بسم الله الرحمن الرحیم
ابتلا به بلای جهل وُ خُرافه ...
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عناوین مرتبط:
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
پرده جهل وُ ضلالت بدرید
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
کدام الگوی مصرف؟ کدام اصلاح کیفیت؟! ...
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
ترامپ هیچ گاه برجام را پاره نمی کند
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
رابطه سرطان و خشم فروخورده شده
را بدانید
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
باز
باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
یادم آید کربلا را
دشت پر شور و نوا را
گردش یک روز غمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه ها را
باز
باران با صدای گریه های کودکانه
از فراز گونه های زرد وُ عطشان
با گهرهای فراوان
می چکد از چشم طفلان پریشان
پشت نخلستان نشسته
رود پر پیچ و خمی در حسرت لبهای ساقی
چشم در چشمان هم آرام و سنگین
می چکد آهسته از چشمان سقا
بر لب این رود پیچان
باز باران
باز
باران با ترانه
آید از چشمان مردی خسته جان
هیهات بر لب
از عطش در تاب وُ در تب
نرم نرمک می چکد این قطره ها روی لب
شش ماهه طفلی
رو به پایان
مرد محزون
دست پر خون می فشاند
از گلوی نازک شش ماهه
بر لب های خشک آسمان با چشم گریان
باز باران
باز هم
اینجا عطش
آتش شراره جسمها
افتاده بی سر پاره پاره
می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره
شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
وَندرین تفتیده دشت وُ سینه ها برپاست طوفان
دستها آماده شلاق وُ سیلی
چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی
دراین صحرای سوزان
می دود طفلی سه ساله
پُر ز ناله
پای خسته
دلشکسته
روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
می چکد از نوک سرخ نیزه ها
بر خاک سوزان
باز باران باز باران
قطره
قطره می چکد از چوب محمل
خاکهای چادر زینب به آرامی شود گل
می رود این کاروان منزل به منزل
می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران
آری آری
باز سنگ و باز باران
آری آری
تا نگیرد شعله ها در دل زبانه
تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی
بر فراز خیمه برگونه ها
بر مشک ساقی
کاش می بارید باران
«علی اصغر کوهکن»
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
من که رفتم خونهی بخت...
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی