی‌توان یک نسخه واحد پیچید بلکه برای هر منطقه باید یک راه مناسب پیدا کرد.
وی با بیان این‌که «نمایندگان مجلس از هر طرح آبرسانی علمی و کارشناسانه‌ای حمایت می‌کنند» افزود: استان سمنان می‌تواند از ظرفیت رئیس جمهور در این بخش استفاده کند.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    



اگه «آل کاپون» هم بود، اینطور مردم آمریکا رو تیغ نمیزد! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

 اگه «آل کاپون» هم بود، اینطور مردم آمریکا رو تیغ نمیزد! ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

  خبرآنلاین، سیدصادق حسینی ، نوشته : با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۲، دولت تدبیر و امید با میراثی از تحریم های هسته ای و چالش های اقتصادی کارش را آغاز کرد. علاوه بر تورم یکی از ابرچالش های پیش روی دولت نخست روحانی، موسسات مالی غیر مجازی بودند که در دوره ۸ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ به صورت تصاعدی رشد کرده و با وعده سودهای نجومی، حجم قابل توجهی از نقدینگی کشور را در خود جمع کرده بودند. ۱۹ بهمن ۱۳۸۹ برای نخستین بار بانک مرکزی ۴۸ موسسه مالی و اعتباری را غیر مجاز اعلام کرد که خراسان با داشتن ۱۲ موسسه در صدر قرار داشت؛ اما دولت احمدی نژاد ترجیح داد به بحران موسسات ورود جدی نکند و این چالش را هم مانند چالش هسته ای به دولت بعدی بسپارد.
برای درک حجم پولی که در این موسسات در جریان بود کافی است بدانید در سال ۱۳۹۳ که کل بازار پولی ایران در حدود ۵۰۰هزار میلیارد تومان بود، این موسسات بیش از ۱۰۰هزار میلیارد تومان پول یعنی در حدود ۲۰ درصد بازار پول کشور را در اختیار داشتند.
با روی کار آمدن ولی‌الله سیف رییس کل بانک مرکزی در ۳ شهریور ۱۳۹۲، او ساماندهی موسسات مالی غیر مجاز را یکی از برنامه اصلی خود عنوان کرد و در یک فرایند پرمشقت، پرهزینه و طولانی آن ها را منحل، ادغام و ساماندهی کرد. با اقدامات بانک مرکزی موجی از اردوکشی های خیابانی و تجمع و تحصن مقابل بانک مرکزی، مجلس و خیابان ها به راه افتاد و سود باختگان که پول خود را در موسساتی گذاشته بودند که سرمایه ای برای بازپرداختش نداشتند، از بانک مرکزی طلبکار شدند که ضررشان را جبران کند. فعالیت هایی که در نهایت به اعتراضات دی ماه مرتبط شد که اتفاقا آن نیز از مشهد آغاز شده بود.
در نهایت با تصمیم کمیسیون ویژه قوا و نظر مقامات نظام رییس جمهور در گفت و گوی تلویزیونی ۲ بهمن ۱۳۹۶ اعلام کرد: ۱۱.۵ هزار میلیارد تومان به سپرده گذاران پرداخت شده است. هرچند بعدتر اعلام شد بانک مرکزی یک خط اعتباری ۱۴هزار میلیارد تومانی برای سپرده گذاران ناکام باز کرده است.
دردناک است بدانید در سال ۱۳۹۵ بانک مرکزی ۱۶هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان تسهیلات به ۲۴.۰۰۰ واحد تولیدی پرداخت کرده بود که به جای ۱۴هزار میلیارد تومانی که برای موسسات غیر مجاز هزینه کرد، می توانست در بحران رکود و بیکاری کشور ۲۰.۰۰۰ واحد تولیدی را حمایت کند و زنده نگاه دارد.
بر این اساس ضرر هر نفر از ۸۰ میلیون ایرانی در این پرداخت نجومی، ۱۴۳هزار و ۷۵۰ تومان و سهم ضرر هر خانواده ۴۷۸ هزار و ۶۸۷ تومان است. (با بعد خانوار ۳.۳۳درصد بانک مرکزی)
البته پشت پرده این موسسات مالی غیرمجاز تاکنون مشخص نشده و جز اندک اطلاعاتی چیزی در رسانه ها وجود ندارد. به عنوان نمونه ولی الله سیف رییس کل بانک مرکزی در توصیف نحوه کار مدیرعامل یکی از اَبَر موسسات غیر مجاز خراسانی در جلسه با یکی از فراکسیون های مجلس گفته است: «یکی از موسسات ۱۲ هزار میلیارد تومان پول مردم را درحالی جمع کرده بود که سرپرست آن دیپلم نداشت و مسلح وارد بانک مرکزی می‌شد و من را نیز تهدید می‌کرد.»
شفافیت، پول کثیف و لایحه سی‌اف‌تی
مردم ایران همواره از عدم شفافیت آسیب دیده اند. در زمان محمود احمدی نژاد، فساد ۳ هزار میلیاردی، فساد بیمه ایران و فساد بزرگ نفتی بابک زنجانی پیش آمد و در سال های اخیر هم، عدم شفافیت و نظارت بر موسسات مالی ۱۴هزار میلیارد تومان ضرر روی دست مردم گذاشت. همچنین نقدینگی قابل توجه حاصل از آن یکی از دلایل التهابات بازار ارز، سکه، خودرو و مسکن است که ضرر مالی و روانی آن به چشم همه ما رفته است.
برای تامین همین شفافیت بود که لایحه الحاق ایران به کنوانسیون بین‌المللی مقابله با تأمین مالی تروریسم مشهور به CFT، به مجلس ارجاع شد اما روز یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۷، بعد از چند روز فشار و تهدید پیامکی نمایندگان، سرانجام با نمایشی تعجب برانگیز در مجلس بررسی آن تا دو ماه به تعویق افتاد. مصوبه ای که به گفته محمد مهاجری روزنامه‎نگار اصولگرا برای نخستین بار «این سعید جلیلی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی بود که در سال ۱۳۸۹ دستور اجرای با قوت CFT را داده بود.»
روشن است که شفافیت راهکار اساسی مبارزه با فساد در جامعه است و نمی توان با استانداردهای دوگانه، مانند همراهی با CFT در زمان محمود احمدی نژاد و مخالفت با همین طرح در زمان حسن روحانی مدعی مبارزه با فساد بود.
از سوی دیگر تعویق ۲ ماهه بررسی لایحه مبارزه با پول شویی سخنان چندی پیش وزیر کشور روحانی که به «پول کثیف» مشهور شد را یاد آوری می کند. او زیر فشارها مجبور شد صحبت هایش در مجلس را اینگونه توضیح دهد: «باید برای ایجاد اطمینان بیشتر به مردم از طریق لایحه یا طرح، قانونی بگذرانیم تا منشا کلیه هزینه‌های انتخاباتی مشخص و قابل نظارت باشد.»
علیرضا رحیمی نماینده تهران در مجلس در توییت اش نوشته بود: «مرکز طراحی و سازماندهی پیامک ها علیه نمایندگان و مجلس شهر مشهد بوده است» و علی مطهری نایب رییس مجلس نیز با انتقاد از سخنان امام جمعه مشهد گفت: «گفته آقای علم الهدی شاید بتواند به کشف منشأ پیامک های بعضا تهدیدآمیز ارسالی از مشهد برای نمایندگان در ایام طرح لایحه مرتبط با CFT کمک کند.» جالب است بدانید تنها در خراسان ۷ موسسه غیر مجاز وجود داشت که دولت حسن روحانی مجبور شد ۱۲.۹۵۰ میلیارد تومان از بیت المال به سودباختگان آنها بپردازد که از این قرارند:
۱. ثامن الحجج (۴۳۰۰میلیارد تومان) / ۲. فرشتگان (۳۹۰۰میلیارد تومان) / ۳. وحدت (۲۷۵۰ میلیارد تومان) /۴. افضل توس (۱۵۰۰ میلیارد تومان) / ۵. میزان (۵۰۰میلیارد تومان) / ۶. الزهرا / ۷. بدرتوس

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

آینده‌ٔ مرجعیت!


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

  آینده‌ٔ مرجعیت!  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

  خبرآنلاین، وبلاگ محمد رضا : اساس دین‌داری و بنیان نظام اجتماعی مذهب در موقعیت‌های دور از خاندان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، بر حضور فعال و نقش‌آفرین مراجع تقلید است که حلقه‌ٔ ارتباط فکری و معنوی مردم با اولیای معصوم هستند.
گاه این فاصله مکانی و جغرافیایی است، همچون عصر حضور مادی خاندان رسالت که مردم در مناطق دور به نمایندگان امامِ خود مراجعه می‌کردند و گاه، فاصله‌ٔ زمانی و تاریخی است مانند روزگار ما که مردم به عالمان و فقیهان مراجعه می‌کنند.
 این رجوع و مراجعه‌ٔ مردم به فقیه او را مرجعیت می‌دهد و چون رجوع مردم برای شناخت حکم دینی و تکلیف شرعی است آنان را مرجع تقلید می‌نامیم.
 نقش حیاتی و اساسی این حلقه‌های واسط و رابطان با خاندان رسالت چنان مهم است که امام ششم سلام‌الله‌علیها در وصف جناب زراره و برخی دیگر از اصحاب خود فرمود: «لولا هؤلاء لاندرست المله و الدین/ اگر اینها نبودند اثری از نظام اجتماعی ایمان و نظام اعتقادی دین باقی نمی‌ماند».
 پس از دوران حضور مادی و محسوس خاندان رسالت این وظیفه بر عهده‌ٔ فقیهان و مراجع تقلید است که به اشارت «فارجعوا الى رواه حدیثنا/ به راویان سخنان ما مراجعه کنید.» مرجعیت یافته‌اند و اکنون قرن‌هاست که هر نسل نو در پی نسل پیشین زمامدار امور دینی جامعه‌اند و امروز هم چهره‌ٔ تابناک نسل فعلی از آنان در آسمان جامعه‌ی دینی می‌تابد و می‌درخشد.
اما واقعیت غیرقابل تعارف این است که نسل فعلی مراجع تقلید نجف و قم در آینده‌ٔ نزدیک جای خود را به گروهی دیگر از بزرگان علمی و فقهی حوزه خواهند داد.
 چه مراجع تقلید متین و موقر نجف که زیاد اهل مصاحبه و سخنرانی و بیانیه‌های رسانه‌ای نیستند و چه مراجع تقلید فعال و پرتحرک قم که حضور و بروز جدی و مستمر رسانه‌ای دارند، دیر یا زود از میان ما خواهند رفت و دوران جدیدی از مرجعیت حوزه‌ی شیعی آغاز خواهد شد.
 این دوران جدید به جهات متعددی اختلاف اساسی با دوران گذشته دارد، زیرا از سویی آخرین حلقه‌های متصل به دوران گذشته هم‌چون آیت‌الله وحیدخراسانی در این نسل حضور داشتند و از سوی دیگر تحولات اجتماعی و تغییرات سبک زندگی مردم فضای کاملاً متفاوتی را برای نقش‌آفرینی روحانیت رقم خواهد زد.
 حضور روحانیت در حاکمیت طی چهار دهه‌ٔ گذشته و آثار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن، تأسیس مراکز و مؤسسات حوزوی وابسته به حاکمیت، فاصله‌گرفتن جدی بخشی از مردم با روحانیت، ترک تقلید و پرداخت خمس در بین بخش‌های قابل توجهی از مردم، پرسش‌های جدی نسل جوان و ... نشانه‌های دورانی متفاوت هستند.
 مرجعیت آینده با دنیایی جدید و فضایی تازه روبه‌روست که باید برای آن آماده باشد. از سویی باید به ریشه‌ها و خاستگاه اصیل خود تکیه کند و فقه جواهری را پاس بدارد و از سویی باید نسخه‌ای مطابق و متناسب با این دوران جدید را عرضه کند، و حساسیت این مرحله از تاریخ نهاد مرجعیت شیعی و حوزه‌ٔ علمیه دقیقاً از همین‌جاست که اگر از هر جانب کوتاهی بورزد فرصت نقش‌آفرینی و حضور را از دست خواهد داد.
 
مرجعیت آینده باید از سویی اصالت خویش را حفظ کند و با همه‌ٔ تغییرات و تحولات از اصول و مبادی بنیادین خود حراست نماید و از سوی دیگر باید خود را با مخاطب تازه و اقتضائات و ضرورت‌های دنیای جدید سازگار سازد.
 بدین ترتیب مرجعیت جدید باید جای خالی امامت و ولایت را در مدرن‌ترین رویکردهای قرن بیست‌ویکم پُر کند و چنان که از مرحوم آیت‌الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی نقل شده مذاق امامْ فهمی داشته باشد و تشخیص دهد که واقعاً اگر امروز امام معصوم در جامعه حضور مرئی و مسموع داشت، برای هر یک از این موضوعات و مسایل چه حکمی می‌کرد و در حوادث واقعه چه راهی می‌گشود و بنابراین مرجعیت نمی‌تواند حکم و تشخیص سلفِ صالح خویش را با اندک تغییری بر زبان براند و بر قلم بیاورد زیرا مسئله دیگر حکم آب قلیل نیست که طی صدها سال تکرار شود، بلکه پرسش از بازی‌های کامپیوتری و پول دیجیتال و فقه اوقات فراغت و لقاح مصنوعی است!
 بدین ترتیب نیازمند فهم جدید و تازه از برخی روایات اساسی برای حضور فعال در دنیای جدید هستیم تا به مصداق «إن الله یحبّ أن یؤخذ برخصهݑ کما یحبّ أن یؤخذ بعزائمه» تهدیدها به فرصت‌ها تبدیل شوند و شیعیان به جای عناصر منفعل و منزوی جامعه، عناصری فعال و پویا و مؤثر و نقش‌آفرین باشند.
 در چنین دیدگاهی تفاهم و تعامل با مردم و توجه به افکار عمومی و مخاطب‌‌شناسی و رسانه و ارتباطات اجتماعی نه یک تعارف بلکه ضرورتی جدی و حیاتی است، زیرا اگر مردم نباشند مرجعیت معنایی ندارد و هویت و نقش خود را کاملاً از دست می‌دهد.
 مرجعیت آینده تنها با تدبر فقهی و تعمق اصولی به جایگاه مطلوب خود نمی‌رسد بلکه ناگزیر نیازمند درک و شناخت عمیق اولویت‌ها -برای انتخاب بین بد و بدتر- و واقع‌گرایی در مسایل عینی و ملموس زندگی شهروندان امروز جامعه‌ٔ جهانی است.
 
مرجعیت آینده باید شعارها و اصول بنیادین مانند عدالت و قسط را در گفتمان خود تعریف کند و درد و مشکل مخاطب خود را به درستی بشناسد تا در نزد او مقبولیت یابد.
 مخاطب باید به مرجع خود اعتماد داشته باشد تا رساله‌ی او را به دست بگیرد. مخاطب باید به هوش و نبوغ و فهم و آگاهی مرجعش مطمئن باشد و او را در هر موضوعی از خود چند قدم جلوتر ببیند. مخاطب باید باور کند که مرجع او با شناخت دقیق و روشن از انسان و جهان، حکم خدا را استنباط کرده است و سر سوزنی منفعت و خوشایند فردی ندارد.
 با وجود نهادها و مؤسسات مختلف وابسته به مراجع تقلید که بودجه دولتی یا حمایت‌های شبه‌دولتی دارند دشوار و دور است که انتظار داشته باشیم مخاطبان مرجعیت را مستقل بدانند. این اعتماد مهم‌ترین رکن ارتباط مخاطب با مرجعیت است.
 افراد زمانی خود را به یک کارشناس می‌سپارند که بدانند او از ایشان جلوتر است و به او اطمینان کامل داشته باشند، و طبیعتاً هر چه موضوع حساس‌تر باشد وسواس‌شان در انتخاب هم بیشتر خواهد بود. قطعاً وسواس‌ها و حساسیت‌ها مثلاً در انتخاب جراح قلب بیشتر از حساسیت برای انتخاب دانپزشک است.
 حالا وقتی قرار باشد که مرجع تقلید دین و آخرت مردم را به دست بگیرد و آنان را در مسیر بندگی خداوند و دین‌داری برای ابدیت‌شان راهبری کند، ناگفته پیداست که چه میزان حساسیت و نگرانی در مردم وجود خواهد داشت.
  این اعتماد مهم‌ترین سرمایه‌ٔ مرجعیت است و دشمن دقیقاً روی همین نقطه تمرکز کرده تا این اعتماد را مخدوش سازد و رابطه‌ٔ میان مردم و مرجعیت را آسیب‌پذیر و متزلزل نماید.
 بدون تعارف باید به واقعیت‌های امروز توجه کنیم و ببینیم تصویری که نسل جدید از روحانیت و مرجعیت و خبرگان و شورای نگهبان دارد چگونه است؟
 خوب یا بد، زشت یا زیبا، ضعیف یا قوی، نهاد مرجعیت مسئول این تصویر است و نمی‌شود دیگران را ملامت کرد و تقصیرها و عیب‌ها را به گردن دشمن داخلی و خارجی انداخت.
 وقتی مؤسسات امنیتی و مراکز پژوهشی غربی از سال‌ها پیش به صورت دقیق بر روی این تصویر کار کرده‌اند و مطالعات میدانی عمیق و گسترده داشته‌اند، چرا ما از پرداختن به این موضوع نگران باشیم؟
 وقتی از سال‌ها پیش در اتاق‌های فکر و اندیشکده‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی یکایک فضلای نسل جدید حوزه را به دقت شناسایی کرده و زبان بدن‌شان را تحلیل نموده‌اند و تألیفات‌شان را بررسی کرده‌اند و شانس رسیدن هر کدام به مرجعیت آینده را تخمین زده‌اند، چرا ما درباره‌ٔ توجه به این موضوع تردید کنیم؟
 وقتی کارشناسان غربی محیط اطراف هر یک از این بزرگان و خانواده و نزدیکان و شاگردان خاص‌شان را مطالعه کرده و نقاط ضعف و نقاط قوت‌شان را تعیین کرده‌اند، چرا ما برای انتشار این مطالب تأمل داشته باشیم؟
 صفحات «مرجعیت» در شماره‌ ۱۲۶ مجله‌ خیمه گرچه به تناسب بضاعت ناچیز و توان اندک ما بسیار ساده و مختصر است، اما می‌تواند آغازی باشد برای توجه جدی‌تر و تعمق دقیق‌تر بر این موضوع حساس و سرنوشت‌ساز که ان‌شاالله در شماره‌های آینده مفصل به آن می‌پردازیم.
* منتشر شده در شماه ۱۲۶ «ماهنامه خیمه»

