اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

آقای شهردار لطفا استعفا دهید ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 
 

  آقای شهردار لطفا استعفا دهید ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8275334800/S3LY_XORDANE_ZANE_DASTFORUSH_DAR_FUMAN.jpg

 

فرهنگ ، تلویزیون - خبرآنلاین : رضا رشیدپور و پرستو صالحی در صفحات اینستاگرام خود نسبت به حرکت غیر انسانی مامور شهرداری فومن واکنش نشان دادند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روز گذشته فیلمی از برخورد غیر انسانی ماموران سد معبر شهرداری فومن با زنی دستفروش در فضای مجازی دست به دست و موجب نارضایتی عمومی شد.
در پی این واکنش‌ها، رضا رشیدپور، مجری برنامه «حالا خورشید» نیز با انتشار عکس این حادثه در صفحه اینستاگرام خود، نوشت:
«بدون مقدمه: آقای شهردار لطفا استعفا دهید
یک) وظیفه داشتیم زندگی او را تامین کنیم تا مجبور به دستفروشی کنار خیابان نشود، ولی نکردیم.
دو) وظیفه داشتیم به مامور اجرای قانون یاد بدهیم که ذات قانون برای تقبیح و ریشه کنی خشونت رفتاری است، ولی نکردیم.
سه) وظیفه داشتیم با کج رفتاری ماموران سد معبر در همین تهران با موثرترین روش ممکن برخورد کنیم تا کار به فومن نکشد، ولی نکردیم.
چهار) فاصله سی هزارتومان این دستفروش در فومن تا سه هزار میلیارد تومان آن آقا در کانادا چقدر است؟ این موضوع مردم را عصبانی کرده. بفهمیم لطفا.
پنج) آقای شهردار فومن در مصاحبه‌ای فرموده که ضربه مامور به کتف آن مادر خورده و نه صورتش. خیالمان راحت شد. پس پنالتی نبوده.
شش) من موافق قانون شکنی و سدمعبر و ... نیستم. اما از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود. شرم کنیم لطفا .
هفت) راحت‌ترین واکنش این است که آن مامور شهرداری را مقصر تمام ماجرا بدانیم و همه خشم عمومی را نثار او کنیم و با تنبیه و اخراج او آرام شویم و کل ماجرا به فراموشی سپرده شود. ای کاش این بار عمیق‌تر باشیم ... تنها مقصر داستان، کارمند شهرداری نیست. مجموعه‌ای از ارکان سیستم مدیریت شهری دچار اختلال و ایراد است. پس برای تسکین افکار عمومی و تلنگر جدی به این چرخه معیوب از شهردار فومن جدا تقاضا می‌کنم که استعفا کند. گاهی برکتی در ترک خدمت هست که در اصرار به استمرار نیست.
پی‌نوشت اول: ای کاش دادستان محترم فومن اعلام جرم کند. یقینا به ترمیم پندار عمومی از کرامت انسان در جامعه‌مان کمک خواهد کرد.
پی‌نوشت دوم: در این تصویر یک نکته تلخ دیگر هم هست. عابران و تماشاچیان همیشگی. فقط نگاه می‌کنند.
پی‌نوشت سوم: حتما برخی از شما نظری مخالف نوشته من دارید. برایم محترم هستید. اما این جا یک مادر سیلی خورده. آن هم در مقابل چشمان پسرش .... هرگز نمی‌توانم این مصیبت را به استناد فلان ماده و تبصره قانونی تحلیل کنم. نمی‌توانم.»

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

به هر جا هست زینب ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 به هر جا هست زینب ...

 

http://s9.picofile.com/file/8275260768/ARBA3N_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275261476/ARBA3N_6.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275314892/ARBA3N_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275315534/ARBA3N_10.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275316134/ARBA3N_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275317218/ARBA3N_13.jpg

 

 

 بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد، دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
 دلش چون کربلا کوی حسین است وُ نمی داند که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
 به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید «به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد»
 اگر چه بُرده از این سر زمین آخر دلی پرخون، ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
 به یاد آن لب تشنه، هنوز این عاشق خسته، به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد
 اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش، همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد ...

«عبدالعلی نگارنده»
 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

http://s8.picofile.com/file/8275104126/DELE_XOSH_SHAH3D_HEMMAT_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275104376/DELE_XOSH_9.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275104526/DELE_XOSH_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275104584/DELE_XOSH_8.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275104626/DELE_XOSH_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275104776/DELE_XOSH_6.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275104968/DELE_XOSH_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275105018/X8NEH_DUST_KOJ8ST_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275105100/DELE_XOSH_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275105200/DELE_XOSH_1.jpg

 

 

 قدیما ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﻧﺒﻮﺩ ﺣﺘﻲ ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﻮﺩ،ﻭﻟﻲ ﭼﺸﻢ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﺮﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺟﻠﻮ ﻛﺴﻲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻟﻲ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفی ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ،ﺣﺮﻓﻲ ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻛﺴﻲ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩ،ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮﻱ ﺳﺒﺰﻱ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺮﺷﻲ ﻭ ﺁﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻧﮓ ﺳﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎﻱ ﺭﻧﮕﺎﻧﮓﻧﺒﻮﺩ، ﭘﻴﺮﻫﻦ ﺷﻴﻚ ﻭ ﺑﻲ ﺧﻂ ﻭ ﻳﻘﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺑﻮﺩ ﺗﻮﻱ ﺑﻘﭽﻪ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻴﺮﻫﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻫﺮﭼﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ، ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻳﻪ ﺑﭽﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﻴﺪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻮﻟﻲ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ
ﻭﻟﻲ ﺍﻻﻥ شاید ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﻳﻢ،شایدﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻫﺮ ﭼﻲ ﺑﺨﻮﺍﻳﻢ ﻣﻴﺨﺮﻳﻢ، ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻢ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ .
افسوس که دیگه دل خوش نداریم........
ﻛﺎﺵ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺧﺮﻳﺪﻧﻲ ﺑﻮﺩ،ﻛﺎﺵ ﻣﻴﺸﺪ، ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻣﺜﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﻛﺮﺩ .
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﺪﻳﻤﻴﺎ ﻣﺜﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﻛﻪ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ...
قدیما شبا بالا پشت بوم میخوابیدیم و ستاره ها رو می شمردیم و دلمون به وسعت یه آسمون بود ...
این روزها چشم میندازیم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمریم ...
قدیما یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم و یه دنیای رنگی ...
این روزا تلویزیونای رنگی و سه بعدی و یه دنیای خاکستری ...
قدیما اگه نون و تخم مرغ تموم میشد ، راحت می پریدیم و زنگ همسایه رو هر ساعتی از شبانه روز می زدیم و کلی باهاش می خندیدیم ...
این روز ها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر میگردیم تا که مجبور نشیم باهاش سلام علیک کنیم ...
قدیما از هر فرصتی استفاده می کردیم که با دوستان و فامیل ارتباط داشته باشیم چه با نامه چه کارت پستال و چه حضوری ...
این روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم ، ارتباط با هم نداریم ...
قدیما تو یه محله جدید هم که می رفتیم با دقت و اشتیاق به همه جا نگاه می کردیم ...
این روزها دنیا را از پشت دوربینای عکاسی و فیلمبرداری می بینیم ...
قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگه با فک و فامیل ...
این روزا پر از تعطیلی ، ولی کو پدربزرگه؟
کو اون فامیل؟
کو اون خونه ؟
قدیما توی قدیما موند...

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

از دشمن نه، حداقل از گذشته وَ تاریخ درس بگیریم ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  از دشمن نه، حداقل از گذشته وَ تاریخ درس بگیریم ... 

 

 اگر برنامه-ی «تا ثریا»-ی سیمای جمهوری اسلامی را که اواخر چهارشنبه شب 26 آبان شروع وَ حداقل یکساعتی ادامه داشت ، ندیده-اید، خوب است از طریق سایت اینترنتی آن تماشا کنید تا حسابی دستگیرتان شود که برخی چطور تحت عنوان روشنگری در ایجاد فاصله بین مردم وَ دولت آقای روحانی تلاش میکنند ...

 اصل قضیه هم این بود که چرا این دولت ادعا کرده که اگر «برجام هیچ دستاوردی نداشت، حداقل با آن همه مذاکرات طولانی، از بُروز جنگ بین ایالات متحده وَ ایران پیشگیری کرده است» ... مخالفین این ادعای دولت، کاملا مدعی بودند که آمریکا از لحاظ اقتصادی وَ توافق سران حاکمیت آن، به هیچ وجه آمادگی حمله نظامی به ایران را نداشته وَ ندارد ...

 وَ دیگر اینکه «توافقات هسته-ای وَ اجرای برجام، آنچه را هم آنها راجع به توان ِ هسته-ای ایران نداشتند، در اختیارشان گذاشتند».

 من ِ نوعی نه خبره-ترین کارشناس این مقولات هستم وَ نه علامه-ی دهر ِ تحلیل اینگونه مقولات سیاسی که مدعی باشم که نتیجه-ی برجام هر چه بوده عاری از هر گونه ضعف وُ نقصی است ؛ تنها حرف اصلی-ام با اینها این است که مجموعه-ی افراد مسئول ایرانی، در این مذاکرات، «دَکل نفتی»-ای را ناشیانه وَ «سَرخود»، از کشور ثالثی وارد نکرده-اند که متهم به نادانی وُ سازش با اجنبی شده باشند، «از ابتدای مذاکرات تا انجام تعهدات خود، طبق اطلاع وَ توافق حداقل، اکثریت عالی-ترین مقامات امنیتی، سیاسی وَ غیره عمل کرده وَ با رأی اکثریت نمایندگان مردم آنرا به تصویب رسانده-اند، الحمد لله با زور پول وُ وعده-های آنچنانی هم، کسی را تطمیع نکرده-اند»! ... مهمتر از همه حضرت مقام معظم رهبری هم با درایت وُ تدبیر، تمام مراحل را رصد کرده وَ توصیه-های لازم را مبذول میداشتند تا استقلال وَ شأن نظام خدشه-دار نشود.

 به هر حال، هر چه به انتخابات ریاست جمهوری نزدیکتر میشویم، اینگونه دلواپسی-های انتقادی وَ عمدتا جناحی داغ-تر میگردد.

 جالب اینجاست که سران نظام سلطه-ی آمریکا، بعد از آن همه پرخاشگریهای وقیحانه به یکدیگر، به محض اعلام نتیجه-ی انتخابات، آنرا پذیرفتند وَ متحد وُ همدل به اداره-ی مملکت-شان وَ مقابله با مشکلات متعدد آن شدند ...

 با نگاهی به تاریخ ایران، متوجه میشویم که بدترین لطمات را ما بخاطر عدم وحدت لازم، متحمل شده-ایم، وَ به ندرت در قبال قدرت ِ برتر نظامی دشمن، مبتلا به شکست گشته-ایم.

 

  نوشته : عـبـــد عـا صـی

دل دردمندان برآور ز بند

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 
 

   دل دردمندان برآور ز بند  

http://s9.picofile.com/file/8274889342/DELE_DARDMANDAAN_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274730850/DELE_DARDMAND8N.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274886268/DELE_DARDMAND8N_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274886600/DELE_DARDMAND8N_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274887084/W8LEDEYNE_SHAH3D_DELE_DARDMAND8N.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274887400/DELE_DARDMAND8N_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274888242/DELE_DARDMAND8N_1.jpg

 

 

http://s9.picofile.com/file/8274888484/DELE_DARDMANDAAN.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274888700/DELE_DARDMAND8N_6.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274889700/DELE_DARDMANDAAN_SHAHRY8R_M_H_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274889942/DELE_DARDMAND8N_5.jpg

 

 خبر یافت گردن‌کشی در عراق / که می‌گفت مسکینی از زیر طاق

 تو هم بر دری هستی امیدوار / پس امید ِ بر در نشینان برآر

 نخواهی که باشد دلت دردمند / دل دردمندان برآور ز بند 

 پریشانی ِ خاطر دادخواه / براندازد از مملکت پادشاه

 تو خفته خنک در حرم نیمروز / غریب از برون گو به گرما بسوز

 ستاننده داد آن کس خداست / که نتواند از پادشه دادخواست
 

« شیخ اجل سعدی »

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

تصادفاتی با پرونده-هایی مرموز ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 
 

  تصادفاتی با پرونده-هایی مرموز ... 
  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8274717868/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274718292/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274718592/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_6.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274719042/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274719776/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274720368/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_8.jpg

 

 جریان ریختن گازوییل در جاده چالوس سابقه‌ای طولانی‌تر از این حرف‌ها دارد. سال‌های قبل، در دهه ٨٠ بارها جاده شاهد تصادفاتی بود که دلیل آنها لیزخوردگی خودرو بر اثر لغزندگی جاده گزارش شد.
به گزارش اعتدال، روزنامه «شهروند» می‌نویسد: ترمز نگرفت. حتی رد لاستیک هم بر جاده نماند؛ لیزی جاده آن‌قدر زیاد بود که پل قدیمی خوزنکلا در جاده چالوس فقط شاهد به هم خوردن چند سواری و اتوبوس بود که در هم تنیدند؛ همان وقتی که آفتاب پشت کوه‌های البرز غروب می‌کرد، همان وقت صدای ترمز ماشین‌ها در گوش گردنه‌های چالوس پیچید.
«گازوییل می‌ریزن کف جاده. والسلام.» از رانندگان قدیمی خط کرج‌ - ‌چالوس است. از آنها که ٢٠ سالی روی اتوبوس کار کرده و حالا هم چند سالی است که با تاکسی خطی مسافر جابه‌جا می‌کند. خودش در حادثه چند ماه قبل کنار پل قدیمی خوزنکلا که بعد از تأسیسات سد کرج است، نبوده اما از همکارانش شنیده؛ همان کسانی که خودشان در این حادثه بودند؛ همان کسانی که حوادث مشابه این لیزخوردگی در جاده چالوس را در سال‌های قبل تجربه کرده‌اند.
او حالا می‌گوید این لیزخوردگی بر اثر بارندگی نیست. بلکه کف جاده گازوییل ریخته شده تا خودروها به هم برخورد کنند و تصادف شود. تصادف اخیر در محدوده استان البرز بود. گازوییل آنچنان نقشی بر جاده به جا گذاشت که مأموران راه و شهرسازی با تلاش چند ساعته توانستند ردش را پاک کنند. «برای یه عده‌ای سود داره. گازوییل می‌ریزن تصادف می‌شه. اونا سودشون رو می‌برن. جون آدمیزاد که ارزشی نداره.»
راننده خط کرج - چالوس می‌گوید که برای او و همکارانش رانندگی در جاده‌ چالوس، خصوصاً بر روی پیچ‌هایش حالا ترسناک است. احد قطبی، مدیر شرکت اتوبوسرانی کاسپین که سال‌ها در شرکت اتوبوسرانی آزادی مسافر در جاده چالوس جابه‌جا می‌کرده هم بارها با چنین حادثه‌ای روبه‌رو شده است و حالا می‌گوید «سال‌های پیش هم در پیچ‌های خاص این اتفاق رخ می‌داد. در هر دو سوی تونل کندوان، پیچ‌های هزارچم و سد کرج چندین مورد این اتفاق افتاد. حادثه را دیدم اما ندیدیم چه کسی اینها را ریخته.»
می‌گوید نمی‌داند چه کسی گازوییل بر جاده می‌ریزد و جان مردم را به بازی می‌گیرد؛ اما در حادثه اخیر سه خودرو از شرکت‌های اتوبوسرانی مختلف درگیر شدند که یکی از آنها خودروی شرکت آنها بوده: «از ماشین‌های ما هم در تصادف اخیر بودند. هوا به تاریکی می‌رفت که تصادف شد. هر چند فوتی نداشت؛ اما خسارت و جراحت داشت. رانندگان ما به پلیس راه اطلاع دادند و پلیس به آنها گفت به اداره راه بروند. اداره راه شب تعطیل بود و دست رانندگان شرکت ما هم کوتاه. در حقیقت توقع ما این بود که پلیس در لحظه وارد عمل شود و کاری کند. بعد از آن چندین ماشین دیگر هم به هم خوردند که هم خسارت داشت و هم جراحت. این اتفاقاتی که در جاده می‌افتد، وحشتناک است. کاش کسی با قاطعیت پیگیری کند.»
وقتی زمین کمی خیس باشد، گازوییل خودش را نشان نمی‌دهد. جوری به خورد آسفالت می‌رود که زمین بدتر از یخ شود. «یکی از محتویات اصلی گازوییل، روغنه. وقتی یک جایی ریخته باشه قابل کنترل نیست. اگر ماشین رو روی یخ بشه نگه داشت، محال ممکنه روی گازوییل بشه نگهش داشت. ماشین میره به دل کوه، می‌ره تو دره یا تو ماشین جلویی. میره بی‌بازگشت.»
متهم اصلی کیست؟
جریان ریختن گازوییل در جاده چالوس سابقه‌ای طولانی‌تر از این حرف‌ها دارد. سال‌های قبل، در دهه ٨٠ بارها جاده شاهد تصادفاتی بود که دلیل آنها لیزخوردگی خودرو بر اثر لغزندگی جاده گزارش شد. گزارش‌هایی که حاکی از لیزخوردگی‌های عجیب و غیرقابل کنترل در پیچ‌های منتهی به چالوس بود؛ در نهایت پلیس و سازمان راه را بر آن داشت تا به این موضوع رسیدگی کنند. نوک پیکان برخی از این اتهامات گریبان جرثقیل‌های حمل خودرو و وانت‌های خودروبر را گرفت که با ریختن گازوییل در جاده عامل ایجاد تصادف می‌شدند تا از این طریق چرخه کاریشان مختل نشود و همچنان خودرو‌هایی باشند که به دلیل خرابی و تصادف بخواهند آن را جابه‌جا کنند. برخی هم می‌گفتند باک گازوییل خودروهای سنگین درست بسته نشده و چون باکشان پر است، گازوییل سرریز می‌کند. در این میان شکایت‌ها راهش را از پلیس و اداره راه به جرثقیل‌های حمل خودرو رساند و پلیس به اعلام تذکرهایی شفاهی در آن سال‌ها اکتفا کرد.
ضیایی یکی از افرادی است که به واسطه دفتر جرثقیلی که در چالوس داشته و از اعضای صنف بوده، از نزدیک با این موضوع درگیر می‌شود و حالا از آن سال‌ها به ما می‌گوید «بارها شاهد این بودیم که شکایت‌هایی به عناوین مختلف از وانت‌های باربر می‌شد. جرثقیل‌های ما کامیون بود. بعد از زلزله بزرگی که در جاده چالوس آمد، ورود جرثقیل کامیون به دلیل بزرگ بودنشان و خطری که می‌توانست برای جاده داشته باشد، ممنوع شد و وانت‌های باربر جای آنها را گرفتند؛ اما در تمام این سال‌ها شکایت‌ها به دلایل مختلف ادامه داشت.»
ضیایی می‌گوید این شکایت‌ها از صنف آنها در آن سال‌ها بسیار گسترده بود اما پرونده رسمی به این عنوان را به خاطر نمی‌آورد. پرونده‌ای که در آن به صراحت و به صورت رسمی شکایتی از این خودروها شده باشد. «شکایت‌ها شفاهی بود. از پلیس راه تماس می‌گرفتند و می‌گفتند مردم شاکی هستند. می‌گفتند ریختن گازوییل کار بعضی از وانت‌های خودروبر است؛ اما هیچ‌ وقت به واقع مستند نشد. هر چند شنیدم در پلیس راه چالوس پرونده‌ای در این‌باره وجود دارد؛ حتی ما خودمان خواستیم شکایتی تنظیم کنیم و پیگیر کار شویم که ادامه ندادیم اما حالا مثل این‌که بعد از سال‌ها این اتفاق تکرار می‌شود.»
ضیایی می‌گوید از زمانی که رفت‌و‌آمد کامیون‌های حمل خودرو ممنوع شد و وانت‌ها بر سر کار آمدند چنین معضلی به وجود آمد؛ چون برای کار وانت‌ها مجوزهای فنی و قانونی درستی تعریف نشده است و به همین خاطر هم شکایت از آنها به دلایل گرانی حمل خودرو و موارد دیگر بسیار شایع است؛ اما شکایت از لغزندگی جاده از آن دست شکایت‌هاست که هنوز بعد از گذشت سال‌ها همچنان پرونده‌اش باز است؛ پرونده‌ای که حتی نمی‌توان سراغش را از دادگستری گرفت.
شکایت مستندی وجود ندارد
نه در دادگستری چالوس، نه در کلاردشت و نه در کرج نمی‌توان سراغ از پرونده‌ای با جرم لغزندگی جاده در اثر ریختن گازوییل گرفت؛ هیچ کجا چنین موردی وجود ندارد، هر چند که به صورت شفاهی وجود چنین جرمی تأیید شود. سیدرضا حقی از دایره عدم سوء‌پیشینه و استعلام سابقه کیفری دادسرای چالوس یکی از افرادی است که در صحبت با ما وجود چنین اتفاقی را تأیید می‌کند و همچنین می‌گوید که پرونده‌ای پیدا نخواهید کرد «محدوده قضائی که ما در آن مشغول به کاریم، منطقه کندوان تا محدوده پل زغال است که در این محدوده در این سال‌ها هرگز با پرونده‌ای با این عنوان روبه‌رو نشده‌ام. سال‌های دهه ٨٠ ریختن گازوییل بر جاده مطرح بود و البته این اتفاق بیشتر در منطقه هزارچم دیده شده بود. همان وقت‌ها هم حرف و حدیث‌های بسیاری وجود داشت که بعضی از راننده‌های جرثقیل، گازوییل را در جاده می‌ریزند؛ اما هیچ شکایت مستندی نداشتیم و پرونده متشکله‌ای در چالوس باز نشد.»
