«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره کنید
امیرعلی صفا :
تلخترین خاطرهی اواخر کودکیم، تصویر مبهمی بود از اشک پدر مقابل
تلویزیون. در عالم کودکی نمیدانستم آن "پیرمرد" کیست که هرگاه تصویرش پخش
میشود پدر اشک میریزد، اما دلم میخواست کمتر پخش شود. طبیعی بود. هیچ
کودکی دلش نمیخواهد اشک پدر را ببیند. بعدها در نوجوانی فهمیدم آن "پیرمرد"
خمینی بوده و علتِ اشک پدر دلتنگی برای امامش در سالهای اولِ بعد از فوت
او.
سالهای سال بعد یکی دوبارِ دیگر، چیزی شبیه به همین بغضِ جلوی تلویزیون را
در صورت پدرم خواندم. با این تفاوت که بزرگتر شده بودم و از تصاویر پخش
شده متوجه میشدم علت، احتمالاً دلتنگی برای آرمانهای خمینیست. دلتنگی
برای آرمانشهر.
این روزها که حرف و حدیث پیرامونِ توسعهی نامتعارفِ آرامگاهِ امام خمینی
پیش آمده، مدام تصاویر دوران کودکی و نوجوانیم را مرور میکنم و به این فکر
میکنم که به راستی با میراث یا اجازه بدهید صریحتر بگویم "آبروی خمینی"
چه کردهایم؟
چند روزِ قبل که دویچهوله تیتر زده بود: "مقبرهی آیتالله
خمینی، گرانترین مقبرهی جهان" بغضم گرفت. بغضی ناشی از تصویرِ کنار هم
قرار گرفتن این دو کلمه : "خمینی"؛ "گرانترین".
کلیدواژهی "کاخ" را در صحیفهی نور جستجو کردم. ملایمترین جملاتِ امام
راجع به "اشرافیت" این بود:
«من همه افراد اینها را می شناسم، بعضی شان را معرّفی کردند به من، اینها
همه متعهدند، همه مسلمانند، لکن ضعیفُ النّفسند! می ترسند که مبادا یک وقتی
میهمانی از اجانب بیاید و آنجا ببیند یک محیط محقّری است... باید حتما به
فُرم غرب باشد؟! ملّت عدالت می خواهد، کاخ بزرگ نمی خواهد... هی کاخ! کاخ
مال ملّت است، این تزئیناتی که الان در این کاخها موجود است... بسیاری اش
یا بعضی اش از مُحرّمات است...» (ج۶
صحیفه-ی نور)
آمدم این جملات را یادداشت کنم. بیخیال شدم. که مگر کسی هست که خمینی را
نشناسد؟ که مگر مرامِ امام، امامی که مردم عظمتش را به چشم دیدهاند و به
گوش صداقتش را چشیدهاند چیزیست قابل تحریف؟ که مگر "پابرهنهها" و "مستضعفین"
و "زاغهنشینان" کلمات جداشدنی از کلام خمینی بودهاند؟
با خودم گفتم همانگونه که مقبرهی امام نیاز به "آذین" ندارد، سبک زندگی
امام هم نیاز به تعریف ندارد. همه دیدهاند تحقیرِ "نیاوران عظیم" را در
برابرِ "جماران ساده". همه دیدهاند "تزلزل مدالها و تخت و تاج" را در
برابرِ "چند برگه روی یک میز چوبی ساده".
به نظرم رسید بهتر است کمی ریشهایتر نگاه کنیم. و در پی پاسخی باشیم برای
این سوال: چه اتفاقی در جامعه افتاده که افرادی به اسم امام، یکی از
بارزترین ویژگیهای او یعنی سادهزیستی را ۱۸۰ درجه میچرخانند و تصاویر
آنرا با افتخار منتشر میکنند؟
پاسخ به نظرم در رفتارهای قبیلهای با انحرافات در جامعه است. همان
رفتارهایی که رهبر انقلاب در نقد آن فرمودند:
«در رفتار قبیله ای، تأیید یا
تخطئه اقدامات افراد، براساس ماهیت عمل آنها انجام نمی شود بلکه انتقاد و
یا تعریف از افراد به نحوه وابستگی آنها به قبیله مورد نظر مرتبط است!»