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

برچسب ها: حوزه، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، حوزه علمیه، روحانیت، طلاب، احکام فقهی، مراجع،

امان از شوهر رفیق باز! ....

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  امان از شوهر رفیق باز! .... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 در کنار تمام استرس و ترس های بعد از زندگی مشترک، مردان همیشه در یک سرگردانی بین دوستان و همسر خود است. دوستانی که اگر همراهیشان نکند زن ذلیل خطاب و همسرش به علت رفیق بازی او را متعهد به خانه و خانواده نمی داند. در روزهای اول ازدواج و زندگی به وابسته جدید بودن و برنامه های مختلفی که بین زوج وجود دارد، ارتباط با دوستان چه از جانب مرد و چه از جانب زن دچار اختلال هایی می شود اما رفته رفته با قرار گرفتن در مسیر زندگی و روی غلطک افتادن برنامه ها، هم زن و هم مرد زمان برای با دوستان خود بودن نیز پیدا می کنند.
بودن مردان با دوستان مذکر خود، در سلامتی آنها تاثیر گذار است. مردان به تفریح و گشت و گذار با دوستان خود نیازمند هستند. اما قطعا این جمله برای زنان بسیار ناخوشند و غیرمنطقی است. حتی ترجیح می دهند این سلامتی که در اثر با دوست بودن قرار است برای همسرشان ایجاد شود، نباشد.
یافته‌های محققان آلمانی نشان می‌دهد که صرف وقت با دوستان مذکر برای سلامت مردان مفید است. این خبر چیزی نیست که همسر یک مرد خوش‌گذران دوست داشته باشد بشنود: دانشمندان ثابت کرده‌اند مردان به گشت و گذار شبانه با دوستان خود نیاز دارند!
از علل مشاجرات معمول میان همسران، همین گلایه از صرف وقت با دوستان و به اصطلاح «رفیق‌باز» بودن مردها است. بسیاری از زنان از همسر خود انتظار دارند وقت آزاد خود را بیشتر با خانواده گذرانده و از جمع‌های دوستی دوران مجردی‌شان فاصله بگیرند. این خواسته که در موارد بسیاری انتظار به حق و به جای یک همسرِ نگران کانون خانواده است، می‌تواند سبب سوءتفاهم و کدورت شود.
بعضا علاقه مردان به همنشینی با دوستان خود، به فرار از جمع خانواده، بی‌مسئولیتی و بی‌قیدی آن‌ها نسبت داده می‌شود. این نوع نگاه ممکن است به بروز شک، اضطراب و بدبینی منجر شده و مردان را با اتهام بی‌وفایی و خیانت مواجه کند. ممکن است بسیاری از مردان نیز از دلیل علاقه خود به معاشرت با دوستان هم‌جنس و احیانا مجرد بی‌خبر باشند یا خود را به دلیل چنین خواسته‌ای سرزنش کنند.
بنا به یک تحقیق جدید، احتمال کاهش استرس مردان هنگام هم‌نشینی با هم‌جنس‌های خود، بیشتر از زمان بیرون رفتن با جنس مخالف یا صرف وقت با خانواده است. بر اساس این پژوهش، که لابد از این پس به عنوان بهانه مورد اشاره‌ی مردان بسیاری قرارخواهد گرفت، حضور در یک گروه باعث می‌شود عوارض اضطراب مردها را کمتر آزار دهد.
دانشمندان دانشگاه گوتینگن آلمان با مطالعه نوعی از میمون‌ها موسوم به باربِری مِکاک (Barbary macaque) که رفتارهای اجتماعی‌شان بسیار به انسان شبیه است، دریافتند سطح هورمون استرس مردانه در میمون‌های نَر، هنگام معاشرت با شریک زندگی یا دیگر اعضای خانواده به سرعت افزایش می‌یابد. اما همین میمون‌ها میان گروهی از نرهای دیگر بسیار آرام‌تر بودند.
محققان همچنین کشف کردند که بیماری‌های مرتبط با استرس، تنها میان میمون‌های ماده یا زوج‌ها شایع است. این تحقیق که در مجله PNAS منتشر شده است به این نکته نیز توجه کرده که نَرها چگونه از یکدیگر مراقبت می‌کنند. میان انسان‌ها این مراقبت به شکل «هوای هم را داشتن» و رفتارهایی موسوم به «مرام و معرفت» دیده می‌شود، و در میمون‌ها به صورت جدا کردن حشرات و کَک‌ها از موی بدن یکدیگر.
به گفته کریستوفر یانگ از گروه تکامل اجتماعی نخستی‌سانان در همین دانشگاه، اگر نخستی‌سانان نَر در گروه‌هایی با چند حیوان نرِ دیگر زندگی کنند، معمولا بین آن‌ها درگیری شدیدی بر سر دسترسی به ماده‌ها در می‌گیرد، اما نرهای گروه می‌توانند با چند همگروهیِ نر دیگر روابط دوستانه‌ای برقرار کنند. میمون‌های نَر دوستی‌های اجتماعی مشابه انسان برقرار می‌کنند که استرس‌های زندگی روزمره را در آنان کاهش می‌دهد.
به نظر می‌رسد دانستن این نکته علمی ساده می‌تواند درک زنان از رفتار همسران خود، و همچنین آگاهی مردان از نیازهای روحی‌شان را ارتقا بخشد. مردان می‌توانند گهگاه با معاشرت با دوستان و همکاران، برای ساعاتی دغدغه وظائف خانوادگی را فراموش کرده و از طریق کاهش سطح استرس، کیفیت زندگی خود را بالا ببرند. البته جلب اعتماد همسر محترم، پیش‌نیاز مهم چنین امری است.
عکس این قضیه دنیا شکل دیگری است. مردان از همسران خود می خواهند برای عوض شدن روحیه و سرگرمی شان هم که شده در ماه یک بار با دوستانشان در خانه یا در بیرون از خانه جمع شوند. گرچه ممکن است این دور هم جمع شدن زنان نه تنها در سلامت شان تاثیر مثبت نداشته باشد، بلکه گاهی حرف های خاله زنکانه و چشم و هم چشمی های نا به جا روحیه شان را از سوی دیگر دچار تغییر کند.