حقی حتی به پرونده‌های مرزن‌آباد هم استناد می‌کند که مدتی زیرمجموعه آنها بوده و می‌گوید در آنجا هم با چنین موردی مواجه نشده و بعد هم از کلاردشت استعلام می‌گیرد «آن طور که پرسیدم در کلاردشت هم چند سالی است که چنین موضوعی مطرح نیست. در واقع از ‌سال ٩٠ به بعد چیزی در این خصوص در محدوده استان مازندران شنیده نشده و در حوزه چالوس اخیرا موردی وجود نداشته است. سابق بر این هم براساس پرس‌و‌جویی که داشتم، پلیس راه برخورد کرده و ماشین‌هایی را که به آنها مظنون بوده برای مدتی در پارکینگ خوابانده بود؛ اما تمام این اتفاقات به صورت کلامی رخ داده و بعضی از ماشین‌های حمل خودرو توقیف و جریمه شده‌اند.»
حالا انگار هزارچم برای آنها که مخفیانه گازوییل را در جاده سرازیر می‌کنند منطقه ناامنی است و برای همین هم به سمت پیچ‌ها و سرازیری‌های دیگر آمده‌اند. پیچ‌هایی که بعضی از آنها دیگر در محدوده چالوس قرار ندارد. گواه این ادعا نه‌تنها تصادف‌های اخیر، گلایه رانندگان جاده و یا نظر کارشناس دادگستری، بلکه صحبت‌های آرمان خاقانی، رئیس اداره راه و شهرسازی گچسر است که بلافاصله این مورد را تأیید می‌کند «تصادفی که اخیرا در محدوده خوزنکلا رخ داد، در حال بررسی است و پلیس نیروی انتظامی و امنیت مشغول تحقیقند تا مجرم را شناسایی کنند. از طرفی طی جلسه‌ای که اخیرا با مدیرکل سازمان داشتیم، دستور دادند مظنونان به صورت کلی شناسایی شوند؛ اما هنوز به صورت قطعی نمی‌توان کسی را متهم کرد.»
خاقانی هم مانند سایر افراد مطلع می‌گوید که گازوییل بیشتر سر پیچ‌ها ریخته می‌شود. آنجا که دیگر دوربینی وجود ندارد و کوه‌ها آنچنان جاده را بغل کرده‌اند که از دیدرس دور مانده است. «متأسفانه در گذشته هم شاهد چنین اتفاقی در محدوده چالوس بوده‌ایم که برخورد شد و خاطیان به قوه قضائیه سپرده شدند. این کارها توسط افرادی انجام می‌گیرد که ذره‌ای جان مردم برایشان مهم نیست و تنها مبالغ هنگفتی که از کنار این تصادفات ممکن است به جیب بزنند، برایشان اهمیت دارد.»
حالا خاقانی می‌گوید شنیده‌ها و اتفاقاتی که در گذشته افتاده، برخی از جرثقیل‌های حمل خودرو را متهم می‌داند اما واقعیت این است که شاهدی وجود ندارد و وزارت راه با وجود بررسی روزانه این‌بار باید با دقت وارد عمل شود «ما به صورت روزانه و مستمر مسیر را بررسی کرده و مناطقی که با مشکل گازوییل مواجه باشند را سریع پاکسازی می‌کنیم. در هنگام بارندگی وضع سخت‌تر می‌شود چون امکان تشخیص کمتر است و نمی‌توان متوجه گازوییل در کفِ جاده شد؛ اما آنچه بر ما واضح است این است که افرادی که این کار را انجام می‌دهند، به صورت هدفمند وارد عمل شده و باید هرچه زودتر دستگیر شود.» دستگیری‌ای که شاید این‌بار برخلاف سایر موارد بتواند پرونده‌ای با این عنوان در دادگستری به خود اختصاص دهد تا شاید گلایه‌های رئیس اداره راه وشهرسازی گچسر هم کمتر شود «در دادگستری هیچ پرونده‌ای به این نام وجود ندارد. می‌دانید چرا؟ چون تمام شکایت‌ها از وزارت راه‌و‌شهرسازی است که چرا جاده لغزنده است و ما باید پاسخگوی شکایات باشیم. در حالی‌که خاطی جرمی داشته و باید پاسخگو باشد. تمام شکایت‌ها با عنوان سُرخوردگی و لغزندگی جاده‌ها ثبت شده‌اند و تاکنون ما پاسخگو بوده‌ایم نه خاطیان.»
گازوییل از باکِ خودروهای سنگین بیرون نریخته
گازوییل‌های سرگردان بر کفِ جاده چالوس یک متهم دیگر هم دارند و آن باکِ خودروهای سنگین و اتوبوس‌هاست. باک‌هایی که درست بسته نمی‌شوند و سر پیچ‌ها گازوییل از آنها سر ریز می‌کند. موردی که قطبی آن را دلیل ١٠ تا ٢٠‌ درصد از گازوییل‌های کفِ جاده می‌داند «مگر روزانه چند ماشین سنگین در جاده چالوس تردد می‌کند؟ آیا تعدادشان به ٥٠ ماشین می‌رسد؟ از طرفی اگر چنین موردی باشد این ماشین‌ها شیشه‌های ماشین عقبی خود را خراب می‌کند و در نتیجه ماشین عقبی شاکی می‌شود. فارغ از اینها اگر باک‌شان مشکل داشته باشد، باید در سایر کشورها که ماشین‌ از آنجا آمده همچنین مشکلی وجود داشته باشد و سر پیچ‌ها گازوییل از باکشان سرریز کند؛ درحالی‌که این‌طور نیست.»
قطبی می‌گوید که پلیس راه باید فعال‌تر از این باشد و برخوردها در جاده‌ای چون چالوس با این حجم از تردد گسترده‌تر شود. «من سال‌ها در جاده‌های دیگر رانندگی کردم؛ جاده‌های کوهستانی و سخت اما هرگز با چنین موردی مواجه نشدم. دلیل این اتفاق هم چیزی نیست جز تردد بسیار زیاد ماشین‌های شخصی در این جاده که هر منفعت‌طلبی را تحریک می‌کند و برای همین هم باید بیش از پیش نظارت وجود داشته باشد.» خاقانی اما با قاطعیت سرریز گازوییل از باک خودروهای سنگین را رد می‌کند. «این قضیه کاملا منتفی است؛ چون اگر این‌طور باشد در یک مسیر و به صورت ممتد این اتفاق می‌افتد. براساس مشاهدات مشخص است که گازوییل ریخته شده در کف جاده در یک مسیر نیست و بخش بزرگی از جاده را گرفته که با آمدن فصل سرما و افزایش بارش‌ها این مشکل می‌تواند به مشکل بزرگی بدل شود چون رانندگان قدرت تشخیص آن را نخواهند داشت.»
براساس آماری که پلیس راه کرج - چالوس در اختیار «شهروند» گذاشته جاده چالوس از مهر ٩٠ تا مهر ماه ٩٥، ١٠٢ تصادف به خود دیده که ٥٧ فوتی و بالای ٥٠ مجروح داشته است. تصادفاتی که هر چند دلیل تک تک آنها در این آمار نیامده اما بسیاری از آنها در پیچ‌ها، قبل و بعد از تونل‌ها بوده‌اند و تونل شماره ٥ جاده هم یکی از تونل‌های پرمخاطره است؛ تونلی که سرهنگ رضا اکبری، رئیس پلیس راه استان البرز، در گفت‌وگو با مهر درباره چرایی زیاد بودن حادثه در آن گفته «ریزش آب از سقف این تونل باعث افزایش حوادث رانندگی در این محدوده می‌شود. رانندگان به محض ورود به این تونل با لغزندگی سطح جاده مواجه می‌شوند کم کردن سرعت هم جوابگو نبوده و باعث وقوع تصادف می‌شود.»
او هم دلیلی را آورده که بسیاری از رانندگانی که خودروی‌شان بر روی گازوییل رفته می‌آورند و مشخص نیست که آیا محدوده تونل شماره ٥ هم محلی برای ریختن گازوییل شده یا خیر. اکبری هم می‌گوید کم کردن سرعت در چنین موقعیتی جوابگو نیست؛ مثل تمام خودروهایی که روی گازوییل رفتند، ترمزشان نگرفت. حتی رد لاستیکشان هم بر جاده نماند. لیزی جاده آن‌قدر بود که فقط درهم تنیدند.