و واقعیت این است که سکوت، بهتر از برخورد دوگانه با فساد است. چون برخورد
دوگانه دستِکم دو اثر سوء در جامعه ایجاد میکند.
اولاً رفتارهای دوگانه، جامعه را نسبت به فساد "بیتفاوت" میکند و در ثانی
رفتارهای قبیله باعث شکلگیری "اشرافیت" و "ویژهخواری" میشود. وقتی مردم
احساس کردند، هدف از فریادهای گاه و بیگاه علیه فساد نه رفع آن که "گزک
گرفتن از حریف" است، نسبت به آن بیتفاوت میشوند و این بیتفاوتی بهترین
زمینه است برای "ویژهخواری" و "اشرافیت".
فساد فرمول سادهای دارد. قدرت انحصاری + اختیار ــ پاسخگویی!
و برای رفع
آن باید اجازه نداد این فرمول در جایی شکل بگیرد یا اگر در جایی شکل گرفت
فوراً آنرا برهم زد. مقابله با فساد یعنی تلاش برای برهم زدن چنین فرمولی.
اما
در رفتارهای قبیلهای فقط "رسوا کردن" مهم است نه برهم زدن زمینههای
فساد.
رسواکردن به سرعت حالات پلکانی به خود میگیرد. یعنی هرگروه برای
رسوا کردن دیگری مرتبهی بالاتری از فساد را اعلام میکند. و این یعنی
تزریق بیحسی به جامعه.
میشود برای آزمایش، همین حالا یک عدد بنویسید و به هر تعداد که مایل بودید
جلوی آن صفر قرار دهید، بعد آنرا برای دیگری با عنوان "تازهترین اختلاس"
ارسال کنید. ببینید واکنش چیست؟ من فکر میکنم هیچ! آیا واقعاً خودِ فساد
به حدیست که جامعه بیحس شود؟ قطعاً خیر. چون منابعِ کشور محدود است، اما
رفتارهای قبیلهای باعثِ تزریق چنین حجمی از بیحسی شده.
در خصوصِ "اشرافیت" و "ویژهخواری" هم، همین موضوع صادق است. زیر لوای
رفتارهای قبیلهای و رسوا کردنهای پلکانی هر حجم از اشرافیت گم میشود و
هر مقدار از "ویژهخواری" کم اهمیت. هر فروشندهی جزیی به خود اجازه میدهد
تحتِ عنوان "همه فساد میکنند" قیمتهای خود را تا حد ممکن گران کند و هر
شخصی که به دلیلی خود را برتر از دیگران میداند به خود اجازه میدهد برای
حفظِ "شأنِ خود" و ایجاد تمایز با دیگران اشرافیت را رواج دهد.
این نهادینه شدن اشرافیت، تا جایی ادامه پیدا میکند که مقدسترین موضوعات
را هم درگیر میکند و در نتیجه میبینیم افرادی با توجیه اینکه "شأن امام"
باید حفظ شود، مرقد او را شبیه به کاخها میکنند.
مرقدِ امامی که من فردا روزی اگر گذرم افتاد باید پسرم را به آنجا ببرم و
خاطرهی اشکِ پدرم مقابل تلویزیون در فراق امامش را برایش بگویم. و از
همین حالا من نگران "بهت" و "تعجب"نسلهای بعدی هستم و این سوال که اگر
امام مخالف اشرافیت شاهنشاهی بود چرا مرقدِ خودش؟
پس اگر مخالف فساد در جامعه هستیم، ابتدا رفتار قبیلهای را باید ترک کنیم
و بعد اصلاح را از خودمان، دقیقاً شخصِ خودمان با هر جایگاهی شروع کنیم و
بعدتر نسبت به هر "ایجاد تمایز" و "اشرافیتی" حساس باشیم.