اما مزیت‌های داشتن دوست خوب بر هیچ کسی پوشیده نیست اما جایگاه همین دوستی و رفاقت باید در زندگی مشترک زوجین تعریف شود به‌گونه‌ای که مسلط بر زندگی نشده و زندگی را تحت‌الشعاع خویش قرار ندهد، برخی از مردها به جهت آزادی ای که دارند، رفیق‌باز هستند. هر کسی را به منزل می‌آورند و براساس غفلتی که دارند یک زمان به خودشان می‌آیند که در دام فساد گرفتار شده‌اند. به قماربازی یا استعمال مواد مخدر یا میگساری عادت کرده و به شب‌نشین‌های خانمان‌برانداز قدم می‌گذارند و همین امر باعث سردی در زندگی شده و مقدمات پاشیده شدن آن را فراهم می‌آورد. باید بر این نکته تاکید کرد در خانواده‌ای که مرد آن رفیق‌باز باشد همه چیز زندگی را فدای رفیقش می‌کند و همسرش را آزار می‌دهد و فرزندان از پدر بیزار می‌شوند و در نهایت کانون گرم خانواده از هم می‌پاشد.
اصلاح رفتاری زنان
افراط و تفریط در همه حوزه های زندگی و ارتباطی مشکلاتی را به همراه می آورد. تعبیر همان اصطلاح ” نه شوری شور، نه به این بی نمکی”و زوج هایی که دایره ارتباطی و دوستانی ندارند و یا زوج هایی که آنقدر تعداد رفیق بازی هایشان زیاد است که فرصت باهم بودن برایشان به ندرت اتفاق می افتد. هم در حوزه افراط و هم در حوزه تفریط هر دو فرد دچار مشکل هستند.
زوجی که نتوانند برای فارغ شدن از مسائل زندگی چند ساعتی را با دوستان خود بگذارنند و یا زوجی که فرصتی برای پرداختن به امور زندگی خود ندارد، هر دو علت العلل این مشکل خواهند بود. فردی که در زندگی مشترک در انجام وظایف زناشویی و همسرداری کوتاهی می‌کند خواسته یا ناخواسته باعث می‌شود که همسرش بیشتر از گذشته اوقات فراغت خود را با دوستانش سپری کند. در این حالت ممکن است مرد یا زن رشد یافته باشند اما چون همسرشان در ایفای نقش همسری ضعف‌هایی دارد، فرد با بودن بین دوستانش احساس می‌کند آرامش بیش تری دارد. در واقع وقتی یک مرد یا زن نتواند نقش آفرینی صحیحی در خانه داشته باشند، کانون خانواده سرد می‌شود و یکی از زوجین ترجیح می‌دهد نیاز عاطفی‌اش را در جمع دوستانش و‌گاه متاسفانه با نشاط‌های کاذب تامین کند. البته کوتاهی همسر تنها یکی از دلایل رفیق بازی است به عبارت دیگر این رفتار نادرست می‌تواند دلایل دیگری هم داشته باشد.
همسری که تلاش می‌کند عادت ناپسند رفیق بازی را از سر همسرش بیندازد ولی موفق نمی‌شود، به این دلیل است که ارتباط بین آن‌ها کمرنگ شده است. در این مواقع ممکن است زن یا شوهر به دلیل دلسوزی‌های زیادی که به هم دارند با شریک زندگیشان، با جملات امری یا دستوری برخورد کنند. این نوع صحبت کردن به طور خاص با روحیات جنس مذکر به هیچ وجه سازگار نیست. خانم‌ها باید بدانند در صورتی که به خاطر عمل اشتباه شوهرشان، مرتب به او دستور بدهند، نه تنها مشکل حل نمی‌شود بلکه فاصله عاطفی آن‌ها از هم زیاد می‌شود. زنان باید درک کنند مردان لحظاتی نیاز دارند با دوستان خود خلوت داشته باشند، به قول خودشان حرف های مردانه بزنند و ثانیه هایی را به قسط و وام زندگی و مسائل آن فکر نکنند.
*راهکارهایی برای مردان
دوران مجردی پایان یافته است
بهتر است بدانید بعد از ازدواج دوران مجردی پایان یافته است و خیلی چیز‌ها در زندگی شما با ازدواج تغییر می‌کند. روابط دوستانه یکی از مواردی است که با این دوران تغییر می‌کند و‌‌ همان طور که گفته شد وقت آزاد و اولویت بندی افراد با این تغییر شرایط عوض خواهد شد، اما یک راهکار دیگر هم وجود دارد؛ شما دیگر مثل گذشته زمان آزاد زیادی نخواهید داشت اما حذف کلی و قطع رابطه با دوستان هم درست نیست.
به همین دلیل یکی از راهکار‌ها این است که در مورد روابط خود خوب فکر کنید. آنهایی که برایتان مهم‌تر است را در ذهن مشخص و برای تمدید روابط با آن‌ها برنامه ریزی کنید. شما می‌توانید دوستان جدیدی هم پیدا کنید. دوستانی که زوج باشند و شما بتوانید همراه با همسرتان در کنار آن‌ها وقت بگذرانید، اما تمام این شرایط زمانی امکان پذیر است که زوجین با یکدیگر به نتیجه و تفاهم رسیده باشند و قبل از هر تصمیم گیری با یکدیگر گفتگو کنند.
اولین قدم: اصلاح رابطه خود
همسری که تلاش می‌کند عادت ناپسند رفیق بازی را از سر همسرش بیندازد ولی موفق نمی‌شود، به این دلیل است که ارتباط بین آن‌ها کمرنگ شده است. در این مواقع ممکن است زن یا شوهر به دلیل دلسوزی‌های زیادی که به هم دارند با شریک زندگیشان، با جملات امری یا دستوری برخورد کنند. این نوع صحبت کردن به طور خاص با روحیات جنس مذکر به هیچ وجه سازگار نیست. خانم‌ها باید بدانند در صورتی که به خاطر عمل اشتباه شوهرشان، مرتب به او دستور بدهند، نه تنها مشکل حل نمی‌شود بلکه فاصله عاطفی آن‌ها از هم زیاد می‌شود.
استفاده از جملات محبت آمیز را فراموش نکنید
فرض کنید مردی به خانه دیر می‌آید. همسرش هم نگران شده و به خاطر دلسوزی می‌گوید «باز که دیر آمدی و خبر ندادی؟» یا «تو همیشه دیر می‌آیی». این گونه جمله‌ها با اینکه توهین نیست ولی به مرد شوک وارد می‌کند و ممکن است مرد هم در جواب بگوید «اصلا خوب کاری کردم، که دیر آمدم» یا «از این به بعد دیر‌تر هم خواهم آمد!» همین طور که می‌بینید استفاده از جملاتی نظیر این جمله‌ها، ممکن است باعث قطع ارتباط عاطفی زوجین شود. حالا اگر خانم به همسرش بگوید «نگرانت بودم» یا «دلتنگت شده بودم». این جملات برای مرد‌ها یک بار عاطفی دارد و باعث می‌شود آن‌ها درباره این عملشان بیشتر فکر کنند و درباره آن تصمیم جدیدی بگیرند. استفاده از جملات مثبت، یکی از مهارت‌های ارتباط مطلوب است. این را هم بدانید که اگر این مشکل برطرف شد، باید خاطرات آن را در زباله‌دان تاریخ زندگیتان بیندازید و هیچ وقت نه به آن‌ها فکر و نه آن روز‌ها را یادآوری کنید.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

راز تنهایی علی علیه السلام ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

 راز تنهایی علی علیه السلام ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 معلم شهید دکتر شریعتی :


 نهج البلاغه بعد از قرآن ، بزرگترین کتاب ما است که آن را نمی خوانیم و نمی شناسیم، چنانکه قرآن را نیز نمی شناسیم و آن را فقط ستایش می کنیم، می بوسیم و تبرک می دانیم. قرآن ونهج البلاغه را تجلیل و ستایش می کنیم، اما چه فایده و چه تاثیری می تواند داشته باشد، وقتی که در آن تدبّر نمی کنیم. این گونه مدح ها و محبت ها در میان همه ملت ها نسبت به معبودشان، پیغمبرشان و قهرمانانشان هست ، اما این معرفت است که با ارزش است.
 محبت یا معرفت؟
ما بیش از هر چیز به تعلیم نیازمندیم، و حتی پیش از تبلیغ، به معرفت و آشنایی علمی نیاز داریم.
یکی از بزرگترین مسائلی که در تاریخ وجامعه ما مطرح است اسلام و تشیع می باشد که بسیاری از ما بدان معتقدیم، اما آن را به درستی نمی شناسیم. به مذهبی ایمان داریم که آشنایی درست و منطقی از آن نداریم. مثلاً به علی (علیه‌السلام) به عنوان یک امام، یک مرد بزرگ، یک ابرمرد حقیقی و به عنوان کسی که همه احساس ها و تقدیس های ما را به خود اختصاص داده، اعتقاد داریم و همیشه در طول تاریخ، بعد ازاسلام، ملت ما افتخار ستایش او را داشته است، اما متاسفانه آنچنان که باید و شاید او را نشناخته است؛ زیرا بیشتر به ستایش ایشان پرداخته شده نه شناختن او.
این گونه مدح ها و محبت ها در میان همه ملت ها نسبت به معبودشان، پیغمبرشان و قهرمانانشان هست ، اما این معرفت است که با ارزش است. امکان ندارد جامعه ای و ملتی علی(علیه السلام) را بشناسد و درست بفهمد، و ازشکنجه آمیزترین وسخت ترین محرومیت هایی که جوامع دچار آن هستند ، رنج ببرد.
 ما در زمان خود موظف به شناختن امام هستیم ، نه محبت بدون معرفت به امام. البته نسبت به محبت ورزیدن انتقادی نداریم. چگونه ممکن است کسی علی را بشناسد و به او عشق نورزد و او را نستاید؟ اما این محبت نتیجه شناختن علی و آشنا شدن با زیبائی های عظیم یک روح با شکوه ، و عظمت و پاکی یک انسان بزرگ است. محبتی که معلول این معرفت است ، نجات بخش می باشد و روح زندگی یک جامعه است.
 غربت نهج البلاغه
نهج البلاغه بعد از قرآن ، بزرگترین کتاب ما است که آن را نمی خوانیم و نمی شناسیم، چنانکه قرآن را نیز نمی شناسیم و آن را فقط ستایش می کنیم، می بوسیم و تبرک می دانیم.
 قرآن ونهج البلاغه را تجلیل و ستایش می کنیم، اما چه فایده و چه تاثیری می تواند داشته باشد، وقتی که در آن تدبّر نمی کنیم.
نهج البلاغه به اقرار اغلب دانشمندان و نویسندگان و ادبای معاصر، حتی عرب، بعد از قرآن، زیباترین متن عربی است. مجموعه ای در بردارنده سخنانی عمیق در کمال فصاحت و بلاغت و کتابی حاوی دستورات ارزشمند اخلاقی است.
شاید ، 25 سال سکوت علی(علیه السلام) از همه سخنانی که آن حضرت در دوران عمر خویش فرموده است؛ رساتر، بلیغ تر، زیباتر، اثر بخش تر و آموزنده تر باشد.
سکوتی که خطاب به همه انسان هاست، انسان هایی که علی را می شناسند. بیست و پنج سال سکوت در نهایت سختی و سنگینی برای یک انسان، آن هم نه یک انسان گوشه گیر و راهب، بلکه یک انسان فعال اجتماعی.
امام گاه با سخنانش حرف می زند و گاه با سکوتش، گاه با پیروزیش درس می دهد و گاه با شکستش.
مخاطب امام ما هستیم و رسالت ما نیز معلوم است:
 شناختن این درس ها ، خواندن این سخنان و شنیدن این سکوت ها ...
 درد بزرگ مرد تاریخ
متاسفانه حضرت علی علیه السلام با این عظمت هنوز در بین شیعیانش نیز مجهول و ناشناخته مانده است. هنوز بسیاری از فضایل و ارزشهای انسانی ایشان را نیافته ایم.
 اما به راستی ارزش های انسانی علی علیه السلام چیست؟
 یکی از مسائلی که درباره ایشان مطرح نشده، مساله تنهایی علی (علیه السلام) است.
 کسی که به یک معبود، به یک معشوق عشق می ورزد، با همه چهره های دیگر بیگانه می شود و جز در آرزوی او نیست، خود به خود وقتی که او نیست ، تنها می ماند و کسی که با افراد و اشیای پیرامونش بیگانه است، متجانس نیست ، تنها می ماند، احساس تنهایی می کند. انسان هر چه به مرحله انسان بودن، نزدیکتر می شود، احساس تنهایی بیشتری می کند. و از جامعه و زمان فاصله می گیرد.
در شرح حال نوابع می بینیم یکی از صفات شخصی آنان ، تنهائیشان در زمان خود آنها است. در زمان خود مجهول اند، غریب اند و در وطن خویش بیگانه اند، و آیندگان بهتر می توانند ، آنها، اثرشان ، سخنانشان و سطح اندیشه و هنرشان را بهفمند.
چه کسی تنها نیست؟ کسی که با همه، یعنی در سطح همه است، کسی که رنگ زمان به خود می گیرد، رنگ همه را به خود می گیرد و با همگان تفاهم دارد و در سطح موجود است و با وضع موجود، به هر شکلش و هر بُعدش منطبق است.
احساس تنهایی و خلاء ، مربوط به روحی است که آنچه در این جامعه و زمان و در این ابتذال روزمرگی وجود دارد ، نمی تواند سیرش کند.
 درد انسان، درد انسان متعالی ، تنهایی وعشق است.
 و می بینیم علی(علیه السلام) ، همان علی (علیه السلام) که می نالد و دائماً فریاد می زند و سکوتش درد آور است. سخنش درد آور است، و همان علی که عمری شمشیر زده ، جنگ ها کرده ، فداکاری ها نموده و جامعه ای را با قدرت و جهادش پی ریخته و به وجود آورده است، حال در جمع یارانش تنهاست و نیز می بینیم که نیمه شبهای خاموش مدینه را ترک می کند وسردر حلقوم چاه، می نالد.
امام کسی را ندارد که برایش حرف بزند، گوشی نیست که سخنانش را بشنود، و فردی نیست که او را بفهمد.
رنج بزرگ یک انسان این است که عظمت او و شخصیت او در قالب فکرهای کوتاه و در برابر نگاه های پست و پلید و احساس او در روحهای بسیار آلوده و اندک و تنگ قرار گیرد. و این مرد که روی این زمین خودش را تنها می یابد، با این زمین و آسمان بیگانه است و فقط رسالت و وظیفه اش او را با این جامعه و این شهر پیوند داده است.
علی در طول تاریخ ، تنها انسانی است که در ابعاد مختلف و حتی متناقضی که در یک انسان جمع نمی شود قهرمان است. مثل یک کارگر ساده با دست و بازویش خاک را می کند و در آن سرزمین سوزان بدون ابزار، قنات می کند ، مانند یک حکیم می اندیشد، همچون یک عاشق بزرگ و یک عارف عظیم عشق می ورزد، به سان یک قهرمان شمشیر می زند و همانند یک سیاستمدار رهبری می کند و مانند یک معلم اخلاق مظهر و سرمشق فضایل انسانی برای یک جامعه است. هم یک پدر است و یک دوست وفادار و هم یک همسر نمونه.
 چنین انسانی است که در دنیا تنهاست.
علی(علیه السلام) در میان پیروانش هم تنهاست، در اوج ستایش هایی که از او می شود مجهول مانده است. درد علی (علیه السلام) دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق مبارکش احساس می کند، و درد دیگر، دردی است که او را تنها در نیمه شب‌های خاموش به دل نخلستان‌های اطراف مدینه کشانده ... و به ناله در آورده است و ما تنها بر دردی می گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس می کند .
 اما، این درد علی (علیه السلام) نیست، دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است، تنهایی است ، که ما آن را نمی شناسیم!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را؛ که علی(علیه السلام) درد شمشیر را احساس نمی کند، و ... ما  درد علی را احساس نمی کنیم.
 پروردگارا ! قلبمان را با روح آسمانی اش ، پیوند زن.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

فقط گیر ِ زندگی ِ مردم، همین یک لحظه سانسوره!؟ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 
 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای اختلاسهای فاش نشده

 

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای اختلاسهای فاش نشده

تصویر مرتبط

 

 عصر ایران؛ مصطفی داننده :  گویا در تکرار سریال « رهایم نکن» که از شبکه سه تلویزیون پخش می‌شود، سکانس تجاوز به بازیگر زن این سریال حذف شده است.  حذفی که به شدت صدای کارگردان این مجموعه را درآورده و عسگرپور کار تلویزیون را تجاوز به سریالش دانسته و اعلام کرده است که اگر این روند ادامه پیدا کند دیگر در تلویزیون سریال نخواهد ساخت.
 در حالی که این روزها در حال شنیدن خبرهای تکان‌دهنده از تجاوز و سوءاستفاده‌های جنسی هستیم، اهالی تلویزیون گویا خود را به آن کوچه زده‌اند و دوست ندارند   مشکلات جامعه را نشان دهند.
خدایا ما را از دست مسئولان تلویزیون نجات بده!
 بازیگر زن سریال رهایم نکن
 شاید همین یک صحنه می‌توانست از بروز فاجعه‌های این چنین جلوگیری کند. شاید همین یک صحنه می‌توانست آموزشی باشد برای دختران که تنها به جایی که نمی‌شناسند و به اعضای آن اطمینان ندارند نروند. برای آموزش حتما نباید دانشگاهی راه انداخت. کلاسی دست و پا کرد و استادی به خدمت گرفت. گاهی یک اشاره می‌تواند جای یک ترم دانشگاه باشد.
 به نظر می‌رسد مسئولان تلویزیون در این جامعه زندگی نمی‌کنند، نمی‌بینند و نمی‌شنوند. تلویزیون ایران همچنان در عصر سانسور زندگی می‌کند و فکر می‌کند با ندیدن مردم همه چیز حل می‌شود. فکر می‌کنند هنوز دهه 60 است که مردم را از داشتن ویدیو و دیدن‌ فیلم‌های خارجی نهی کنیم.
 آنها هنوز فکر می‌کنند با سانسور کردن یک بخش می‌توان همچون کبک سر در برف فرو برد و تصور کرد که نه خانی آمده است و نه خانی رفته است.
 آنها نمی‌دانند همین قسمت سانسور شده بارها و بارها در فضای مجازی دست به دست شد و مردم آن را دیدند حتی آنها که تلویزیون را نگاه نمی‌کنند.
 مسئولان صداوسیما به جای اینکه تلاش کنند آگاهی را در بین مردم افزایش دهند سعی می‌کنند به راه‌های مختلف برای سانسور برسند. مثلا چگونه با یک چراغ خواب، زنی را سانسور کنند.
 تلویزیون به این نکته توجه نمی‌کند وقتی در مسابقات والیبال بیش تر از تصاویر زنده، صحنه آهسته پخش می‌کنند، مردم به دنبال یافتن شبکه‌ای ورزشی در ماهواره هستند تا والیبال بدون سانسور را در آن مشاهده کنند.
 در زمانی که کودکانی که تازه به حرف افتاده‌اند می‌توانند با موبایل بازی کنند و بچه‌های مدرسه‌ای به غلط تلفن همراه هوشمند دارند و به راحتی اینترنت گردی می‌کنند  و  داغ شدن بازار فیلتر شکن‌ها به همه چی دست رسی دارند، دیگر سانسور جواب نمی‌دهد.
سانسور به مثابه سفر کردن با شتر در زمانی است که ماشین‌های فوق مدرن و هواپیما مسافران را با کمترین زمان ممکن به مقصد می‌رسانند.
کاش مسئولان تلویزیون سری به سایت‌های دانلود سریال‌های خارجی و یا دستفروش‌های خیابان‌ها بزند تا ببیند بخشی از مردم برای سریال‌های آمریکایی و اروپایی و حتی آسیایی چه سر و دستی می‌شکنند.
امیدوارم مسئولان تلویزیون در رفتار و تصمیمات خود تجدید نظر کنند و به شتر سواری خود ادامه ندهند.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

زندانیان ِ اشرافی ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

    زندانیان ِ اشرافی ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

نتیجه تصویری برای اختلاف طبقاتی

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای اختلاف طبقاتی

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

 

به گزارش اعتدال، «جام جم» نوشته : پشت دیوارهای بلند زندان، پشت آن درهای آهنی بزرگ که نفوذناپذیر به نظر می‌رسد، پشت این ساختمان‌ها که خفه‌اند و دلگیر و پُر یاس، یک عده دارند زندگی می‌کنند، به معنی واقعی، با تلفظ درستش،‌ حتی بریز و بپاش می‌کنند،‌ خوب می‌خورند، عالی می‌پوشند، خوب انعام می‌دهند، حتی خوب با پول، آدم می‌خرند.
 زندانیانِ سه زندان با فاصله‌های چند ده کیلومتری از هم به ما اطلاعاتی دادند که سرجمع، نامش را می‌شود گذاشت سبک زندگی زندان، یک جور طبقه‌بندی خاص میان همه سبک‌های زندگی،‌ یک سبک تجملی و لاکچری که عقل مات می‌ماند از آن.
 بهزاد توی اتاق ۵۲ نفره‌شان شهردار است،‌ جارو می‌کند، سفره پهن می‌کند، سفره جمع می‌کند و ظرف و لباس می‌شوید برای هفته‌ای ۸۰ هزار تومان. بعضی شهردارها اما اختصاصی‌اند و وی‌آی‌پی به برخی زندانیان خدمات می‌دهند.
 رحمان می‌گوید در بند ۲، مردی که پمپ‌بنزین‌دار است یک گماشته خصوصی دارد که مثل یک لَـله همه کار برایش می‌کند، هفته‌ای۲۰۰ هزار تومان هم می‌گیرد و سه وعده غذای روز را مهمان اوست.
 محمود هم نمی‌داند آن سیاهپوست‌های درشت‌هیکلی که رخت‌چرک‌های زندانیان را می‌شویند کی‌اند و اهل کجایند، ولی خوب می‌داند سه طلافروشی که کارشان جعل سکه و دلار بوده و یک رئیس بانک متخلف،‌ دو خدمتکار دارند که حتی برایشان آشپزی می‌کنند. روزنامه‌های روز می‌رسد دست این چهار نفر، مجله‌های باطله اما سهم بقیه زندانیان می‌شود.
 زندان‌ها تنگ است، یعنی آن‌قدر آدم تویشان جمع شده که جمعیت در آنها لول می‌زند. رئیس سازمان زندان‌ها می گوید سرانه فیزیکی هر زندانی که باید ۱۳ متر باشد حالا پنج متر کمتر است. داستان کف‌خوابی از همین جا شروع می‌شود که او هیچ‌گاه منکر این نیز نبوده است. ماجرای کف خوابی و تخت خوابی در زندان‌ها روایتی شنیدنی دارد که زندانیانی که به ما اطلاعات دادند با آب و تاب تعریفش می‌کنند.
 این گونه است که تخت‌ها فروشی می شود. تخت اجاره‌ای هم هست. هرزندانی دو سال بعد از ورودش به زندان صاحب تخت می‌شود،‌ یعنی نوبت تخت‌خوابی‌اش بعد از دوسال و حتی بیشتر می‌رسد، ولی در زندان‌ها هستند کسانی که از راه نرسیده،‌ هنوز عرق خشک نکرده و رحل اقامت نیفکنده، صاحب تخت می‌شوند، معمولا نیز تخت‌های طبقه پایین نه طبقه دو و سه.
 بهزاد می‌گوید در سالن ۵، مرد کارخانه‌داری هست که تخت را خرید پنج میلیون تومان؛ فروشنده یک زندانی دست به دهان بود که این پول را زد به زخمش.
 زندانیانی که فعلا پول قلنبه نمی‌خواهند و دنبال درآمد مستمرند، ولی تخت را اجاره می‌دهند. بهزاد می‌گوید یک نفر در بندشان تخت طبقه سوم را هفته‌ای ۵۰۰ هزار تومان اجاره داده و کسی دیگر۳۵۰ هزار تومان بابت روزی سه ساعت کرایه می‌گیرد.
 داستان کسانی که این تخت‌ها را اجاره می‌کنند یا می‌خرند همان حکایت لاکچری‌بازی در زندان‌هاست،‌ جماعتی که همانند روزگار آزادی‌شان مثل ریگ پول خرج می‌کنند و نمایش قدرت می‌دهند، همان‌ها که اگر خدمتکار مخصوص نداشته باشند برای شست‌و‌شوی هر تکه لباسشان به زندانیان داوطلب دستمزد می‌دهند، ‌هرکیلو برنج هندی را به قیمت برنج ایرانی می‌خرند، میوه فصل می‌خورند، روزی سه بار غذا سفارش می‌دهند و هزینه تلفن‌شان در هفته می‌رود بالای۱۵۰هزار تومان.
 بند اعیانی مواد مخدر
 به تلفن همراهش زنگ زده‌ام، به یک ۹۰۱،‌ به سیمکارتی که بیشتر زندانیان حسرتش را می‌کشند ولی می گویند در زندان موادمخدر توی دست و بال خیلی‌ها هست. فرزاد خوش‌صحبت است حتی پرحرف، یک فروشنده کهنه‌کار کوکائین که می‌گوید این گوشی و سیمکارت برایش۲۰ میلیون تومان آب خورده. مجرمان گردن‌کلفت موادمخدر دست و دلبازانه پول خرج می‌کنند، به قول فرزاد برای نمایش قدرت مالی‌شان.
 تخت‌های طبقه اول برای آنهاست، به این تخت‌ها می‌گویند زاغه. اینها یک جفت دمپایی را می‌خرند ۴۰۰ هزار تومان،‌ دربعضی بندهای خاص حتی تا یک و نیم میلیون. فرزاد روی درستی عددهایش اصرار دارد و می‌گوید او که حبس ابد خورده نیازی به دروغ ندارد. بهزاد هم از زندانی دیگر، صحه می‌گذارد بر این عددها و خبر می‌دهد در بند آنها یک صندل خوب ۲۵۰ هزار تومان است و یک تی‌شرت معمولی صد هزار تومان. اینها چیزهایی است که برخی خانواده‌های زندانیان هنگام ملاقات می‌آورند ولی زندانی دل از آنها می‌کند و به قیمت گزاف می‌فروشد تا پولی جمع کند؛ این رسم زندان است.
 فرزاد دوباره از گردن‌کلفت‌ها حرف می‌زند و از تیپ‌هایی که در زندان می‌زنند. اینها لباس مخصوص هواخوری دارند، صبح یک دست و عصر یک دست، غذای سفارشی می‌خورند و نان شیرمال و بربری داغ و شیرینی می‌آید سر سفره‌شان. اما شگرف‌تر این‌که عطر می‌خرند و گران هم می‌خرند، بعضی‌ها را یک میلیون و بعضی‌های دیگر را تا دو میلیون تومان. فرزاد از تعجب ما تعجب می‌کند و می‌گوید کسی که حبس ‌ابد خورده و باید تا آخر عمر اینجا باشد چرا عطر نزند و خوب زندگی نکند؟
 اما حکایت پول خرج کردن‌های
زندانیانی که به قول فرزاد چراغ تریاکشان همیشه روشن است شنیدنی است. درندامتگاه زندانیان موادمخدر، آنهایی که اهل نشئگی‌اند این روزها برای یک گرم شیشه ۴۰۰ هزار تومان پول می‌دهند و برای یک گرم هروئین۷۰ هزارتومان.
 این قیمت‌ها تقریبا پنج شش برابر قیمت‌های شوش و مولوی و پاتوق‌های بدنام تهران است. ولی زندانیانی که ثروت‌های آنچنانی دارند از این قیمت‌ها باکشان نیست،
به گفته فرزاد با خرج موادشان هرماه تا ۱۵ میلیون تومان هزینه می‌کنند. در کنار این لاکچری‌بازها اما جماعتی از زندانیان که تعدادشان کم هم نیست،‌ گِرد می‌خوابند،‌ کم می‌خورند و بد می‌پوشند چون آه در بساط ندارند و نمی‌خواهند بار مخارجشان روی دوش خانواده بیفتد مثل بهزاد که یک خدنگ است یا مثل رحمان که جوراب و شال می‌بافد و با هسته‌های خرما تسبیح می‌سازد و می‌فروشد.
 تائید نظام طبقاتی
 اسمش را فقط می‌شود گذاشت نظام طبقاتی، محمدکاظمی عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس نیز با این تعبیر موافق است.
 او می‌گوید این ظاهرا طبیعی شده که عده‌ای لوکس زندگی کنند و عده‌ای آه در بساط نداشته باشند.
کاظمی تائید می‌کند در زندان‌ها اینچنین است و آن بازتابی است از آنچه در جامعه رخ می‌دهد. او می‌گوید اما می‌شود با نظارت‌های دقیق‌تر و بازرسی‌های بیشتر جلوی اختلافات طبقاتی در زندان‌ها را گرفت، حتی می‌گوید باید ورود پول به زندان‌ها را محدود کرد.
 اما این فقط یک روی ماجراست چرا که اگر عده‌ای در زندان‌ها با پول حکومت می‌کنند و عده‌ای از روی تنگدستی به هرچیزی در زندان تن می‌دهند، از یک سو به فرهنگ نانوشته زندان و ارج و قرب پولدارها در ندامتگاه‌ها برمی‌گردد و از سوی دیگر به وضعیت مالی وخیم زندان‌های کشور.
 سازمان زندان‌ها سال به سال فقیرتر می‌شود، حتی بودجه ۹۷ آن نسبت به سال قبل ۱۳ درصد کمتر شده و به قول رئیسش به بیمارستان‌ها و شرکت‌های آب و برق و گاز حسابی بدهکارند و مجبورند تغذیه زندانیان را در سه وعده روزانه با ۵۴۰۰ تومان جمع و جور ‌ کنند.
 همین است که آدم‌های پولدار و دست به جیب در زندان‌ها برو بیا دارند چون می‌توانند هم چاله چوله‌ های زندان را پر کنند،‌ هم به خودشان و دیگران برسند. بهزاد می‌گوید فلان زندانی هر از گاهی همه بچه‌های بند را به چلوکباب مهمان می‌کند.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

آقایان! واقعا در ایران، فقر مطلق نداریم؟


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

 

http://s8.picofile.com/file/8327553792/FAQRE_MOTLAQ_1.JPG

http://s9.picofile.com/file/8327554034/FAQRE_MOTLAQ_2.JPG

http://s8.picofile.com/file/8327554168/FAQRE_MOTLAQ_3.JPG

http://s8.picofile.com/file/8327554250/FAQRE_MOTLAQ_4.JPG

http://s9.picofile.com/file/8327554492/FAQRE_MOTLAQ_5.JPG

http://s8.picofile.com/file/8327554692/FAQRE_MOTLAQ_6.JPG
 

 حسین تا همین یک سال پیش کنار خواهر و برادر بزرگ ترش سر چهارراه ها و داخل مترو اسکاچ و آدامس می‌فروخت.
 به گزارش اعتدال؛ از وقتی که طرح دستگیری کودکان کار را آغاز کردند، او هم مجبور شد زیر پوشش شرکت های تفکیک زباله که زیر نظر شهرداری فعالیت می کنند، کار کند تا دیگر ماموران داخل خیابان، او را دستگیر نکنند. بعضی وقت ها هم ماموران شهرداری که او را نشناسند، کیسه زباله‌هایش را از او می گیرند و خودشان زباله ها را می فروشند و پول یک روز زباله گردی حسین از جیبش بیرون می رود. تلاش های محسن و خواهر و برادرش در خیابان های تهران میان زباله ها تنها برای این است که شب ها سر گرسنه روی زمین نگذارند و پدر و مادرشان بتوانند پول اجاره آلونکی را که شب ها در آن می خوابند،تامین کنند. چند روز پیش «حسن شمشادی» خبرنگار صدا و سیما عکسی در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده بود که در آن عکسی از یک قابلمه غذا منتشر کرده که محتوای آن غذایی درست شده با گوشت گربه است! او در شرح این عکس می نویسد:« لطفا دقت بفرمایید!!! آنچه که می بینید، ظرف غذای یک خانواده است؛ تصور می کنید که محتوی آن چیست؟! آنچه این خانواده و بسیاری دیگر می خورند، گوشت گربه است! آنان حتی از اندک گوشت کلاغ مُرده هم نمی توانند بگذرند،چون چاره ای ندارند و می خواهند زنده بمانند. این خانواده یکی از ده‌ها خانوار ساکن در روستاهای بسیار محروم گمشاد، کندوکه، ملادادی، جهان آباد، رودینی، هیرمند و قرقری در شهرستان زابل واقع در استان سیستان و بلوچستان است».
 او در انتهای این پست خبر داده که قصد کمک مالی به اهالی این مناطق را دارد و شماره حسابی را نیز برای این کار منتشر کرده است. اما انتشار این پست اینستاگرامی با واکنش های بسیاری همراه بود. یکی از کاربران به نام زهرا زیر این پست نوشته است:« آقای شمشادی مردم مرزنشین اون مناطق محروم هستند اما نه در این حد که گوشت گربه بخورند و روزه بگیرند. این خبر و تصاویر درست نیست. این غذا شبیه سیرابی هست، من خودم سیستانی ام این اخبار به این صورت فقط توهین به مردم آن منطقه است». همچنین رضا باوفا، عضوشورای مرکزی حرب اتحاد ملت نیز در گفت‌وگو با امتداد گفته است:«اگر خبرنگار صدا و سیما اندک شناختی از مردم شرافتمند سیستان داشت، می‌دانست که این مردم حاضرند سختی بکشند اما تن به چنین کارهایی ندهند. این راه کمک به مردم نیست».
 مردمان مظلوم
نسبت دادن تصویر پر سر و صدای مصرف گوشت گربه به مردم سیستان و بلوچستان در حالی صورت گرفته که محرومیت بسیاری از شهروندان و ساکنان شهرهای این استان سال‌هاست وجود داشته و با وجود گزارش های فراوان حاکی از مشکلات مردمان این دیار، کمترین کار ممکن برای آن‌ها صورت گرفته است؛ درحالی که مردمان سیستان و بلوچستان همواره در سپهر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران نقش بسزایی داشته و دیدن محرومیت بسیاری از شهروندان این دیار، روا نیست. سال‌هاست مردمان دیار هیرمند و خطه سیستان و بلوچستان در هر انتخابات و تصمیم های سرنوشت ساز مملکتی، در خط اول حضور دارند و تاثیر خود را در سرنوشت مملکت به خوبی گذاشته‌اند اما تصاویری که از زندگی مردمان آن منتشر شده، یا حاکی از فقر و محرومیت بوده یا مدعای درگیری و نزاع داشته است و حال نیز دیگی از گوشت گربه، مظلومیت دو چندان مردمان جنوب شرق ایران را فریاد می زند. بااین حال کم توجهی به بطن زندگی گروه‌های مختلف مردم، فاصله طبقاتی آزار دهنده و فقری که به نظر گستره آن بیشتر از قبل شده است، موضوعی است که تنها مربوط به بخش هایی از سیستان و بلوچستان نشده و در بسیاری از نقاط کشور قابل رویت و لمس کردن است و برای دیدن تصاویر مربوط به فقر نیازی به رفتن تا سیستان و بلوچستان نیست. کافی است به میدان شوش و خیابان خراسان تهران برویم تا در آنجا خانواده هایی را ببینیم که از فشار گرسنگی، کنار خیابان از حال رفته اند. بخش زیادی از آن‌ها دچار اعتیاد می شوند و وقتی دیگر پولی برای خریدن مواد پیدا نمی کنند در حاشیه خیابان و کوچه جان می دهند. مدتی پیش جسد کبود شده یکی از معتادانی که از گرسنگی جان باخته بود، ساعت ها کنار خیابان افتاده بود تا اینکه بالاخره آمبولانس بهشت زهرا از راه رسید و جسد را جمع کرد. متولی اصلی رسیدگی به فقرا در جامعه کمیته امداد است که زیر نظر مستقیم نهاد رهبری فعالیت می کند.
 ریشه دار شدن فقر!
 در حالی که نگاهی به تصویر مصرف گوشت گربه – که هنوز صحت آن تایید رسمی نشده است – و زندگی فلاکت‌بار گروهایی از مردم در سال های اخیر، حکایت از افزایش فقر و ریشه دار شدن آن دارد اما مسئولان در اظهار‌نظرهای خود مدعی تلاش برای ریشه کنی فقر و محقق شدن وعده های‌شان در این باب هستند. خبرگزاری مهر دوم خرداد امسال به نقل از پرویز فتاح، رییس کمیته امداد گفته است: «سهم کمیته امداد از محل برداشت ۱.۵میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی ۱۰۰ هزار فقره تسهیلات اشتغال‌زایی به ارزش ۲۵ میلیون تومان تعیین شده است. به دلیل اینکه فقر چندبعدی است، علاج آن در زمان کوتاه ممکن نیست. با حمایت دولت و مجلس در چند سال آینده وضعیت فقرزدایی بهبود خواهد یافت». رییس کمیته امداد درباره اینکه فقر مطلق ریشه‌کن شده است یا خیر، توضیح داد: «در جلسه دو هفته گذشته با رییس‌جمهور در مشهد بنده به این نکته اشاره کردم که شعار دولت دوازدهم ریشه‌کنی فقر مطلق بود که آقای روحانی نیز به وعده خود عمل کردند». رییس کمیته امداد بابیان اینکه وعده‌های دولت در بودجه برای حمایت از محرومان محقق شده است، ادامه داد:« در سال ٩٦ بر اساس تبصره ١٤، چهار هزار میلیارد تومان بودجه برای کمیته امداد تعیین شد. همچنین طبق تبصره ١٦، سه هزار میلیارد تومان وام قرض‌الحسنه اشتغال به مددجویان کمیته امداد اختصاص پیدا کرد که ٩٠ درصد آن جذب شد. امسال نیز با اختصاص هفت هزار میلیارد تومان بالاترین رشد ردیف بودجه برای حمایت از نیازمندان در نظر گرفته‌شده است». رییس کمیته امداد امام خمینی (س) گفت: «روحانی شعار رفع فقر را بیان کرد، من منصفانه در این جمع اعلام می‌کنم به این شعار خود عمل کردند». پرویز فتاح در شورای اداری خراسان رضوی در حضور رییس جمهور در مجتمع سپید مشهد، اظهار کرد:« تبصره ۱۴ را نمایندگان کمک کردند تصویب شد و ۴۰۰۰ هزار میلیارد تومان برای اولین بار در بودجه لحاظ شد».
 بخشی از خانوار ایرانی هزینه تامین غذا را ندارد
 صحبت‌های رییس کمیته امداد در حالی مطرح می‌شود که حسین راغفر، اقتصاددان، خط فقر مطلق برای یک خانواده چهار نفره شهری در سال ۹۶ را حدود چهار میلیون تومان اعلام کرده و گفته است: بر اساس محاسبات صورت گرفته در سال‌های اخیر۳۳ درصد جمعیت کشور دچار «فقر مطلق» هستند». او در ادامه صحبت هایش گفت: «مطالعات نشان می‌دهد خط فقر مطلق برای مناطق محروم ۵٠ درصد مناطق شهری و حدود دو میلیون تومان است». راغفر با بیان اینکه منظور دولت از فقر مطلق برای یک خانواده پنج نفره ٧٠٠ هزار تومان است، افزود: « این مبلغ برای یک خانواده پنج نفره حتی تامین کننده غذای‌شان نیست. آنچه ما به عنوان فقر مطلق تعریف می‌کنیم، سبد مشخصی است که باید حداقل کالاهای اساسی را در برداشته باشد؛ به نحوی که اگر فردی به آن‌ها دسترسی نداشته باشد، سلامت فیزیکی، جسمانی و روحی‌اش به خطر بیفتد؛ این کالاها در همه جای دنیا پذیرفته شده و شامل غذا، مسکن، خدمات سلامت، حمل نقل و... هستند». این اقتصاددان در گفت‌وگو با ایسنا با بیان اینکه فقر آموزشی نشان می‌دهد که نابرابری آموزشی افزایش یافته است، ادامه داد: «مطالعات ما نشان می‌دهد که درآمد ۶ درصد از جمعیت کشور هزینه غذای‌شان را تامین نمی‌کند. اسم این مرحله خط گرسنگی است و به آن معناست که درآمد یک خانوار حتی نمی‌تواند هزینه غذایش را تامین کند. ما می‌دانیم که خانوارها فقط با هزینه غذا خوردن رو به رو نیستندبلکه هزینه‌های دیگر هم مانند هزینه حمل‌ونقل، پوشاک، مسکن و ... را هم دارند». راغفر در ادامه با اشاره به فقر سبدغذایی خانوارها و نبود امکانات دیگر زندگی افزود:« خانواری که کل مخارجش کمتر از سبد حداقل غذاست، به‌طور حتم با گرسنگی و مشکلات آموزشی و دسترسی به خدمات سلامت روبه‌رو است. هرچند نهادهای دولتی این رقم را دو یا سه درصد (جامعه) اعلام می‌کنند اما تا جایی که من به یاد می آورم، وزارت بهداشت این رقم را ۱۰ درصد اعلام می‌کرد؛ این میزان به جز گروهی است که با مشکل سوء تغذیه روبه‌رو هستند». وی با بیان اینکه روش‌های مختلفی برای محاسبه فقر وجود دارد، ادامه داد:« در محاسبه فقر برخی شاخص‌ها می‌تواند روی تعداد کسانی که زیر خط فقر هستند، تاثیرگذار باشد اما پایین‌ترین موردی که در سال‌های اخیر محاسبه کرده‌ایم ۳۳درصد جمعیت کشور دچار فقر مطلق و ۶ درصد نیز دچار گرسنگی هستند که این تعداد نزدیک به پنج میلیون نفر است».
 
13 میلیون حاشیه نشین زبان گویای فقر
 کافی است سری به سایت دیوار بزنید و در آنجا با انبوه آگهی‌هایی مواجه می شوید که در آن‌ها افراد برای خوردن یک وعده غذای گرم حاضرند ساعت‌ها کار کنند و دستمزدی هم نگیرند. ساعت‌ها کار آن‌ها در حالی است که تنها خواسته‌شان سیر کردن شکم‌شان است. بیکاری و گرسنگی وزنه‌های سنگینش را روی گلوی قشرهای ضعیف جامعه گذاشته و اندک اندک توان نفس کشیدن را از آن‌ها می گیرد. یک جامعه شناس در گفت‌وگو با «قانون» درباره وجود فقر مطلق در جامعه می گوید:« ما بیکاری مطلق در جامعه داریم و فقر از تبعات این بیکاری است. کارتن خواب‌ها و حاشیه نشین‌ها دچار فقر مطلق هستند». او با اشاره به اینکه وجود حاشیه نشین ها در کشور فقرمطلق را اثبات می کند، ادامه داد:« ما 13 میلیون حاشیه نشین داریم که همه خرده فروش مواد مخدر هستند تا پولی برای خریدن یک وعده غذا پیدا کنند. اگر فقر نیست، این همه اعتیاد از کجا می‌آید؟». او فقر را یکی از دلایل اعتراضات مردم می داند و ادامه می دهد:«کامیون‌داران چرا باید اعتراض کنند؟ باید فکری برای جامعه‌ای که از فقر و بیکاری در حال نابودی است، کرد. کسی نمی‌داند چند نفر در خیابان‌ها از گرسنگی و فقر می‌میرند. کودکانی که سر چهارراه می‌آیند و تا پاسی از شب کار می‌کنند، تنها می‌خواهند نان بخور و نمیر برای خانواده‌های‌شان فراهم کنند. ما از سال ها قبل تاکید کردیم که طبقه متوسط جامعه در حال حرکت به سمت خط فقر بوده و حالا این اتفاق افتاده است. طبقه متوسط شهری هم در حال ضعیف شدن است. جامعه در حال دوطبقه شدن است. یکی طبقه ضعیف و دیگری طبقه بالای شهری». او اختصاص دادن بخش زیادی از بودجه کشور را به نهادهای خاصی که هیچ عایدی برای مردم ندارد برای مردم کمرشکن اعلام کرد و گفت:« بودجه باید صرف هزینه‌های مردم شود، نه اینکه در کشورهای دیگر صرف عملیات‌های نظامی شود. آن‌وقت است که دیگر پولی برای رسیدگی به قشر محروم وجود ندارد».
 منبع: قانون

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


برچسب ها: فقر مطلق، مشکلات اقتصادی، فقر در ایران، بیکاری جوانان،