نقل از اعتدال، ۲۲ آبان ۱۳۹۵

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

افسوس که چی بودیم وُ چی شدیم! ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  افسوس که چی بودیم وُ چی شدیم! ...  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8274568218/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274569318/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274569642/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_10.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274576026/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_7.jpg


http://s8.picofile.com/file/8274646100/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_8.jpg


http://s9.picofile.com/file/8274646784/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_9.jpg


http://s9.picofile.com/file/8274647376/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_5.jpg


http://s9.picofile.com/file/8274647684/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_2.jpg


 

  از سوئیسی‌ها پرسیده شده آیا می‌خواهند وقتی به سن ۱۸ سال رسیدند در حدود ۲۵۰۰ دلار و آنان که زیر ۱۸ سال هستند در حدود ۷۵۰ دلار مادام‌العمر و به صورت ماهیانه به آن‌ها دریافت کنند؟
و جالب است که در حدود ۸۰ درصد آن‌ها در رفراندومی که در اواسط خردادماه برگزار شد پاسخ منفی و فقط ۲۰ درصد پاسخ مثبت می‌دهند. بسیاری از ایرانیان از پاسخ منفی اکثریت سوییسی‌ها که نخواسته بودند ماهی چند میلیون تومان دریافت کنند شگفت‌زده شدند و آن را مقایسه کرده بودند با ثبت‌نام بیش از ۹۰ درصد ایرانیان در سال ۹۳ برای دریافت یارانه ۴۵۵۰۰ تومانی.
جالب است که در ایران بسیاری از مسئولین از مردم خواسته بودند تا آن‌هایی که واقعاً نیازی به این ۴۵۵۰۰ تومان ندارند آن را دریافت نکنند تا دولت بتواند آن را صرف امور عام‌المنفعه‌تری همچون آموزش‌وپرورش، بهداشت و درمان، حمل‌ونقل، صنایع و کشاورزی نماید که سود آن به همه اعضای جامعه می‌رسد؛ اما علیرغم درخواست مسئولین و دولتمردان، تقریباً همه برای دریافت یارانه در سال ۹۲ ثبت‌نام کردند.
حسب ظاهرش به نظر می‌رسد که تفاوت زیادی میان رفتار ما و سوئیسی‌ها وجود دارد. آن‌ها آینده‌نگر هستند و بیشتر مصالح و منافع بلندمدت کشور و مردمشان را در نظر می‌گیرند، درحالی‌که ما ایرانیان در جریان ثبت‌نام دریافت یارانه به تنها چیزی که توجه نداشتیم مصالح عمومی کشور و منافع بلندمدت کشورمان بود. البته یک نکته دیگر هم وجود داشت، دولت فعلی سوئیس به‌علاوه برخی از اقتصاددانان با پرداخت یارانه مخالف بودند و از مردم هم می‌خواستند که به آن «نه» بگویند؛ و ای‌بسا بسیاری از مردم به‌واسطه اعتماد به مسئولینشان به دریافت یارانه نقدی «نه» گفتند؛ اما در ایران علیرغم آن‌که بسیاری از مسئولین از مردم خواستند تا آنان که رقم ۴۵۵۰۰ تومان یارانه در ماه تأثیری در زندگی‌شان ندارد، ثبت‌نام ننمایند اما کمتر کسی به این خواسته مسئولین توجه ای کرد.
در دو تصویر رفراندوم یارانه در سوئیس و ثبت‌نام یارانه در ایران خیلی جایی برای مقایسه میان ایرانیان و سوئیسی‌ها نمی‌ماند؛ اما این‌همه داستان رفتار اجتماعی ما ایرانیان نیست، یک تصویر خیلی متفاوت‌تری هم از رفتار جمعی ما ایرانیان در یکی دیگر از صفحات آرشیو تاریخ معاصر ایران موجود است. تصویر دوم تعلق به ۳۷ سال پیش دارد.
زمستان سال ۵۷ است و انقلاب در اوج خودش است و اعتصابات تمامی صنایع و اقتصاد کشور را در خود فروبردهاست. ازجمله اعتصاب در صنایع نفت و پالایشگاه‌ها؛ اما برای بیمارستان‌ها و برخی از مراکز و منازل سوخت موردنیاز است. با هماهنگی‌هایی که فعالین و رهبران انقلاب در داخل کشور با مرحوم امام خمینی در پاریس به عمل می‌آورند قرار می‌شود که مقدار محدودی نفت برای گرم نگه‌داشتن منازلی که نیاز دارند، تولید و در اختیار ساکنین و سایر نیازمندی‌های این‌گونه قرار گیرد. امام طی حکمی در آذرماه مبانی را به ریاست مرحوم مهندس بازرگان، مهندس هاشم صباغیان، دکتر یدالله سحابی و آقای هاشمی رفسنجانی تعیین می‌کنند تا به مسائل اعتصابات رسیدگی کنند و در ضمن برای جاهایی که نفت موردنیاز است ارسال نمایند. ازجمله تصمیمات این کمیته دادن مقداری نفت به برخی محله‌ها بود تا در اختیار مردمی که نیاز داشتند بگذارند. من در سال ۵۷ در محله «چیذر شمیران» زندگی می‌کردم. مسجد محله‌مان خیلی فعال بود و آقای سید علی‌اصغر هاشمی پیش‌نماز مسجد محله‌مان بودند که درعین‌حال نسبت فامیلی مهمی با یکدیگر داشتیم. ایشان تلفنی اطلاع دادند که فردا ظهر بعد از نماز در مسجد محله باشم یک کاری پیش آمده. بنده و چند نفر دیگر از دوستان که به‌اصطلاح انقلاب منطقه در دستمان بود آن روز بعدازظهر حاضر شدیم ببینیم موضوع چه هست؟ آقای هاشمی توضیح دادند که دو بشکه نفت (نزدیک به ۵۰۰ لیتر) نفت به ما داده‌اند و بیشتر هم خواهند داد. مسئله این است که ما چه جوری نفت را توزیع کنیم. هر یک از دوستان نظری دادند اما سرانجام قرار شد که اعلام کنیم ساکنین محل که نیاز دارند ظرف بیاورند و ببرند. بالطبع اگر تعداد مراجعه‌کنندگان زیاد می‌شد به هرکدام کمتر می‌رسید. اگر تعداد مراجعه‌کنندگان کم بود می‌توانستیم به هرکدام ۵ لیتر بیشتر بدهیم برای گرم نگاه‌داشتن یک اتاق. اگر هم تعداد مراجعه‌کنندگان خیلی زیاد می‌شد مجبور می‌شدیم قرعه‌کشی کنیم یا خودمان برویم برای شناسایی آن‌هایی که واقعاً نیاز داشتند. اولویت اول را گذاشتیم برای خانواده‌هایی که بیمار داشتند بعد آن‌ها که از افراد مسن نگهداری می‌کردند و گروه سوم آن‌هایی که نوزاد یا کودک خردسال داشتند و سایر گروه‌هایی که اولویت پیدا می‌کردند. ازآنجایی‌که هیچ ایده‌ای نداشتیم که چه تعداد بیمار دارند، یا چه تعداد افراد مسن و غیره، هیچ حدسی نمی‌توانستیم بزنیم که به مراجعه‌کننده چه میزان نفت بدهیم. همه‌چیز موکول شد به این‌که چه تعداد مراجعه‌کننده خواهیم داشت.
موضوع اعلام شد و چند روز هم فاصله گذاشتیم تا همه اهالی منطقه‌مان آگاه شوند که در ساعت ۸ صبح فلان روز هر کس که نفت می‌خواهد به مسجد مراجعه کند قبلش هم چون نگران بودیم که ممکن است خیلی شلوغ و ازدحام شود به کلانتری اطلاع داده بودیم. خودمان صبح زود رفتیم مسجد تصورمان این بود که از حدود یک ساعت قبلش یعنی از ۷ صبح مردم با گالن‌های پلاستیکی شروع به‌ظاهر شدن خواهند نمود. شد ساعت ۸ و هنوز کسی نیامده بود، باورمان نمی‌شد اما ساعت ۹ شده بود و محض نمونه حتی یک نفر هم نیامده بود نفت مجانی بخواهد. به‌تدریج متوجه می‌شدیم که ما چه قدر درباره واکنش مردم در خطا بودیم. مثلاً تحصیل‌کرده و انقلابی هم بودیم؛ اما عقلمان نرسیده بود که حتی یک نفر هم ممکن است مراجعه نکند. بار که یقیناً خیلی‌ها بودند که بیمار در منزل داشتند، یا اطفال خردسال داشتند یا با افراد مسن زندگی می‌کردند که مجبور بودند حداقل یک اتاق را گرم نگه‌دارند، بااین‌حال هیچ‌کدام نیامدند. باری که خیلی‌ها به نفت نیاز داشتند اما استدلالشان ظاهراً این بود که «همسایه ممکن است از من بیشتر به نفت نیاز داشته باشد.»
من نمی‌دانم اگر امروز بعد از ۳۷ سال چنین وضعیتی پیش بیاید، چند نفر از اهالی چیذر تهران، یا میدان فرهنگ رشت، یا ساکنین چهارباغ عباسی اصفهان یا اهالی باجک قم یا چهارراه آب‌رسانی تبریز خواهند گفت که «ما نفت نیاز نداریم و همسایه‌مان نیازمند است.» یقیناً خیلی‌ها از نخستین ساعات صبح جلوی مسجد با گالن‌های کوچک و بزرگ جمع خواهند شد و بسیاری خواهند گفت که «هم مریض داریم، هم خردسال، هم میان‌سال، هم بزرگ‌سال و هم وضعیت‌های دیگری که آن‌ها را در اولویت قرار خواهد داد.» (هم چنان‌که 75 میلیون برای یارانه ۴۵۵۰۰ تومان ثبت‌نام کردند و همه هم گفتند که به آن نیاز دارند.) از فردا هم نفت در بازار سیاه محله به چندین برابر قیمت خریدوفروش خواهد شد. بعد هم می‌بایستی یک دستگاه بازرسی هم درست کنیم که مدعیات مردم را بررسی کند و یک دستگاه نظارتی هم درست کنیم که بازرسی را کنترل کند و حراست را هم ایجاد کنیم که از مردم مراقبت به عمل آورد! و ... که آن سه تای دیگری بپاید و... آن‌قدرها طول نخواهد کشید که می‌رسیم به نقطه‌ای که امروز رسیده‌ایم.
و اگر در آذرماه سال ۵۷ رفراندوم یارانه در سوئیس برگزار می‌شد کم‌تر ایرانی شگفت‌زده می‌شد که چرا سوئیسی‌ها از خیر دریافت ۷، 8 میلیون تومان مفت و مجانی در ماه حاضرند بگذرند چون خودشان هم مصالح ملی‌تر و بزرگ‌تری را لحاظ می‌کردند و باری که بسیاری از آن‌ها به نفت نیاز داشتند، اما به‌واسطه آن مصالح بزرگ‌تر از گرفتن نفت مجانی خودداری می‌کردند. سؤال این است که چرا ۸۰ درصد سوئیسی‌ها حاضر نیستند یارانه بگیرند اما ۹۰ درصد ایرانی‌ها با این‌که بسیاری از آن‌ها نیاز ندارند اما بازهم حاضر نیستند یارانه نگیرند؟ سؤال درست‌تر آن است که در این ۳۷ سال ما چگونه توانستیم اهالی چیذر شمیران سال ۵۷ را تبدیل کنیم به اهالی چیذر شمیران سال ۹۵؟

«وبلاگ زیباکلام ، صادق»

 مطالب مرتبط:

آثار هدفمند ساز ی یارانه ها بر اقتصاد جامعه

پیامدهای هفت گانه هدفمندی یارانه ها بر اقتصاد ایران

اثر هدفمندی یارانه ها بر فقر و بیکاری

اثرات منفی هدفمند کردن یارانه ها

هدفمندی یارانه ها و آثار تورمی آن

هدفمندی یارانه ها مردم را فقیرتر کرد

اقتصاددانان از آثار تورمی هدفمندی یارانه ها چه می گویند؟

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

مدیریت بحران هم غیرت میخواهد ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   مدیریت بحران هم غیرت میخواهد ...

 

 

 از کوزه همان بـرون تـراوَد که در اوست!!! ...
 

 

 بعضیا قلب وُ روح-شون اونقدر مریض میشه که ...

 

 بعضی وقتها «حـیـــات» در هـجـــرتـــه ...

 

 

 

  مدیریت بحران هم غیرت میخواهد ،

 حتی اگر پسرکی باشی با سطلی کوچولو ...   

 

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

نامه سرگشاده صادق زیباکلام به رئیس‌جمهور

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

نامه سرگشاده صادق زیباکلام به رئیس‌جمهور درباره ریشه مفاسد اقتصادی

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8274371100/ROH8NY_SOXANR8NY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274371384/ROH8NY_P3SH_BESUYE_KESHVARY_BEDUNE_FES8D_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274371934/FAS8DE_EQTES8DY_DOZD3DAN_AZ_HAM_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274372326/MOB8REZE_BAA_FAES8DE_EQTES8DY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274373800/R3SHEHY8BYE_FES8DE_EQTES8DY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274374692/MOB8REZE_BAA_FAES8DE_EQTES8DY_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274374176/FES8DE_EQTES8DY_PAD3DEYE_SH8ND3Z_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274375284/FES8DE_EQTES8DY_PAD3DEYE_SH8ND3Z_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274375650/FES8DE_EQTES8DY_S8MENALHOJAJ_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274375876/FES8DE_EQTES8DY_S8MENALHOJAJ_1.jpg

 


 بسمه تعالی
 سرور مکرم ، جناب آقای دکتر حسن روحانی
 ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران شیدالله ارکانه
 با سلام و تحیات،
در آخرین سخنرانی‌تان برای چندمین بار به‌گونه‌ای بسیار قاطع سخن از ضرورت مبارزه با فساد به میان آوردید. با این تفاوت که برای نخستین بار ضرورت ریشه‌یابی فساد را مطرح فرمودید و اینکه بدون پرداختن به اسباب و علل عمیق‌تر به وجود آمدن فساد، نمی‌توان به صرف گرفتن، زدن بستن امید چندانی به پیشرفت در از بین بردن آن داشت. هنوز سخنانتان در فضا بود که موضوع فساد در «صندوق فرهنگیان» مطرح شد؛ و هنوز کم و کیف پرونده این مورد جدید فساد روشن نشده بود که باز خبر فساد دیگری آمد. این بار پای شهرداری و برخی از اعضاء شورای شهر به میان آمده بود. البته در این فقره چون پای «خودی‌ها» در میان است سروصدایی که برای «فیش‌های حقوقی» به راه افتاد اتفاق نخواهد افتاد و برعکس سعی خواهد شد تا موضوع جمع‌وجور شود. من فرضم بر آن است که جنابعالی در خصوص معضل عظیم فساد صادق هستید و واقعاً آن‌گونه که فرمودید به دنبال اسباب و علل به وجود آمدن و ریشه‌یابی آن هستید.
 تصور می‌کنم جنابعالی هم با بنده هم‌رأی باشید که حجم مفاسد اقتصادی آن‌قدر در جامعه‌مان زیاد شده که کمتر هفته‌ای می‌گذرد که در آن خبر یک فساد اقتصادی جدید بیرون نیامده باشد.
جوامع پیشرفته که جای خود را دارند، آیا در هیچ جامعه هم‌ردیف خودمان هم آمار مفاسد اقتصادی حتی نزدیک به آمار مفاسد اقتصادی در ایران می‌شود؟ جنابعالی بالاترین خدمتی که در مبارزه با فساد می‌توانید بنمایید آن است که از جایگاه رئیس‌جمهور کشور این پرسش ابتدایی و ساده را مطرح فرمایید که «ما را چه می‌شود که این‌قدر مفاسد اقتصادی در جامعه‌مان عمومیت پیداکرده است؟» آیا در ساختار ژنتیکی ما ایرانیان کمبودی وجود دارد که این‌همه تمایل به مفاسد اقتصادی در میانمان رواج دارد؟ یا بقول عباس میرزا به موسیو ژوبر فرانسوی در ۲۰۰ سال پیش: «در آبی که می‌نوشیم، در خاکمان و یا در آفتابی که بر سر ما می‌تابد عناصری وجود دارند» که ما ایرانیان را این‌همه متمایل به مفاسد اقتصادی می‌نمایند؟ آیا در کشورهای دیگر هم این‌همه دستگاه، سازمان، نهادهای مراقبتی، حفاظتی، حراستی، بازرسی، نظارتی، تعزیراتی، اطلاعاتی، امنیتی و ... که در نظام ما برای کنترل و مراقبت تشکیل شده، وجود دارند؟ آیا در جوامع دیگر هم این‌همه دقت، وسواس، بررسی، موشکافی و رسیدگی‌های عقیدتی، سیاسی، اخلاقی، اطلاعاتی و امنیتی که ما در جریان انتصاب، انتخاب، استخدام و گزینش مدیرانمان به کار می‌بریم، اساساً وجود دارند و اعمال می‌شوند؟ می‌دانیم که پاسخ به همه این پرسش‌ها منفی است. در جوامع دیگر نه این‌همه دستگاه‌های عریض و طویل مراقبتی، نظارتی و «مچ‌گیری» وجود دارند و نه این‌همه بررسی، دقت و مته به خشخاش گذاردن بهنگام استخدام و یا عزل و نصب‌های مدیران و مسئولینشان صورت می‌گیرد؛ مع ذالک نه این‌همه فساد در جوامعشان وجود دارد و نه مدیران و مسئولینشان این‌همه مثل ما خطاکار و «کج دست» از آب درمی‌آیند.
 جناب دکتر روحانی بزرگوار،
بزرگ‌ترین گامی که در جهت مبارزه با فساد و بقول خودتان «ریشه‌یابی» آن می‌توانید بردارید، طرح همین پرسش ساده است که «ما را چه می‌شود که این‌همه فساد در جامعه‌مان به وجود آمده؟» طرح این سؤال باعث می‌شود که بجای رفتن به دنبال آدرس‌های بیهوده‌ای که یک‌عمر است در مبارزه با فساد به دنبال آن‌ها رفته‌ایم همچون «ضرورت یک عزم و اراده ملی (به‌منظور مبارزه با فساد)»؛ «همکاری و هماهنگی میان سه قوه»؛ «برخورد قاطع و انقلابی با مفسدین (تا دیگران درس عبرت بگیرند)»؛ «وضع قوانین و اجرای مقررات سخت‌گیرانه‌تر» و سایر راه‌حل‌های بی‌حاصل، برای یک‌بار هم که شده از خودمان بپرسیم که چرا در جوامع دیگر که نه این‌همه دستگاه‌های بگیروببند دارند، نه این‌همه اصرار می-ورزند که مدیران و مسئولینشان متدین و طرفدار نظام‌هایشان باشند، نه جرمی به نام «مفسد فی‌الارض» دارند و نه کسی را به این اتهام تاکنون اعدام کرده‌اند، یک‌دهم و شاید یک‌صدم ما مفاسد اقتصادی ندارند؟ شاید اگر جنابعالی این پرسش را مطرح نمایید سرانجام موفق به این کشف بزرگ شویم که ریشه فساد نه در آب ایران است نه در خاک آن؛ نه ما ایرانی‌ها بیشتر از دیگران تمایل به فساد داریم و نه مشکل در توطئه‌های دشمنان نظام است و نه در نبود قوانین و مقررات. مشکل در نظام اقتصادی بیمار، ناکارآمد و فاسد دولتی حاکم بر کشورمان است. ظرف ۲۵۰ سالی که از انقلاب صنعتی و شکل گرفتن اقتصاد آزاد می‌گذرد تا به امروز حتی محض نمونه یک اقتصاد دولتی موفق نتوانسته ظاهر شود. اقتصاد فاسد و ناکارآمد دولتی حاکم بر ایران هم نخواهد توانست استثنایی بر این قاعده تاریخی شود. تنها محصول موفق اقتصاد دولتی ایران فساد و فساد و بازه فساد بیشتر بوده است.
 بیست‌وهفت سال پیش جناب هاشمی رفسنجانی که قدرت و اقتدارشان بسی بیش از جنابعالی می‌بود بعلاوه مخالفینشان هم به همان نسبت از مخالفین امروزی شما کم عده وعُده تر می‌بودند، با یک عزم و اراده راسخی به سودای تخریب اقتصاد درمانده دولتی کشور (که آن روز یک‌صدم فساد امروزی هنوز در آن ظاهرنشده بود) وارد پاستور شدند؛ اما هنوز به نیمه‌راه ریاست‌جمهوری‌شان نرسیده بودند که مجبور شدند سودای اقتصاد آزاد آدام اسمیت را ازسر بدر کنند و به همان «سازندگی» بسنده نمایند. هنوز بعد از گذشت سه دهه ایشان متهم هستند که «نسخه بانک جهانی را می‌خواسته‌اند در کشور اجرا نمایند و الگوی توسعه‌شان این بوده که ایران را تبدیل به ژاپن اسلامی نمایند». واقعاً هم باورنکردنی نیست که کسی خواسته باشد چنین ضربه و لطمه‌ای به کشورش وارد کرده باشد و آن را تبدیل به ژاپن نماید. احتمال موفقیت جنابعالی در دست‌به‌گریبان شدن باریشه‌های عمیق‌تر مفاسد اقتصادی و جایگزین نمودن اقتصاد فاسد دولتی ایران با اقتصاد آزاد آدام اسمیت یقیناً و به‌طریق ‌اولی از آقای هاشمی رفسنجانی هم به‌مراتب کمتر می‌باشد.
 می‌ماند این پرسش که پس چرا می‌نویسم و امیدم به چیست؟ می‌نویسم چون امیدم به حضرت باری‌تعالی است. می‌نویسم تا جنابعالی را وادار نمایم تا مرتبه بعدی که در تلویزیون ظاهر شدید، به این پرسش مجبور شوید پاسخ دهید که چرا روزبه‌روز ما داریم بیشتر و بیشتر در فساد فرومی‌رویم؟ می‌نویسم تا شاید فردا روزی فرزندانمان توانستند گامی را که نسل ما نتوانست بردارد و نتوانستیم این بنای اقتصاد فاسد و ناکارآمد دولتی را از جای برکنیم و بر روی ویرانه‌های آن بنای اقتصاد مدرن و موفق آدام اسمیت را بنا نهیم تحقق ببخشند. می‌نویسم تا نسل‌های بعدی بدانند که اجدادشان آن‌قدر ایدئولوژیک زده بودند که اقتصاد آزاد و ژاپن شدن را ننگ و عار می‌پنداشتند.

ایام به کام باد ، صادق زیباکلام
سیزدهم شهریورماه یک هزار و سیصد و نودوپنج 

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

صادق زیباکلام: نتیجه انتخابات آمریکا مانند انتخابات ۸۴ ما بود ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

صادق زیباکلام:

 نتیجه انتخابات آمریکا مانند انتخابات ۸۴ ما بود ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8274198876/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_6.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274199418/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274200350/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274200784/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274201276/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274201900/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274202192/ENTEX8B8T_REQ8BATE_RAFSANJ8NY_VA_AHMADY_S8LE_1384_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274202700/ENTEX8B8T_REQ8BATE_RAFSANJ8NY_VA_AHMADY_S8LE_1384_5.jpg

 

 

اخبارسیاسی ، صادق زیباکلام :
استاد دانشگاه تهران اظهار داشت: در انتخابات سال ۸۴ هم نظرسنجی‌ها در ایران حکایت از این می‌کرد که آقای هاشمی رفسنجانی پیروز مبارزه خواهند بود اما دیدیم که آقای احمدی‌نژاد همه را شگفت زده کرد.
صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران در گفتگو با نسیم آنلاین، در خصوص نتیجه انتخابات ایالات متحده با بیان اینکه آن چیزی که اتفاق افتاده مقدار زیادی شبیه انتخابات 84 ایران بین آقای احمدی‌نژاد و آقای هاشمی رفسنجانی است گفت: در آن انتخابات هم خیلی‌ها نظرشان این بود که آقای هاشمی‌رفسنجانی با توجه به جایگاه، نقش، پیشینه سیاسی و اینکه آقای احمدی‌نژاد واقعا جزء حاکمیت به حساب نمی‌آمد حتما برنده می‌شود.
 زیباکلام خاطر نشان کرد: در انتخابات سال 84 هم نظرسنجی‌ها در ایران حکایت از این می‌کرد که آقای هاشمی رفسنجانی پیروز مبارزه خواهند بود اما دیدیم که آقای احمدی‌نژاد همه را شگفت زده کرد و این در شرایطی بود که خیلی از آمارها و نظرسنجی‌هایی که حتی توسط صدا و سیما و طرفداران اصولگرای آقای احمدی‌نژاد انجام شده بود برخلاف این مساله را نشان می‌داد.
 وی اظهار اظهار داشت: نکته مهم این است که ما به تدریج داریم متوجه می‌شویم، کسانی که نمی‌خواستند در انتخابات شرکت کنند و به همین دلیل نظرسنجی‌ها هم نمی‌توانستند در مورد آنها داوری درستی داشته باشند آمدند و در انتخابات شرکت کردند یعنی حدود 20-30 درصد از کسانی که به نظر می‌رسید قصد شرکت در انتخابات را ندارند، آمده‌اند در انتخابات رای داده‌اند و به آقای ترامپ هم رای داده‌اند.
 این استاد دانشگاه افزود: چیزی که باعث شد آقای ترامپ این پیروزی غیرمنتظره را به دست بیاورد آرائی بود که بنا نداشتند در انتخابات شرکت کنند ولی آمدند و به آقای ترامپ رای دادند.
 وی با بیان اینکه بعد از انتخابات آمریکا قطعا جریانات آمریکاستیز و جریاناتی که در ایران اصرار بر دشمنی با آمریکا دارند از پیروزی ترامپ بسیار خوشحال و شعف زده هستند گفت: دلیل این خوشحالی این است که با ورود آقای ترامپ به کاخ سفید احتمال هرگونه تنش‌زدایی و نزدیکی با ایران را مرتفع خواهد شد و تندروها هم دیگر نگرانی ندارند که مبادا تنش‌زدایی یا نزدیکی بین ایران و آمریکا صورت بگیرد و از این بابت خیلی خوشحال هستند.
 زیباکلام افزود: تندروها با موضعگیری‌هایی که آقای ترامپ خواهد کرد به میانه‌روها خواهند گفت دیدید شما چقدر اشتباه فکر می‌کردید؟! دیدید حق با ما بود و به آمریکا به هیچ وجه نمی‌شود اعتماد کرد؟! ببینید موضعگیری‌هایی که آقای ترامپ دارد علیه جمهوری اسلامی ایران انجام می‌دهد، دیدید ما گفتیم که گول آمریکا را نباید خورد و لبخند دوستی آمریکا رو نباید جدی گرفت؟!.
وی تاکید کرد: آنقدرها طول نخواهد کشید که خیلی‌ها از ایران چراغ به دست خواهند گرفت و به دنبال روزهایی که آقای اوباما در راس کاخ سفید بود و آقای جان کری سکان وزارت خارجه آمریکا را در دست داشت بگردند، آن روز متوجه خواهند شد که چه روزهای خوبی بود که می‌شد با آمریکا به تفاهم رسید، به سمت تنش‌زدایی رفت اما این فرصت طلایی را ما در ایران از دست دادیم.
 این استاد دانشگاه با بیان اینکه روس‌ها هم خیلی خوشحال هستند که یک آدم تندرو در راس کاخ سفید قرار گرفته گفت: چون روس‌ها معتقد هستند که با تندروها می‌شود کنار آمد اما با دموکرات‌ها نمی‌شود؛ آنها معتقدند با ریگان، ترامپ و جرج بوش می‌شود کنار آمد ولی با دموکرات‌ها کنار آمدن همواره دشوار بوده است بنابراین روس‌ها هم مثل تندروهای خودمان خیلی خوشحال هستند که آقای ترامپ رئیس جمهور شده ولی قطعا جریانات میان‌رو، لیبرال، طرفدار حقوق بشر و غیره در اروپا از پیروزی آقای ترامپ استقبال نمی‌کنند. 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

هـُنَـــر اسـتـبـــداد ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   هـُنَـــر اسـتـبـــداد ... 

 

 

   خودکشی ِ اشراف وُ اعیان ... 

   هـُنَـــر اسـتـبـــداد ... 

 

   نـظـــام ِ بـسـتـــه ... 

 

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

د ِق ِ دلی داری، اینطوری خالی کن ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  د ِق ِ دلی داری، اینطوری خالی کن ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8274024284/XODAA_DAR_QALBE_SHEKASTEH_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274024742/SAL8HE_XODAA_DARE_BASTEH_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274025184/MOSALM8NY_P_E_ETES8MY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274025650/FAHMO_TAWAJ_JOH_ASL_AST_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274025842/BAXSHANDEG8N_AZ3ZTAR3N_BANDEG8N_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274026076/PAN8H_BORDAN_BE_XODAA_1.jpg

http://s9.picofile.com/file/8274026376/M3GOZARAD_1.jpg

 

 

 دعواکن … ولی با کاغذت.
اگر از کسی ناراحتی؛ یک کاغذ بردار وُ یک مداد؛
هرچه خواستی به او بگویی، روی کاغذ بنویس. خواستی هم داد بکشی تنهااندازه-ی کلماتت را بزرگ کن، لازم نیست با داد وُ بیداد گلویت را پاره کنی …
 آرام که شدی، برگرد وُ نگاهی به نوشته بینداز وُ خودت قضاوت کن که چه حس وُ حالی داری ...
 حالامیتوانی تمام «خشم-نوشته-هایت» را هر طور که میشود، حذف کنی.
دلی را هم نشکسته-ای، وجدانت را هم اذیت نکرده-ی. خرجش همان مداد وُ پاک کن بود,نه بغض و پشیمانی ...
 «گاهی میتوان از کوره خشم پخته تربیرون آمد».
 ذهنت را پاکیزه نگه دار ...
 نگذار هیچ چیز ذهن وُ دلت را تیره کند ...

 ((( ای کاش همه-ی ما دل وُ دماغ وَ انگیزه-ی نوشتاری از این نوع را داشتیم _ عـبـــد عـا صـی ))) ...

 

  ویرایش،عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

جامعه-ی قانونمند ...


 

  بسم الله الرحمن الرجیم

 

  جامعه-ی قانونمند ... 


 

ما خر شدیم؛ سرمان کلاه رفت

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

ما خر شدیم؛ سرمان کلاه رفت

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8273654200/Z8EREE_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273654326/XAR_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273654476/FAHM3DAN_BE_NAF_E_BARXY_N3ST_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273654792/XAR_SHODAN_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273655034/AWAZ3HAA_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273655250/SH8ZDEYE_ARAB_XARTAR_AZ_HAR_XARY_1.jpg

 

‎‎
سرویس سبک‌زندگی فردا؛
حجت‌الاسلام محمدرضا زائری: در همایشی که چندی پیش برای موضوع افزایش جمعیت برگزار شده بود کسی از من که سخنران اصلی بودم پرسید: شما چند فرزند دارید؟ وقتی پاسخ دادم: «دو تا» گفت: چرا؟ و تعجب می‌کرد که چگونه خودم دیگران را به فرزندآوری ترغیب می‌کنم و دو فرزند را بسیار کم می‌دانم.
او گمان می‌کرد از پاسخ صریح پرهیز خواهم کرد و با تعارف و توجیه از کنار چرای او خواهم گذشت ولی من بدون ملاحظه و با صدای بلند گفتم : «ما خر شدیم و سرمان کلاه رفت! شما مراقب باشید سرتان کلاه نرود!»
امروز که از مرز چهل سالگی گذشته‌ام و می‌بینم تنهایی و سکوت خانه چگونه برای زن و مرد میان‌سال عذاب‌آور است، امروز که پا به میان‌سالی گذاشته‌ام و حس می‌کنم که تنهایی خود بچه‌ها چقدر فضای روابط عاطفی درون خانواده کم جمعیت را دچار مشکل می‌کند، امروز که در تحلیل آسیب‌های اجتماعی و مسائلی مانند حجاب دریافته‌ام که یکی از عوامل اصلی این گونه مشکلات، کاهش جمعیت است.
و این خود البته بحث مفصلی می‌خواهد تا نشان دهیم که بر خلاف ذهنیت رایج ، پدیده‌ای چون بدحجابی بیش از آن که معلول شبکه‌های ماهواره‌ای باشد ناشی از عوامل پنهانی چون خانواده‌های خلوت و کم جمعیت است.
خانواده‌های خلوت آسیب‌های گوناگون و آفت‌های متنوعی را در پی دارد که هم در ابعاد فردی و هم در ابعاد اجتماعی زندگی را دچار اختلال خواهد ساخت و هنوز بسیاری از این آثار و نتایج به وضوح در جامعه آشکار نشده است.
کلاهی که بر سر ما رفت این بود که گمان می‌کردیم با تعداد کم فرزندان تربیت و آموزش آنان بهتر محقق می‌شود در حالی که در عمل دیدیم بر عکس است و اتفاقا در خانواد‌ه‌های پرجمعیت‌تر ساز و کار پرورش و تربیت سزاوار فراهم‌تر است.
کلاهی که بر سر ما رفت این بود که فریب تبلیغات رسانه‌ای را خوردیم و گمان داشتیم تعداد کم فرزندان محیط مناسب‌تری برای رشد اخلاقی و اجتماعی آنان فراهم می‌کند در حالی که با گذشت زمان دیدیم که دقیقا تکامل اخلاقی و تربیت دینی با خانواده‌های شلوغ‌تر بهتر محقق می‌شود.
کلاهی که بر سر ما رفت این بود که تصور کردیم حداقل از نظر ظاهری و مادی با فرزند کمتر ، زندگی بهتری خواهیم داشت و خانواده کم جمعیت با شاخص‌های اقتصادی رفاه نسبی را تجربه خواهد کرد، در حالی که حتى از همین نظر هم کامیاب نبودیم.
حالا وقتی به دور و بر خود نگاه می‌کنیم می‌بینیم که زن و شوهر با هم جان کنده‌ایم و بیست سی سال عمر جوانی خود را صرف هزینه مدرسه غیر انتفاعی و خورد و خوراک و پوشاک یکی دو فرزند پرتوقع و مدعی کرده‌ایم که نه قدردان جان کندن والدین خودند و نه مهارت زندگی طبیعی و متعادل را کسب کرده‌اند.
نسلی که نه شیرینی بازی‌های کودکانه با خواهر و برادر را چشیده و نه لذت داشتن خاله و عمه و دایی و عمو را تجربه خواهد کرد.
خدا ببخشد همه باعث و بانی‌های این مصیبت و فاجعه بزرگ را که ابعاد دردناکش هنوز به شکل کامل به چشم نمی‌آید. خدا ببخشد همه وزرا و معاونان وزرا و رؤسای سازمان‌ها و مسوولان مراکزی که مانند صدا و سیما در طول دهه‌های گذشته در این ساز دمیدند و چنین کلاهی بر سر نسل ما گذاشتند!
 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

گدایی کن تا محتاج خلق نشوی! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 گدایی کن تا محتاج خلق نشوی! ... 

 

http://s8.picofile.com/file/8273499176/GED8EE_BAA_DOXTARASH_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273499526/GED8EE_BAA_DOXTARASH_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273500126/GED8EE_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273500568/GED8EE_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273501050/GED8EE_4.jpg

 

 

 یه مهندس یک گدایی رو با دخترش دید که گدایی میکردن. دختره بسیار زیبا بود. مهندس رفت به پدرش گفت که من دوست دارم با دخترت ازدواج کنم. پدرش گفت:  «یه شرط داره وَ اون اینکه سه روز با ما گدایی کنی، که در آینده به دختر من نگی گدا بودی باهات ازدواج کردم»! ...
اولش مهندس مُرَدد بود وُ بعد قبول کرد. تا دو روز کار گدایی رو انجام داد وبعد نشست و شروع کرد به گریه کردن! گدا گفت: «واسه چی گریه میکنی همش یه روز دیگه داری وُ فاتحه» ...
مهندس گفت: «من واسه گدا بودنم گریه نمیکنم، واسه سالهای عمرم که در سازمان نظام مهندسی هَدر رفت گریه میکنم»! ...

 

 ویرایش، عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی