جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید
خبرآنلاین، محسن اسماعیلی: از نظر قرآن، مسلمانان علاوه بر هویت فردی دارای یک هویت جمعی نیز هستند؛ چنان که علاوه بر نامه عمل فردی دارای یک نامه عمل جمعی هم هستند. قرآن اصرار دارد که هویت جمعی مسلمانان زنده و سالم مانده و از گزند نفوذ غیرخودیها حفاظت شود.
این ترجمان همان نظریهای است که امروزه «خودی» و «غیرخودی» گفته میشود و عدهای بیدلیل با آن مخالفت میکنند.
اگر مقصود از مخالفتها این باشد که بیدلیل دایره خودیها را تنگ نکنیم، سخن کاملاً درستی است، اما انکار اصلِ موضوع درست نیست. انکار وجود «غیرخودی» در حقیقت انکار وجود «خود» است و مشکل ما مسلمانان از روزی آغاز شد که خود را فراموش کردیم و مبهوت و شیفته غیرخود شدیم.
پیامبر اعظم(ص) در نخستین گام برای تشکیل امت در مدینه، مسلمانان را به اهمیت خودباوری و هویتسازی توجه دادهاند. پیامبر(ص) در بدو ورود به مدینه قرارداد مکتوبی میان مسلمانان برقرار ساختند. این قرارداد همگانی چنین آغاز شده است: «این نامهای است از محمد پیامبر خدا (ص) میان مؤمنان و مسلمانان قریش، و یثرب و کسانی که از ایشان پیروی کنند و به آنان بپیوندند و همراهشان کارزار کنند. إنَّهُم أمّةٌ واحدةٌ مِن دونِ النّاسِ: ایشان امّتی واحدند و از امّتهای دیگر جدایند.»
سروده «پس چه باید کرد ای اقوام شرق؟» اقبال لاهوری که در آن از پاره و پاره شدن و تفرقه و خودفراموشی اهل شرق یا همان مسلمانان گلایهمند شده است. اقبال در پایان، راه حل خود را ایمان به هویت خود و دست شستن از پراکندگی میداند و میگوید: «ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو / مؤمن خود، کافر افرنگ شو».
این سخن به معنای منع ارتباط و گفتوگو و حتی احسان و نیکی به بیگانگان نیست. آنچه قرآن میگوید این است که اگر با غیرخودیها گفتوگو هم میکنید، مرزهای تفاوت و غیریت را فراموش نسازید و هوشیارانه عمل کنید. غفلت از این حقیقت و باز کردن راه نفوذ غیرخودی به داخل خود بسترسازی برای تحقق دسیسههای آنان است. دشمن، دشمن است و نباید به دست خود راه را برای آنان باز کنیم. اگر آمدند، ویروس اختلاف و عداوت را میان خودیها منتشر میسازند و به تدریج پیکر جامعه اسلامی را بیمار، رنجور و بالاخره نابود میکنند. آنها شیطانند و شیطنت آنها همین تفرقهافکنیها است: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ».
قرآن میخواهد پیروان حق «امّت واحده» باشند، این است که عامل پیشرفت و پیروزی است؛ هر چند از نظر تعداد اندک باشند: «کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّـهِ». تعداد اندک اما مجتمع و مؤتلف بر تعداد بسیار اما متفرق و متشتت پیروز است. از همین جا معلوم میشود که همه تاکیدها بر اجتماع و الفت، اصالتاً مربوط به اهل حق است؛ بدون آنکه شمار آنان تعیینکننده باشد. به عبارت دیگر، مقصود از «جماعت» در تمام آیات، روایات و ادعیه، «گروه متحد بر محور حق» است؛ نه هر عدهای که همدست و همراه یکدیگر باشند.
امام صادق(ع) میفرماید: «از پیامبر(ص) درباره جماعت مسلمانان سوال کردند. فرمود: جماعت امت من آنان هستند که گرد حق جمع شدهاند؛ هر چند تعدادشان اندک باشد.» مروری بر موضوع اجتماع و الفت در نهجالبلاغه نیز نشان میدهد که دقیقاً برگرفته از قرآن و سنت و تفسیری بر آن است.
اصول حاکم بر اتحاد و انسجام ملی و چگونگی رابطه با دشمن در نهجالبلاغه را میتوان در پنج اصل خلاصه کرد، اصل نخست، انتقاد امام علی(ع) از خودفراموشی است. در اینجا باید به موارد متعددی از گلایههای امام از پیروان خویش اشاره کرد که نسبت به تذبذب و ارتباط پیدا و پنهان آنها با غیرخودیها انتقاد میکند و آنها را سست عنصر و دمدمی مزاج میشمارد.
اصل دوم: امام، اجتماع و الفت میان امت را منّت خدا بر آنان میدانست و میفرمود: «خداوند سبحان بر این امّت منّت نهاده و پیوند الفت و اتحاد را میان آنان برقرار ساخته؛ نعمتی که هیچ کس از مردم نمیتواند بهایی برای آن بشناسد، زیرا از هر بهایی برتر و از هر چیز با ارزشی پر ارزشتر است.»
سومین اصل اینکه امام(ع) خودیها را از پراکندگی و رنگ رنگ شدن بر حذر میداشت و میفرمود:«مبادا در دین خدا به رنگهای مختلف درآیید؛ چراکه اتحاد و اجتماع در راه حق، هرچند خوشایند شما نباشد، از پراکندگی در راه باطلی که مورد علاقه شماست بهتر است و خداوند سبحان به هیچ کس، نه از گذشتگان و نه باقی ماندگان به سبب اختلاف و تفرقه، نتیجه خوبی نبخشیده است.»
اصل چهارم آن است که امام(ع) علت تفرقه و دشمنی میان خودیها را چیزی جز باطنهای زشت و اهداف آلوده نمیدانست و میفرمود: «شما همه از نظر دین خدا فقط برادر هستید، و چیزی جز زشتی درون و سوءنیت شما را از هم پراکنده نکرده، نه به یکدیگر کمک میکنید، و نه همدیگر را نصیحت، نه به هم بذل و بخششی دارید و نه به یکدیگر مهر و محبت میورزید!»
بالاخره اینکه امیرالمومنین(ع) بر مرز میان خودی و غیرخودی تاکید داشت، اما برای جذب غیرخودیها، حتی اگر معاویه و عمروعاص و یارانشان باشد، دل میسوزاند و دعا میکرد؛ چنانکه به لشکریان خود فرمود که از ناسزاگویی به آنان خوشم نمیآید. به جای ناسزاگویی سخن نیک بگویید و اینگونه برای خود و آنان دعا کنید: پروردگارا! خون «ما» و «آنها» را حفظ کن. میان «ما» و «آنها» را اصلاح کن و آنان را از گمراهی نجات عنایت فرما!»
تهیه و تدوین : عبد عا صی
آمدم ای شاه پناهم بده / خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان / دور مران از در و
راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق / قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم / اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست / شوق و سبک خیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چو شمع / گرمی جانسوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین منند / بیکسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من / با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند / نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطابخش همه عالمی / جمله حاجات مرا هم بده
آن چه صلاح است برای «حسان» / از تو اگر هم که نخواهم بده
شاعر: حبیب الله چایچیان (حسان)
تهیه و تدوین : عبد عا صی
عروج ملکوتی سه ستاره-ی عصمت وَ طهارت تسلیت باد ...
تهیه و تدوین : عبد عا صی
جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید
نگاهی به صفحات تاریخ نشان میدهد
که امریکا، انگلیس و فرانسه هموراه در عرصه مراودات بینالمللی مترصد دستیابی به
اهداف زیادهخواهانه خویش بودهاند و در این مسیر از هیچ جنایتی فروگذار نکردند. سیاست
ماکیاولیستی آمریکا و متحدان غربیاش نسبت به کشورهای جهان با شعار انساندوستانه
و دموکراتیک به انجام میرسد اما در پوشش حقوق بشر، آزادی، امنیت انسانی و... جنایاتی
فجیع را در تاریخ کشورهای جهان ثبت کردهاند.
العالم- ایران/ سیاسی
نوشتار حاضر تلاش دارد تا جنایتهای مهم سه کشور آمریکا، انگلستان و فرانسه را در
تاریخ جهان مرور کند و نشان دهد که این کشورها نسبت به ملتهای آزاده و دولتهای
مستقل و در حال پیشرفت چه ظلمهایی را روا داشتهاند.
مروری بر جنایتهای آمریکا
برخی از مهمترین جنایتهای آمریکا در طول حیات سیاسی این کشور به شرح زیر است:
1. کشتار و نسلکشی 100 میلیون سرخ پوست آمریکایی
کشتار سرخپوستان جنایت پردامنه و طولانیمدتی بود که به دنبال کشف قاره آمریکا
توسط دریانوردان اسپانیایی در قرن شانزدهم آغاز شد. این کشتارها عمدتاً توسط
کشورهای استعمارگر اروپایی خصوصاً اسپانیا، پرتغال، فرانسه و انگلستان به منظور
سلطه بر مناطق مختلف قاره آمریکا و با هدف دستیابی اموال و املاک سرخپوستان صورت
میگرفت. بعدها و به خصوص در نیمه دوم قرن نوزدهم، آمریکاییان با کوچ دادن اجباری
و جنگهایی که به دنبال آن صورت میگرفت نقش پررنگی در کشتار سرخپوستان آمریکای
شمالی ایفا کردند.
جنگهای آمریکا با اولین حمله به سرخپوستان در شهر جیمزتاون در سال 1662 میلادی
آغاز شد که به دنبال آن جنگ با سرخپوستان آلگوکین طی سالهای 1635 و 1636 و جنگ
سالهای 1675 و 1676 که منجر به ویرانی نیمی از شهرهای ماساچوست شد را در پی داشت.
دیگر جنگها و حملات امریکا به سرخپوستان تا سال 1900 ادامه داشت. در مجموع آمریکاییها
حدود 100 میلیون سرخ پوست را به قتل رساندند.
2. جنایت جنگی امریکا در "درسدن"
با توجه به اینکه متفقین در جنگ جهانی دوم پیروز شده بودند، هیچ کدام از جنایات
جنگی ایالات متحده در جنگ جهانی توسط دادگاهی بررسی نشد. اما این به معنای آن نبود
که این جنایتها در تاریخ جهان ثبت نشود.
نیروهای آمریکایی در آلمان به طور مستقیم یا غیر مستقیم باعث شدند غذای کافی به
اسرای جنگی آلمانی و همچنین غیر نظامیان حاضر در منطقه تحت تسلط خود نرسد که این
باعث کشته شدن هزاران آلمانی بر اثر گرسنگی شد.
نیروهای آمریکایی تمام آلمانیهای عضو وافن اساس را که در داخائو در سال ۱۹۴۵ به
اسارت گرفته بودند تیرباران کردند. نیروهای لشکر ۴۵ پیاده نیروی زمینی ارتش آمریکا
همچنین ۷۵ اسیر جنگی ایتالیایی را در منطقه بیسکاری قتل عام کردند.
در بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم بمبافکنهای نیروی هوایی ارتش آمریکا و
متحدانش ۳۹۰۰ تن بمب انفجاری قوی و بمبهای آتشزا را طی ۴ یورش، در کمتر از ۱۵
ساعت بر روی درسدن ریختند و ۳۴ کیلومتر مربع از شهر را کاملا ویران کردند. در آتشسوزی
بزرگی که در نتیجه بمباران رخ داد بقایای شهر نیز نابود شد.
به ادعای ارتش آمریکا درسدن یک مرکز مهم نظامی بود که ۱۱۰ کارخانه و ۵۰۰۰۰ شاغل در
آن در حمایت از دولت نازی مشغول به فعالیت بودند. این در حالی بود که صرفاً زیرساختهای
مخابراتی، پلها و مناطق وسیع صنعتی خارج از شهر بمباران شدند و حملات بمباران
مناطق، بدون هیچ فرقی بین نظامی بودن یا نبودن آنها و بی هیچ تناسبی با اهداف نظامی
بود.
در تعداد کشته شدگان حاصل از این بمباران اختلاف نظر است و تعداد کشتهها از ۳۴۰۰۰
نفر تا تعداد بسیار بالایی ذکر شده است که اکثر قریب به اتفاق غیر نظامی بودند.
بنابر گفته "ارهارد موندرا"، عضو کمیته باتزن (مؤسسه زندانیان سیاسی
سابق در جمهوری دموکرتیک آلمان)، در روزنامه "دیولت": «براساس اظهارات
سرهنگ دوم دی ماتس افسر سابق ستاد مشترک ارتش آلمان در منطقه نظامی درسدن، 35000
نفر از قربانیان کاملا شناسایی شدند، هویت 50000 نفر تا حدودی آشکار شد، اما در
حدود 168000 نفر به هیچ وجه قابل شناسایی نبودند.»
3. فاجعه هیروشیما و ناکازاکی
بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی دو عملیات اتمی بود که در زمان جنگ جهانی دوم به
دستور هری ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا، علیه امپراتوری ژاپن انجام شد. در این دو
عملیات، دو بمب اتمی به فاصله ۳ روز بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد
که باعث ویرانی و کشتار گسترده شهروندان این دو شهر شد.
انفجار اتمی در دو شهر هیروشیما و ناکازاکی را شاید بتوان یکی از بزرگترین جنایت
های تاریخی آمریکا قلمداد کرد که به مرگ آنی 220 هزار تن منجر شد وصدها هزار تن نیز
طی سالهای پس از آن بر اثر تاثیرات آن فاجعه دچار بیماریهای حاد شدند.
4. کشتار 3 میلیون ویتنامی با مشارکت امریکا
جنگ ویتنام نام مجموعه عملیات و درگیریهای نظامیای است که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ بین
نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی معروف به "ویتکنگ"
از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر
رخ داد.
جنگ آمریکا علیه ویتنام در زمان ریاست جمهوری لیندون جانسون آغاز شد و بر اساس
آمار در طی 16 سال جنگ، حدود 3 میلیون ویتنامی کشته شدند.
"کشتار می لای" به مثابه یکی از جنایتهای جنگی آمریکا، واقعهای در روز
۱۶ مارس ۱۹۶۸ میلادی است که در جریان جنگ ویتنام بود و طی آن ۳۴۷ تا ۵۰۴ شهروند غیرنظامی
جمهوری ویتنام جنوبی توسط سربازان واحد گردان سوم تجسسی ارتش آمریکا به قتل رسیدند.
اکثر قربانیان غیرنظامیان زن و کودک بودند. قبل از قتل، برخی از قربانیان مورد
شکنجه و قطع اندام نیز قرار گرفته بودند. برخی از اجساد نیز در جریان کشتار توسط
سربازان قطعهقطعه شده بودند. علاوه بر کشتار دهکدههای می لای، جنایتهایی در می
خه و سون می در جریان جنگ ویتنام رخ داد که افراد زیادی در آن کشته شدند.
از جمله مهمترین جنایات آمریکا در جنگ ویتنام، سم پاشی مناطق ویت کنگها با ماده
شیمیایی بود. عنصر نارنجی که توسط هواپیماهای آمریکایی بر این مناطق بارید با ماده
دی اکسین، سالهای سال منجر به بیماریهایی چون سرطان و معلولیت ذهنی در این منطقه
شده است.
امریکاییان سالانه 500 هزار تن بمب به این سرزمین ریختند، جنگلها را با ناپالم
سوزاندند و انسانها را زنده زنده بریان کردند.
از سال 1965 کشورهای هممرز ویتنام، کامبوج و لائوس نیز به دلیل کمک سربازان این
دو کشور به ویتکنگها هدف حملات هوایی آمریکا قرار گرفتند. تجاوز به زنان، شکنجه
دادن آنها و کشتن مردم عادی توسط نیروهای آمریکایی از 1967 به بعد شدت یافت و جنایت
بزرگی در تاریخ جهان ثبت کرد.
5. کشتار مردم کره توسط امریکا در سال 1950
جنگ کره جنگی میان جمهوری کره (کره جنوبی) با پشتیبانی نیروهای سازمان ملل متحد به
رهبری ایالات متحده و جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی) با پشتیبانی چین و کمک
نظامی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با ورود نیروهای تحت
فرمان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ به بخش جنوبی آغاز شد.
کشتار غیرنظامیان از جنایتهای آمریکا در این جنگ بود که حدود ۳۰۰ شهروند کرهای
توسط نیروهای ارتش آمریکا و بین ۲۶ تا ۲۹ ژوئیه ۱۹۵۰ در روستای نو گون ری کشته
شدند. این کشتار توسط واحدهای لشکر یک مکانیزه آمریکا و در زیر پل آن روستا انجام
شد. این واقعه را دومین واقعه تلخ بعد از کشتار می لای میدانند.
6. جنایت امریکا در افغانستان
جنگ آمریکا در افغانستان از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴، دورهای از جنگ است که به بهانه آمریکا
مبنی بر حمله القاعده به نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز شد.
این جنگ دهها هزار تلفات مستقیم غیرنظامی برجا گذاشت. بیش از ۴۰۰۰ سرباز آیساف و
پیمانکاران غیرنظامی، ۱۵۰۰۰ نیروهای امنیت ملی افغانستان و همچنین بیش از ۲۰هزار غیرنظامی
کشتهشدند. در حال حاضر آمار دقیقی از تعداد کل کشته شدگان این جنگ در دست نیست،
اما طبق مطالعات پروفسور "مارک هرولد" که در روزنامه گاردین منتشر شد،
فقط در سه ماه اول جنگ بیش از ۴۰۰۰ تن کشته شدهاند. تنها در سال ۲۰۰۹ بمبهای دست
ساز و مینهای کنارجادهای ۱۰۵۴ نفر قربانی گرفتهاند. در عین حال، دهها هزار غیرنظامی
از زمان آغاز حملات هوایی آمریکا در سال 2001 تا زمان حاضر در افغانستان جان باختهاند.
ارتش آمریکا 7 اکتبر 2001 برای نخستین بار اهدافی را در ولایتهای کابل، قندهار،
ننگرهار، قندوز، جوزجان، لوگر، تخار، نیمروز، فراه و غزنی با جنگندههای B-52 و
موشکهای کروز مورد حمله قرار دادند. در سه هفته اول این حملات بیش از هزار نفر در
این مناطق کشته شدند.
در 17 اکتبر 2001 حداقل 29 غیرنظامی در روستایی در نزدیکی قندهار در حمله یک
جنگنده آمریکا کشته شدند. به گزارش روزنامه «گاردین»، کاروانى متشکل از 12 خودروی
حامل نمایندگان قبایل ولایت شرقی که به دعوت حکومت موقت کابل به منظور شرکت در
مراسمی در حال حرکت به سوی پایتخت بودند توسط هواپیمای AC-130 ارتش آمریکا هدف
قرار گرفته و 65 نفر کشته شدند. همچنین سازمان ملل متحد در 21 دسامبر همان سال
اعلام کرد که در 29 دسامبر 2001 جنگندههای ارتش آمریکا یک روستا در نزدیکی شهر
گردیز مرکز ولایت پکتیا را بمباران کردهاند. در این حمله حداقل 52 غیرنظامی افغان
از جمله تعدادى زیادى زن و کودک کشته شدند. سخنگوی پنتاگون در آن زمان مدعی شد که
انبار مهمات طالبان در روستای مذکور منهدم شده است. شمار تلفات غیرنظامیان افغان
در سال 2001-2002 از مرز تعداد قربانیان 11سپتامبر گذشت.
پروفسور مارک هیرالد تاکید میکند که 3800 افغان از 7 اکتبر الی 7 دسامبر 2001
توسط امریکا به قتل رسیدهاند. خبرگزاری آسوشیتیدپرس طى گزارشی در 3 دسامبر 2001،
تحت عنوان «بمب ایالات متحده روستای زراعى را با خاک یکسان کرد» از کشته شدن 155
تا 300 تن از ساکنان روستای کامه ادو در ننگرهار خبر داد. روزنامه دیلیگراف نیز
به تاریخ 20 دسامبر 2001 در گزارشی تحت عنوان «غیرنظامیان بهای بمبهای منحرف شده
آمریکا را میپردازند» اعلام کرده که دهها تن کشته شدهاند. خبرگزاری پژواک و
رسانههای بینالمللی دیگر نیز در 25 اکتبر 2006 از کشته شدن حدود 90 غیرنظامی در
روستای پنجوایی قندهار خبر دادند. نیروهای آمریکایی با بمباران این روستا فاجعه
بزرگی آفریدند، اما هرگز از این قتلعامها عذرخواهی نکردند.
براساس گزارش دولت افغانستان در ماه مه 2007 طی دو روز بمباران جنگندههای آمریکایی
به روستایی در نزدیکی هرات، دستکم 42 نفر، از جمله تعدادى زن و کودک قتلعام
شدند. در این بمباران 100 خانه ویران و حدود 1600 نفر بیخانمان شدند. در پی حمله
هوایی روز 22 اوت 2008 به روستای عزیزآباد در ولایت هرات، نیز 90 غیرنظامی کشته
شدند. مقامات امنیتی افغانستان 4 مه 2009 اعلام کردند که حملات هوایی ناتو به رهبری
آمریکا در منطقه گرانای ولایت فراه باعث کشته شدن 145غیرنظامی از جمله 92 کودک و
22 زن شد. حملات هوایی آمریکا در 23 ژوئیه 2010 به منطقه سنگین ولایت ننگرهار باعث
کشته شدن بیش از 52 زن و کودک بیگناه شد. بیش از 400 نفر در خیابانهای کابل به
تظاهرات پرداخته و این حمله را محکوم کردند. هیئتی از کابل برای تحقیق به منطقه
اعزام شدند. براساس بررسیهای هیئت، تمامی کشته شدگان زنان و کودکان بودند. نیروی
هوایی ایالات متحده آمریکا در 3 اکتبر 2015، با جنگنده لاکهید AC-130U بیمارستان
قندوز در شمال افغانستان را هدف حمله قرار داد. در این حمله دستکم 42 غیرنظامی
کشته و 30 نفر مجروح شدند. سازمان پزشکان بدون مرز پس از این فاجعه اعلام کرد که
پیشتر کلیه هشدارها راجع به موقعیت مکانی بیمارستان به نیروهای ائتلاف به رهبری
آمریکا داده شده بود و این حمله عمدی صورت گرفته است. این سازمان در ادامه حمله
به بیمارستان را نقض حقوق بینالملل عنوان کرد و تمامی کارمندان خود را از این شهر
خارج کرد.
7. همدستی با رژیم بعث عراق در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران
جنگ رژیم بعث عراق با ایران، طولانیترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و دومین
جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید. جنگ
به صورت رسمی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ برابر ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد. در این روز درگیریهای
پراکنده مرزی دو کشور با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی
ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد.
در طی این جنگ نابرابر که همه قدرتهای جهانی بخصوص آمریکا از صدام حمایت می
کردند، ۱۶ هزار نفر در جریان بمباران مناطق مسکونی به شهادت رسیدند و بقیه در جبهههای
نبرد شهید شدند. شهدای بسیجی ۸۵ هزار و ارتشی ۴۸ هزار نفر بودند. بیش از ۳۳ هزار
دانشآموز و بیش از ۳۵۰۰ دانشجو هم طی این هشت سال به شهادت رسیدند. روحانیت نیز ۳۳۱۷
شهید داشتند. در این دوران شهت ساله نیز ۸۸ مسیحی، ۱۸ کلیمی و ۹ زرتشتی در دفاع از
خاک میهن شهید شدند و ۲ هزار تبعه غیرایرانی نیز با حضور در جبههها به شهادت رسیدند.
در پشت صحنه این جنایتهای جنگی وحشیانه، آمریکا قرار داشت که تلاش داشت از اهرمهای
منطقهای برای مهار ایران و قدرت روزافزون انقلاب اسلامی جلوگیری کند. تحریم
اقتصادی آمریکا علیه ایران، عراق را بیش از گذشته با انگیزهتر کرد. ماهوارههای
آمریکا تصاویر نبرد و اطلاعات استراتژیک نظامی را ساعت به ساعت به ایستگاههای آمریکا
منعکس میکردند و ایستگاههای ردیابی، کلیه مکالمات نیروهای مسلح ایران را ثبت
کرده و در اختیار ارتش صدام حسین میگذاشتند. تشکیل شورای همکاری خلیج فارس و ایجاد
یک نیروی نظامی امنیتی در خلیج فارس با نظارت و رهبری آمریکا، در واقع حضور نظامی
آمریکا در منطقه را مشروعیت بخشید تا در صورت تضعیف عراق و برتری ایران، آمریکا
مستقیما کفه ترازو را به نفع عراق سنگینتر کند.
رژیم بعث عراق همچنین جنگ از راه دور (جنگ نفتکشها، جنگ شهرها و حملات موشکی بر
علیه مراکز اقتصادی) را در رئوس اهداف نظامی خود قرار داد و آمریکا در راس کشورهایی
بود که امکانات نظامی وسیعی را در این زمینه در اختیار دولت بعثی عراق قرار دادند.
8. جنایت امریکا در عراق
جنگ عراق یک عملیات نظامی است که در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ با حمله یک ائتلاف بینالمللی به
رهبری ایالات متحده به عراق آغاز شد. این جنگ با خروج آخرین تیپ رزمی آمریکایی در ۱۹
اوت ۲۰۱۰ بهطور رسمی خاتمه یافت. هر چند بعد از آن هم حدود ۵۰ هزار نیروی آمریکایی
عمدتاً به بهانه آموزش سربازان عراقی در این کشور باقی ماندند.
دو توجیه عمده برای آغاز این جنگ توسط جرج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا مطرح شد که یکی
از آنها رابطه صدام حسین با القاعده و دیگری نابود کردن سلاحهای کشتار جمعی عراق
بنابر توافقنامه ۱۹۹۱ بود. تجاوز به زنان و کودکان، بهره گیری از سلاح شیمیایی،
کشتار جوانان و مخالفان حمله نظامی آمریکا، تخریب نهادهای آموزشی و بهداشتی، غارت
اموال مردم، کشتار بی دلیل بی گناهان، آزار و اذیت کودکان، کشتار دسته جمعی اهالی
روستاهای عراق، زنده به گور کردن مخالفان، به آتش کشیدن روستاهای مخالف حضور نظامی
آمریکا در عراق و... برخی از جنایتهای آمریکا در کشور عراق است.
شمار نظامیان آمریکایی که در جنگ آمریکا در عراق کشته شدند به 4 هزار و 795 نفر رسید
و هزینه جنگ در عراق 780 میلیارد دلار برآورد شده است.
براساس این جنگ افروزی آمریکا، در عراق تا سال ۲۰۰۷ سوءتغذیه کودکان به ۲۸٪ رسید و
گزارشها حاکی از آن بود که حدود ۶۰ تا ۷۰٪ از کودکان عراقی دچار مشکلات روانی شدهاند.
بیشترِ عراقیها به آب آشامیدنی سالم دسترسی نداشتند. به نظر میرسید شیوع وبا در
شمال عراق به سبب کیفیت پایین آب بوده باشد. بیش از نیمی از پزشکان عراقی بین سالهای
۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ این کشور را ترک کردند. گفته میشود که کاربرد اورانیوم ضعیفشده و
فسفر سفید در سلاحهای آمریکایی باعث نارساییهای نوزادان و سرطان گسترده در فلوجه
شده است.
بنابر آمارهای کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان، ۴/۴ میلیون عراقی تا پایان
۲۰۱۵ آواره شدهاند. در طول جنگ جمعیت مسیحیان عراقی به شدت کاهش پیدا کرد به طوری
که از 1/ 5 میلیون نفر در ۲۰۰۳ به ۵۰۰۰۰۰ نفر در ۲۰۱۵ رسید.
طبق آمار ویکیلیکس پیرامون گزارشهای روزانه طبقهبندیشده جنگ عراق، از ژانویه ۲۰۰۴
تا دسامبر ۲۰۰۹ نیز ۶۶۰۸۱ غیرنظامی کشته شدند. این در حالی است که براساس پژوهش
مؤسسه نظرسنجی ORB که در تاریخ اوت 2007 منتشر شده است، ۱۰۳۳۰۰۰ مرگ خشونتبار ناشی
از جنگ در کشور عراق اتفادق افتاده است.
جنایتهای انگلستان در طول تاریخ
1. جنایت انگلیس در افغانستان
جنگ اول افغانستان و انگلیس (۱۸۳۹ – ۱۸۴۲) در بخش جنوبی دره هلمند روی داد. این
جنگ، یکی از اولین لشکرکشیهای بزرگ قرن نوزدهم در جریان رقابتها بر سر تصاحب
قدرت و نفوذ در منطقه آسیای مرکزی بود که با عنوان بازی بزرگ امپراتوری بریتانیا
شناخته میشود. در این جنگ تعداد زیادی از مردم حوالی هلمند به قتل رسیدند و ترس و
وحشت در افغانستان به وجود آمد. در عین حال، آبادانی و توسعه افغانستان متوقف شد و
قتل و غارت در این کشور فزونی یافت و تعدادی از غیرنظامیان در این لشکرکشی کشته
شدند.
2. اشغال هند و قحطیهای کشنده
طی اشغال هند توسط نیروهای بریتانیا، بر اساس منابع مختلف تاریخی، در دهه 1770 میلادی
بیش از 10 میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور، بر اثر قحطی و گرسنگی، بیماری،
بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس و یا بر اثر فشار کار اجباری جان خود را
از دست دادند. از سال 1942 نیز قحطی دیگری به دلیل تصمیم استعماری دولت بریتانیا و
شخص چرچیل در هندوستان به وقوع پیوست که در حدود 5 میلیون هندی دیگر را به کام مرگ
کشاند. طی سالهای 1942 تا 1944 بین 3 /5 تا 5 میلیون هندی بر اثر قحطی جان
باختند. به دستور چرچیل در این سالها، تمامی کشتیهایی که برای انتقال مواد غذایی
به هند مورد استفاده قرار میگرفت، به انتقال تجهیزات و آذوقه برای نیروهای نظامی
انگلستان در شمال آفریقا به کار گرفته شدند و بدین ترتیب قحطی بزرگی این بار نیز
در ایالت بنگال هند جان میلیونها هندی را گرفت.
کشتار آمریت سر در پنجاب هندوستان به تاریخ 1919 یکی دیگر از فجایع جنگی انگلیس در
هندوستان است. در طی این کشتار، معترضین به شکل مسالمتآمیز در مکانی جمع شدند تا
به حکومتداری امپراتوری بریتانیا و شرایط اقتصادی اعتراض کنند. نیروهای انگلیسی
بهجای شنیدن صدای معترضین تمام خروجیها را بستند و همه را به رگبار بستند. در عرض
10 دقیقه حدود 1000 نفر کشته و همین میزان بهشدت زخمی شدند. پارلمان انگلستان سرتیپ
ریجینالد دایر فرمانده نیروها که دستور شلیک را صادر کرده بود را احضار کرد ولی به
وی مدال شجاعت داد و با پاداشی 900 هزار دلاری وی را ناجی هندوستان نامید.
3. جنگ بوئر در آفریقای جنوبی
انگلستان در طول جنگهای بوئر (1900 تا 1902) چندین هزار انسان بیگناه را فقط برای
جلوگیری از خطرات احتمالی شورش داخلی، در اردوگاههای کار اجباری زندانی کرد. در
عرض یک سال 10 درصد از مردم بوئر در مریضی و گرسنگی این اردوگاهها مردند تا دولت
بریتانیا به اهداف استعماری و اقتصادی خود در آفریقا برسد. سیاستهای انگلیس برای
کنترل مردم آفریقای جنوبی حدود 48 هزار کشته غیرنظامی، شامل زنان و کودکان برجای
گذاشت. این آمار جدای از 30 هزار کشتهشده جنگ بوئر است.
4. نسل کشی ایرانیان در سالهای 1917 تا1919
در طول تاریخ، انگلیس جنایات متعددی را درایران مرتکب شده است. یکی از آن جنایات
کشتار تقریبا 40% از جمعیت ایران درطول سالهای 1917 تا1919 میلادی بوده است. به دیگر
سخن انگلیس تقریبا 9 تا 10 میلیون نفر از جمعیت ایران را در طول این سالها قتل
عام کرد.
درآن دوران انگلیس نه تنها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران امتناع میکرد بلکه
غلات ایران را غارت کرده و نیز اجازه نمیداد تا غلات و مواد غذایی از کشورهای دیگر،
نظیر آمریکا، هند و ... وارد ایران شود و این امر باعث شده بود تا قیمت مواد خوراکی
و غلات در ایران به شدت افزایش یابد و قحطی ایران را فرا بگیرد و در اثر گرسنگی و
سوء تغذیه بین 9 تا 10 میلیون نفر از ایرانیان طی دو سال جان خود را از دست بدهند.
براساس اسناد وزارت امور خارجه آمریکا، جمعیت ایران در سال 1914 میلادی 20 میلیون
نفر بوده است. این جمعیت در 5 سال بعد، یعنی در سال 1919 به 11 میلیون نفر تقلیل یافته
است و علت آن سیاست نسلکشی انگلیس در ایران بوده است.
5. بمباران شیمایی عراق توسط انگلیس
بمباران شیمیایی عراق به دستور چرچیل یکی از فجایع انسانی در طول تاریخ است. انگلیسیها
سلاحهای شیمیایی خود را درعراق آزمایش کردهاند که مقدمات اشغال عراق در سال
2003 را فراهم کرد.
درسال 1919 سرهنگ آرتور هریس ملقب به هریس بمب افکن گفت: اعراب و کردها
اکنون میفهمند که معنی واقعی بمباران چیست زیرا ظرف 45 دقیقه میتوانیم
روستاها و یک سوم ساکنان آن را نابود کنیم.
در آن زمان فرماندهی نیروی هوایی انگلیس در آسیای غربی، آزمایش سلاح شیمیایی
بر اعرابی که سرسختانه مقاومت میکردند را تقاضا کرد. وینستون چرچیل وزیر
جنگ وقت حمایت گسترده خود را از بکارگیری گازهای سمی برضد عشایر عراق اعلام
کرد. استفاده از گازهای کشنده در سال 1920 نیز ادامه یافت. نیروی هوایی
انگلیس بار دیگر درسال 1925 از این سلاحها برای سرکوب اهالی سلیمانیه عراق
استفاده کرد. انگلیسیها پاسخ ناآرامیهای داخل عراق را با حملات شیمیایی ارتش در
جنوب، و بمباران جنگندههای نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در شمال و جنوب دادند.
بمبگذاری، بمباران شبانه، بمبافکنهای سنگین، بمبهای تأخیری (که به خصوص جان
کودکان را تهدید میکند) همه و همه در طول حملات بر روستاهای کاهگلی و سنگی توسط
انگلیس در کشور عراق رخ داد.
نیروی هوایی سلطنتی در آغاز به منظور سرکوب شورش اعراب و کردها و محافظت از ذخایر
نفتی تازه اکتشافشده و محافظت از شهرکنشینان یهودی در فلسطین و دور نگاه داشتن
ترکیه به عراق اعزام شد. چرچیل به خصوص بر استفاده از سلاحهای شیمیایی مصّر بود و
میگفت این سلاحها باید علیه "اعراب سرکش" به طور آزمایشی به کار روند.
در این راستا حملات به روستاها آغاز شد.
یکی دیگر از روشهای انگلیسیها در برخورد با عراقیان به رگبار بستن اهالی قبایل
در حال فرار از آلودگی شیمیایی بود. با این روش چندین هزار عراقی دیگر نیز کشته
شدند.
6. قتل عام مردم آلمان توسط انگلیس در جنگ دوم جهانی
انگلستان و فرانسه در 3 سپتامبر 1939 علیه آلمان رایش اعلان جنگ دادند. دو روز بعد
از این واقعه انگلستان بمباران شهرها و جمعیت غیرنظامی آلمان را آغاز کرد. در 5
سپتامبر 1939 اولین حملات هوایی علیه شهرهای کوکسهاون و ویلهلمشاون انجام گرفت؛
در 12 ژانویه 1940 شهر وسترلند بمباران شد. در 20 مارس، 110 بمب انفجاری و آتشزا
بر فراز شهرهای کیل و هرنوم رها شدند. در این حمله یک بیمارستان به کلی تخریب شد.
در آوریل 1940، بمبافکنهای ارتش بریتانیا حملاتی فزاینده علیه شهرهایی انجام
دادند که دارای هیچ نوع تأسیسات و اهمیت نظامی نبودند. وینستون چرچیل در 11 می
1940، و درست یک روز بعد از انتصاب به عنوان نخستوزیر و وزیر جنگ تصمیم گرفت
دستوری مبنی بر انجام حملات هوایی وسیع علیه مردم غیرنظامی آلمان صادر کند. با این
حال وی مردم انگلستان را از اتخاذ این تصمیم مطلع نکرد. قربانیان بمباران درسدن،
تلفات و نحوه کشته شدن قربانیان، فجیعتر و فراتر از یک عملیات و بمباران ساده
نظامی بود. هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود.
وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمبارانها
را در ساحل رودخانه الب به رگبار ببندند.
7. کشتار مردم ایرلند شمالی
در شمال ایرلند شواهد معتبری در رابطه با تعداد موارد کشتار شهروندان غیرنظامی از
سوی سربازان انگلیسی موجود است. بین سالهای 1970 و 2000 پرسنل نظامی انگلیس بیش
از 300 شهروند مرد، زن و کودک را به قتل رساندهاند. تمامی قربانیان غیرمسلح بودند
و هیچ یک خطر جانی برای سربازان انگلیسی به شمار نمیرفتند. در میان کشتهشدگان کشیشان
کاتولیک، زنان مسن، کودکان و حتی دختران نوجوان به چشم میخورند. اسنادی از دولت
انگلیس منتشر شده است که در سال 1972 به تمامی سربازان انگلیسی متهم به کشتار
شهروندان غیرنظامی در شمال ایرلند بخشودگی تعلق گرفت.
8. کشتار مردم یمن
شکنجهگاههای عدن در یمن طی سالهای 1963-1966 یکی دیگر از جنایتهای انگلستان
است. در دهه 1960 یمنیها برای در دست گرفتن بندرگاه یمن دست به کار شدند. انگلیسیها
بهترین راه سرکوب مخالفان را در ایجاد شکنجهگاههای مخوف دیدند. نگهداری مخالفان
در سلولهای یخچالی با تن کاملاً برهنه موجب شد بسیاری از آنها ذاتالریه بگیرند
و از بین بروند. سوزاندن بدنها با سیگار، نشاندن زندانیان برهنه روی نیزه و تجاوز
جنسی از دیگر شکنجههای این مراکز بود.
جنایتهای فرانسه
1. جنگ الجزایر
در 18 مه 1830 فرانسه به بهانه آن که فرمانروای الجزایر، سه سال پیش از آن، برای
وصول هفت میلیون فرانک طلب این کشور از فرانسه، پاریس را تهدید کرده بود، دستور
حمله به الجزایر را صادر کرد. اما بر خلاف تصور دولتمردان فرانسه، مردم الجزایر
در مقابل حمله به کشورشان به شدت مقاومت کردند و حتی پس از اشغال این کشور توسط
سربازان فرانسوی، امیر عبدالقادر الجزایری، سالها با آنها مبارزه کرد. با این
وصف، به دلیل برتری تجهیزات فرانسویان، آنان پس از کشتار و شکنجه مردم و تجاوز به
عنف در این کشور و سرکوب مقاومت آزادیخواهان مسلمان الجزایری، بر این کشور مسلط
شدند.
سرانجام در سال 1962، پس از یک جنگ استقلالطلبانه خونین که طی آن بین 500000 تا
1500000 نفر به دست ارتش فرانسه و جبهه ملی آزادی کشته شدند، کشور الجزایر به پایتختی
الجزیره اعلام استقلال کرد. بهانه حمله به الجزایر ادب کردن پادشاه آن کشور خوانده
شد اما نتیجه آن تخریب آبادی الجزایر و آوارگی ملت آن و شکنجه و کشتن هزاران الجزایری
و تجاوز وحشیانه به نوامیس آنان بود. از جمله جنایتهای تاریخی این اشغال جدا کردن
سر مسلمانان توسط نیروهای فرانسوی در الجزایر بود.
2. جنایات فرانسه در جنگ جهانی دوم
کشتار آندلوت یکی از فجایع جنگی فرانسویها در 12 سپتامبر 1944 است. در این تاریخ
نیروهای فرانسوی حدود 500 اسیر آلمانی را در انباری جمع کردند و به دستور فرمانده
با تانک به جمعیت شلیک کردند. دست و پای قربانیان به همه سو پراکنده میشد و آنهایی
که هنوز نفس میکشیدند را با مسلسل تیرباران کردند.
در دوران جنگ جهانی دوم، در آوریل 1945 شهر فرودنشتات در جنوب غربی آلمان مورد
هجوم نیروهای فرانسوی قرار گرفت. فرانسویها این شهر را که مردم غیرنظامی در آن
سکونت داشتند به مدت 16 ساعت زیر توپ گرفتند. حدود 600 ساختمان، یعنی 95 درصد از
کل شهر در این چند ساعت نابود و 1400 خانوار آواره شدند. فرانسویها طی حملات بعدیشان
از هر گونه خشونت و تجاوزی استفاده کردند. سربازان فرانسوی سربازان آلمانی را
آغشته به گازوئیل میکردند و به آتش میکشیدند و سوختنشان را تماشا میکردند. صدها
اسیر آلمانی در فرودگاه لو بورژه در نزدیکی پاریس کشته شدند و بسیاری از اسرا زیر
چرخهای تانک توسط فرانسویها از بین رفتند.
3. کمکهای فرانسه به رژیم بعث در جنگ تحمیلی علیه ایران
مجموعه کمکهای نظامی و اطلاعاتی فرانسه از قبل از جنگ ایران و عراق یعنی سال ۱۹۷۳
شروع شد و با شروع جنگ ۸ ساله نیز این کمکها شدت گرفت. حجم کمکهای نظامی و فروش
تجهیزات فرانسه به عراق در طول جنگ تا حدی بود که این کشور در رده دوم فروشندگان
تسلیحات به عراق قرار گرفت. با توجه به سند شماره 2099/4/53/د مورخ ۲ آوریل ۱۹۸۷
وزارت دفاع عراق، فیلیپ روندو، از نقش خود در ارسال هواپیماهای میراژ و موشکهای
رولاند خطاب به عدنان خیرالله سخن میگوید. وی همچنین خبر از بحث در هیئت دولت
فرانسه بر سر امکان دستیابی محدود عراق به سلاح هستهای در جنگ میدهد.
دکترین نیروی هوایی عراق بیش از شوروی به فرانسه نزدیک بود. رژیم بعث از بهترین
خلبانان خود بجای هواپیماهای شوروی، بر روی هواپیماهای فرانسوی استفاده میکرد.
فرانسه قرار داد فروش ۱۳۳ فروند داسو میراژ اف۱ را بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۷ با
عراق امضا کرد. فرانسه ۵ فروند سوپر اتاندارد در اختیار عراق قرار داد که به موشک
اگزوست مجهز شده و در جنگ نفتکشها توسط عراق بکار گرفته شد. در همین راستا،
فرانسه هلیکوپترهای آئروسپاسیال آلوئت ۴ پوما (بالگرد) سوپر فرلون را در اختیار عراق
قرار داد.
اطلاعاتی که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد نشان میداد که فرانسه از تأمین کنندگان زنجیره
تولید بمبهای شیمایی برای عراق علیه ایران بودهاست. دهها هزار ایرانی که بخش
عمدهای از آنان را غیر نظامیان تشکیل میدادند از جمله دهها هزار کرد عراقی با
بمبهای شیمایی صدام قتلعام یا مجروح شدند و پس از تحمل سالها درد و رنج از دنیا
رفتند.
4. عملیات هوایی، نظامی و اطلاعاتی فرانسه علیه لیبی
فرانسه در سال 2011 میلادی نقش مهمی در حملات هوایی ناتو به لیبی داشته است. پاریس
همچنین تایید کرده است که یک پایگاه نظامی پیشرفته را در شمال نیجر در مرز لیبی
احداث کرده است. حمله هوایی علیه ارتش لیبی اولین بار توسط نیروی هوایی فرانسه
انجام شد و طی اقدامات نیروهای فرانسوی، بسیاری از غیرنظامیان کشته شدند.
تهیه و تدوین : عبد عا صی
جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید
هفت،
هشت ساله بودم
که مادرم زنبیل
قرمزی دستم
داد که توش
اسکناسی پنج
تومنی وَ کاغذ
لیست خرید میوه
وُ سبزیجات
بود. ماموریت
داشتم از
مغازه-ی آقای
صبوری خرید
کنم. اون وقتآ
بچه-های هم سن
وُ سال من تا این
حد کمک-کار
مادرشون
بودن، مثل
حالا نبود که بعضی
بچه-ها رو
مادرشون تا
دانشگاه هم
همراهی کنند!
کل خریدم شد سه تومن وُ پنج زار (35 ریال). و اما با بقیه-ی پول، بی-اجازه-ی مادرم، از بقالی کنار همون جا، یک کیک پنج زاری وُ یک نوشابه-ی زرد رنگی که بهش «کانادادرای» میگفتن، خریدم. با یک عالمه ژست وُ قیافه-ی آنچنانی، لب باغچه-ی روبروی بقالی، نشستم وُ بقول جوونهای اون موقع، انداختم بالا! ...
خونه که رسیدم، مادرم سراغ بقیه-ی پنج تومن رو گرفت. من که جرئت نمیکردم راست-شو بگم، گفتم: «دیگه بقیه-ای نداشت»! مادرم فقط زیر لب غُر وُ لُندی کرد که من نفهمیدم چی بود. منم از ترسم دیگه چیزی نگفتم.
دو روز بعد، مادرم از من خواست که برای خرید همراش برم. به سبزی-فروشی که رفتیم پرسید: «آقای صبوری، میوه وُ سبزی گرون شده»؟ اون هم با لبخندی، زیرچشمی نگاهی بمن انداخت وُ گفت: «حاج خانوم حتما یادم رفته، باشه طلب شما»! ... من که حسابی ترسیده بودم، نفسی براحتی کشیدم وُ فهمیدم که خطر از سرم گذشته. اگه مادرم از قضیه بو می-برد بخاطر اون دروغ وَ تهمت به سبزی فروش ، تنبیه میشدم. مادرم که پاشو بیرون گذاشت، روحش شاد، آقای صبوری زیر لب به من گفت: «این دفه پول کیک وُ نوشابه-ت ، مهمون من؛ ولی اگه تکرار بشه، دیگه معلوم نیس کسی باشه مهمونت کنه»! ...
بخدا هنوز بعد از 44 سال اون نصیحت وُ معرفتش یادم نرفته، نور به قبرش بباره ...
باز-نویسی و تدوین : عبد عا صی
جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید
روزنامه شهروند
نوشته : کسب و کارش
«حیوانگردانی» است. شغلی که در سایه تب داغ حیواندوستی و همزیستی با حیوانات شکل
گرفته و هر روز رنگ و لعاب بیشتری به خود میگیرد.
هزینههای بالای نگهداری
از حیوانات خانگی باعث نشده که در سالهای گذشته، ایرانیها آنها را به خانه هایشان
نیاورند. کسانی که انواع حیوانات را در خانههایشان نگهداری میکنند، میگویند
علاوه بر وابستگیهایی که آنها برایشان میآورند، این موضوع دلایل دیگری هم دارد؛
مثلا اینکه احساس میکنند این موجودات زنده حق حیات دارند و انسانها هر روز دارند
محل زندگی آنها را تصرف میکنند و آزارشان میدهند: «یکی هم باید حامی آنها باشد.»
مثلا یکی از کسانی که در خانه اش چند گربه نگهداری می کند، میگوید که عملا دو سوم
حقوقش برای نگهداری از آنها میرود: «چون به کلی گربه و سگ هم بیرون از خانه
غذارسانی میکنم، درحال حاضر هم که با چند برابر شدن ارز باید کل حقوقم را بدهم ولی
اینها باعث نمی شود که از آنها دفاع و نگهداری نکنم.»
حالا این کسب و کار جدید
در مناطق شمال پایتخت به گونهای درحال رشد است که حال و هوای برخی از بوستانها و
معابر آن را تحت تأثیر خود قرار داده است. شغلی که درآمد روزانه حاصل آن بیش از
سایر مشاغل تعریف نشده اجتماعی است، یعنی چیزی حدود ١٠٠ هزار تومان برای هر ساعت
گشتوگذار با حیوانات در فضاهای سبز و عمومی شمال شهر. پیشهای که هر روز هم به
تعداد شاغلان آن افزوده میشود. به تعدادی از بوستانهای مناطق شمال پایتخت سرزدیم
و با پدیده حیوانگردانی در آنجا همراه شدیم تا از زوایای پنهان این موضوع بیشتر
مطلع شویم.
این حیوانگردانان میگویند که تعدادی از خانوادهها با آنها آشنایند و برای اینکه
حیواناتشان را برای گشتن در شهر به آنها بسپارند، وثیقه یا مدرکی از آنها نمیگیرند
اما بعضی دیگر میگویند تعدادی از این افراد از آنها کارت ملی و شناسنامه یا حتی
سفته با قیمتهای مختلف می گیرند.
حیوانگردانی در بوستانهای بالای شهر
جوان درشت هیکلی قلاده سگ پشمالویی را در دست گرفته و همراه حیوان چند میلیونی در
بوستان میگردند. گاهی پای درختی میایستد و گاهی از روی چمنهای خیس حرکت میکند.
هر از گاهی هم توپ کوچک و قرمز رنگی را به زمین میاندازد تا سگ با آن لحظاتی
مشغول بازی شود. رهگذران با اینکه چند سالی است به دیدن اینگونه صحنهها عادت
دارند اما هنوز هم خیلیهایشان هنگام عبور، اندکی از او و حیوانش فاصله میگیرند و
غرولندکنان دور میشوند. به حوض وسط بوستان که میرسند صدای فواره آب، سگ کوچک را
به هیجان میآورد، طوری که لحظهای از تکاپو نمیایستد اما نگاههای مخفیانه و
سنگین رهگذران اجازه نزدیک شدن آن دو را به اطراف حوض بوستان که چند کودک در آنجا
مشغول آببازیاند نمیدهد. راه کج میکنند و سویی دیگر میروند. اینجا بوستانی
در محله ولنجک و یکی از پاتوقهای حیوانگردانی است. جایی که روزانه بسیاری از این
حیوانگردانها چند ساعتی زمان خود را در آن سپری میکنند.
جوانی با ظاهری آراسته بند قلاده کتفی سگ را میکشد و یکی از همین به اصطلاح
حیوانگردانها بوستان ساسان است. امیر درباره روند روبه رشد حیوانگردانی
میگوید: «با اینکه ممنوعیتهای زیادی در ارتباط با نگهداری و گرداندن حیوانات
خانگی وجود دارد، اما خود من کمتر از یکسال است که از این شغل درآمدزایی میکنم.
روزانه اگر شرایط جور باشد یکی
دو حیوان را در پارکها و پیادهروها میچرخانم و چیزی حدود ٢٠٠ تا ٣٠٠ هزار
تومان دریافت میکنم. البته قیمت حیوانگردانی با توجه به قیمت و نژادشان تعیین
میشود.» فعالیت در این حرفه هم مانند بسیاری از مشاغل دیگر آداب و شرایط خاص خودش
را دارد. او درباره شرایط خاص کارش میگوید: «یکی از شرایط این شغل، داشتن ظاهر
مرتب و تمیز است. شاید مسخره به نظر بیاید اما واقعیت این است که حیوانگردانی
تخصص میخواهد. اینکه شما شناخت کلی از حیوان داشته باشید، خلق و خوی آنها را با
توجه بهنژادشان بشناسید و از نحوه ارتباط گرفتن با آنها مطلع باشید، چیز کمی
نیست. مثلا خود من زمانی که به واسطه یکی از دوستانم مشغول حیوانگردانی شدم چند
کتاب خواندم و کلی پرسوجو کردم.»
یکی دیگر از مکانهایی که بهرغم نصب تابلو ممنوعیت ورود حیوانات خانگی برای
تفریح حیوانها انتخاب میشود، بوستان شقایق در محله سعادتآباد است. جوان خوشپوشی
که از چند ماه پیش با سگ پا-کوتاه مشغول کسب و کار است، میگوید: «شغل عجیبی است
یا به قول یکی از همین پیرمردهای بازنشسته که هر روز من را در پارک میبیند نوعی
کجرویی اجتماعی است، اما خب چه میشود کرد. با این اوضاع و احوال اقتصادی برای
سیر کردن شکم زن و بچهام مجبورم این کار را انجام دهم. تا چند ماه پیش دستفروش
بودم اما از بس بساطم را جمع کردند، خسته شدم. این کار بیدردسرتر است یا حداقلش
هرچند هفته در میان یکی پیدا میشود و گیری میدهد. این را هم شاید مدیون افرادی
هستیم که کلی کمپین و انجمن دفاع از حقوق حیوانات راه انداختند.» سگ را صدا میکند
تا با اسباببازی لاتکسیاش بازی کند و او مجال پاسخگویی بیابد:
«بعضی پارکها انگار
شبانهروزیاند و میتوان حیوانگردانی را در شیفت شب انجام داد. آن پارکها برای
مواقعی خوبند که طی روز مشغول کسب و کار دیگری هستم و شبها فرصت حیوانگردانی
دارم. البته اگر صاحبانشان هم دلیلی برای گرداندن حیوان در شب داشته باشند.
اتفاقا شیفت شب درآمدش بیشتر است.»
او همچنین از جایگاه شغلی و احساساتی که در آن درگیر میشود، میگوید:
«خیلی از خانمها به این کار روی آوردهاند به این دلیل که حیوانگردانی پرستیژ
جالبی برای خود دارد. چرا که باعث میشود چند ساعتی از بازی کردن در نقش آدمهایی
که صاحب حیوانهای گرانقیمت و بامزهاند و مثلاً فقط پاپیون جلیقه سگشان ٢٠٠
هزار تومان میارزد، لذت ببرند اما خب باید مراقب باشیم به آنها دلبسته نشویم چون
آخر کار به دردسر افسردگی دچار میشویم.
داستانی که یک ماه پیش برای من پیش آمده بود. از سگی نگهداری میکردم که صاحبش بعد
از چند هفته که با هم آشنا شده بودیم از ایران مهاجرت کرد و سگ را هم فروخت. خلاصه
من ماندم و کلی دلتنگی از دوری آن سگ با وفا.»
مقصد بعدی، بوستان صوفی در محله تجریش است. همانجا که پاتوق حیوانگردانی چند
ماهه دو دختر جوان شده است. یکی دانشجوی سال دوم رشته مدیریت دولتی و دومی هم
دانشجوی سال سوم رشته مدیریت بازرگانی است. روی نیمکت نشستهاند و هر کدامگهگاه
سگهایی از نژاد پامرانین را صدا میکنند تا مزاحم کسی نشوند. مریم از نحوه
آشنایی با این کسب و کار میگوید: «خرج درس و دانشگاه به قدری است که هر دانشجویی
را به فکر کار پارهوقت میاندازد. یک کار پارهوقت که اتفاقا فان هم باشد. برای
همین در یکی از شبکههای مجازی دنبالکاری گشتیم که به علاقهمندی ما هم نزدیک
باشد؛ یعنی حیوانات و طبیعت. بعد از چند وقت برخوردیم به یک آگهی. اولش عجیب و
سرکاری به نظرمان رسید اما وقتی پیگیری کردیم متوجه شدیم نه، مثل اینکه واقعا
بعضیها آنقدر پولدارند که برای حیوانات خانگیشان دنبال پرستار میگردند. چون یا
وقت ندارند یا حوصله دردسرهایی که پیادهروی با حیوان ممکن است داشته باشد.
بنابراین دور از ذهن نیست در جاهایی این چنین دانشجوهایی را پیدا کنید که مشغول
حیوانگردانی باشند.» سمیرا در تکمیل صحبتهای دوست خود از شرکتهایی میگوید که
کارشان ارائه خدماتی متفاوت در همین ارتباط است: «تقریبا
یک ماه از آمدن ما با حیوانهای خانگی به این پارک میگذشت که آقای جوانی با
پیشنهاد کاری بهتر سراغ ما آمد. درواقع شرکت او خدمات ویژهای مثل نگهداری روزانه
و ساعتی حیوانهای خانگی در مهدهای مخصوص، آتلیه حیوانات خانگی و باشگاه ورزشی
ارایه میداد که خب ما مشتاق شرکتی کارکردن نبودیم چراکه به هرحال بحث پورسانت و
اضافهکاری پیش میآمد.»
یکی از محلهای اصلی حیوانگردانها برای تحویل حیوانات در بوستانها است.
ما هم یک ساعتی تا آمدن زن جوانی که برای گرفتن سگش از یک سگگردان به بوستان آمده
منتظر میمانیم. او کارمند یکی از مراکز خصوصی است و میگوید: «نزدیک به دو سال
است پاپی را خریدهام و با هم زندگی میکنیم. اوایل سعی میکردم برای تفریح و
سرگرمیاش در برنامه خودم جا باز کنم ولی مشغلهام طوری است که زمان زیادی برای
تفریح ندارم. آن ساعتی هم که میآیم خانه، خستگی مانع از رسیدگی درست و حسابی به
پاپی میشود. برای همین
در اینترنت با شرکتی آشنا شدم
که خدمات نگهداری ساعتی حیوانات ارائه میدهد. در قبال دریافت مدارک لازم از شرکت
برای اطمینان خاطر که سگ چندمیلیونی خودم را به دستشان میسپارم، آنها نیز روزانه
سگم را یکساعتونیم در پارک نزدیک محل کارم میچرخانند. ساعت کاریام که تمام
میشود، میروم و پاپی را تحویل میگیرم. به هرحال، این حق حیوان است که چون من
نمیتوانم همراهیاش کنم، به دیگری میسپارم.» او درباره هزینهای که بابت این
حیوانگردانی به شرکت میپردازد نیز، میگوید: «برای یکساعتونیم ١٢٠هزار تومان
توافق کردهایم. البته این گشتوگذار باید با بازیهای آموزشی مانند حرف گوشکردن
و انتخاب سرویس بهداشتی و... همراه باشد. گاهی هم اسباببازیهای مخصوص بهعنوان
هدیه و اشانتیون به سگ میدهند.»
دختر جوان دیگری هم حوالی ساعت ١٩ جسی را از حیوانگردانی که در شبکههای اجتماعی
پیدا کرده است، تحویل میگیرد و میگوید: « صاحبان سگها حاضرند برای آنها حسابی
هزینه کنند. مثلا خود من از وقتی متوجه شدم کسانی هستند که حیوانات خانگی را به
نوعی پرستاری و نگهداری میکنند، بیمعطلی جسی را به آنها سپردم تا کمی سرگرمی
داشته باشد و زمانی که درخانه با من است، بیتابی نکند. به هرحال آدمها از ابتدا
همزیستی با حیوانات داشتهاند، بویژه حیواناتی که برای آنها سودی در پی دارد. در
نتیجه راهاندازی کمپین و گروههای حیواندوستی زمانی به بار مینشیند که شرایط
اولیه و ضروری محیطی فراهم باشد. آنوقت است که شکلگیری شغلها هم با یک نوعی
ساماندهی همراه است.»
«مهدی فیروزی» ساکن خیابان حسینی محله سعادتآباد از پیشه نوظهور در محلهاش
میگوید: «من مخالف نگهداری حیوان نیستم. خود من تا مدتها یک طوطی داشتم که در
نهایت چون به این نتیجه رسیدم که آزادی آن اهمیت بیشتری دارد، رهایش کردم اما
واقعیت این است حیوانات آلودگیهایی را به همراه دارند که باعث بیماری بخصوص در
بچهها و سالمندان میشوند.» او ادامه میدهد: «به تازگی متوجه شدم خیلی از
جوانهایی که بعد از ظهرها با حیوانات میآیند اینجا، کارشان حیوانگردانی است.
کاری که اگر دردسرهایش را برای اهالی در نظر نگیریم، به نظرم از هدررفتن انرژی،
تخصص و استعداد آن جوانها نمیتوان به راحتی گذشت که البته این مورد به واکاوی
اقتصاد جامعه نیاز دارد. در نهایت بهتر این است شهرداری یک جای ویژهای مثل پارک
حیوانات برای تفریح آنها در نظر بگیرد تا مشکلی برای آسایش اهالی و حتی حق آن حیوان
زبانبسته هم پیش نیاید.»
«عاطفه ماهور» از اهالی سعادتآباد هم که عصر خود را با قدمزدن در بوستان سپری
میکند، میگوید: «صدای حیوانهای جورواجور به قدری به گوش میرسد که از آرامش
بوستان کم کرده است. تا اعتراض هم میکنیم، محکوم میشویم به حیوانآزاری. البته
در شرایطی که این حیوانات برای خودشان آتلیه عکاسی دارند، پرستار اختصاصی دارند و
خیلی چیزهای دیگر، فکر نمیکنم چندان جای گلایه باقی مانده باشد. نیاز است
فرهنگسازی شود و بعد هم زیرساختهای لازم برای این همزیستی تأمین شود. زیرساختهایی
مثل سرویس بهداشتی و آبخوری و فضای بازی.»
بیتردید پرداختن همهجانبه به این مسأله نوظهور از ضروریات شهری است که رئیس
اداره ساماندهی منطقه یک در پاسخ به چگونگی برخورد با پدیده کسبوکارگونه
حیوانگردانی میگوید: «شهرداری موظف است سگهای ولگرد و مزاحم را جمعآوری و بعد
از واکسیناسیون و عقیمسازی در طبیعت اطراف تهران رهاسازی کند. البته مراکزی نیز
زیرنظر شهرداری وجود دارد که در آنها سگها نگهداری میشوند اما بعد از مدتی که
بین ١ تا ٣ ماه متغیر است، رها میشوند. در برخورد با سگهای خانگی و شناسنامهدار
که معمولا در محلهها و بوستانها بسیار دیده میشوند و ممکن است در پارهای از
موارد باعث سلب آسایش اهالی شوند ،هیچگونه اختیاری نداریم. نصب تابلوی ورود ممنوع
برای حیوانات خانگی بویژه سگها در برخی از بوستانها نیز با هماهنگی نیروی
انتظامی انجام میشود.»
تهیه و تدوین : عبد عا صی
با اجرای طرح رعد ۱۷ توسط پلیس پیشگیری ۱۵۳۷ نفر که در قالب ۳۸ باند تبهکاری در تهران فعالیت می کردند شناسایی و دستگیر شدند.
عکسها: میزان
61282
جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید
روزی شاه عباس از شیخ بهایی پرسید:
_ فکر میکنی تربیت در زندگی مهمتره یا اصالت؟
_ تا نظر همایونی چی باشه!
_ ما فکر میکنیم که تربیت بالاتر از اصالته ...
این بحث همینطور بالا گرفت تا اینکه بالاخره شاه تیر آخر رو بخیال خودش زد :
_ باشه ، فردا شب بحضور ما شرفیاب شوید تا این قضیه رو ثابت کنیم.
شیخ بهائی ، دانشمند بی-همتای زمانه هم ناچار قبول کرد وُ فردا، اول شب، به خدمت شاه رفت. وقتیکه بحضور رسید، متوجه شد که برخلاف همیشه، بارگاه شاه تاریکه وُ دریغ از یک چراغ؟! ... شاه که تازه داشت وارد میشد، گفت:
_ شیخ، تعجب نکنید، الساعه علت این تاریکی رو میفهمین.
بعد از جلوس بر تخت حکومتی، با دو دست کف کوتاهی زد وَ فورا چند تا گربه شمع بدست وارد شدند وُ شمعها به غلامهای شاه دادند! ... مقام همایونی که فکر میکرد کارت برنده-شو رو کرده، قهقهه-ای زد وُ گفت:
_ خب ، جناب شیخ! حالا قانع شدین که تربیت بالاتر از اصالته؟ ...
_ بله، ولی مشروط به اینکه فردا شب هم گربه-ها همین کار رو تکرار کنن.
شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت:
_این چه حرفیه، فردا شب هم مثل امشب! ... تربیت شدن! یاد گرفتن ...
ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند.
فردا شب شیخ بهایی به حضور شاه رفت. صحنه-ی شب قبل دوباره تکرار شد ، با این تفاوت که به محض آمدن گربه-ها، شیخ موشهایی رو که در جورابی ریخته بود از جیبش درآورد وُ روی زمین رها کرد! گربه-ها هم تا متوجه موشها شدن، شمعی که تو دست داشتن انداختن زمین وُ دنبال موشها کردن! ... این بار شیخ دستی بر پشت شاه زد وُ گفت: شهریارآ!!! فراموش نکنین که اصالت گربه، شکار موشه نه تربیتی که مقام همایونی صحبتش رو میکردن ... تربیت خوبه، ولی اصالت مهمتره.
تلخیص وََ بازنویسی : عبد عا صی
جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید
((( شاید شنیده باشید که یکی به دیگری میگه : « از دیوار ما کوتاه-تر پیدا نکردی »؟! چند دهه-ست که متاسفانه این دیوار کوتاه، کسی جز مردم کوچه وُ بازار ، نبوده-اند ... کسانیکه روز بروز قدرت خریدشان کمتر وُ کمتر میشود ... یادم نمیره وقتیکه مجلس داشت قانون هدفمندی سوخت وَ انرژی رو تصویب میکرد، اکثریت نمایندگان وَ رئیس جمهور وقت، با افزایش قیمتها وَ دادن یارانه چه در باغ سبز وَ مدینه-ِی فاضله-ای رو برای مردم نماییش میدادند. مردم ناآگاه هم به گرفتن ماهی 45 هزار تومن، انقدر ذوق-زده شده بودند که به هشدارهای اقتصاد دانهای خبره وَ دلسوز پشت کرده وَ اعتنایی نمیکردند. یادش بخیر دکتر سبحانی اقتصاد دان وَ دلسوز مجلس میگفت: "میخواهید قیمت سوخت وَ انرژی رو به سطح «فوب خلیج فارس وَ کشورهای پیشرفته برسونید، مگه ما به متخصصین وُ کارکنان مملکت همان دستمزد این کشورها رو میدیم؟! نفت وُ نیروی کار از خودمونه ، اونها ساعتی چند دلار حقوق میگیرند، چه ربطی به ما داره؟»" اون زمان حداقل دستمزد کارکنان اون کشورها، حداقل ساعتی هشت دلار بود! الان که حتما کمتر از 12 دلار نیست ... بزرگترین بهانه-ی نمایندگان وَ مسئولین هم این بود : « تا وقتیکه قیمت سوخت وُ انرژی انقدر ارزونه، میلیون، میلیون لیتر سوخت مملکت رو به کشورهای همجوار قاچاق میکنند، مصرف سوخت داخلی هم که صرفه جویی نمیشود وَ این اقدامات بهترین پیشگیری از ثروت ملی-ست » ... جان کلام کار خودشان را کردند وَ بهای سوخت وَ انرژی رو به چند برابر رساندند، ولی نه توانستند جلوی قاچاق سوخت رو بگیرند وَ نه توانستند کمک چندانی به صرفه جویی انرژی بکنند! دستاورد این مصوبات وَ اقدامات روز بروز فقط قدرت خرید مردم را کمتر وَ کمتر کرد تا رسیدیم به اوضاع امروز که مجددا میخواهند سوخت را سهمیه-بندی کرده وَ بعد هم احتمالا قیمت سوخت را گرانتر کنند ... قاچاق سوخت وَ اصراف در مصرف آن، ناشی از سوء مدیریتهاست، مردم چه گناهی کرده-اند که هنوز هم باید تاوان اشتباهات وَ بی-کفایتی برخی مسئولین را بدهند؟؟؟ ... _ عبد عا صی ))).
به گزارش «تابناک»؛ از یک سو دولت همچنان در حال اجرای سیاست بزرگنمایی
افزایش قاچاق سوخت است و از سوی دیگر، برخی مسئولان بحث سهمیه بندی و پیشنهاد افزایش
نرخ ها را پیش می کشند.
از طرف دیگر،
برخی دیگر از مسئولان دولتی مدام در حال تکذیب ادعاهای مطرح برای افزایش نرخ بنزین
هستند؛ اما اخبار شنیده شده از درون مجلس و به ویژه کمیسیون انرژی مجلس حکایت از این
دارد که دولت عزم خود را برای افزایش بهای حامل های انرژی جزم کرده است و دیری
نخواهد گذشت، این سناریو به اجرا درخواهد آمد.
بهانه دولت برای افزایش قیمت بنزین این است که با افزایش نرخ دلار در ایران، قاچاق
سوخت افزاییش پیدا کرده و برای مهار این قاچاق، باید قیمت ها افزایش پیدا کند؛ اما
پرسش مطرح در این میان، این است که چرا نرخ دلار افزایش پیدا کرده و مسئولان به جای
پیدا کردن راهکار برای بالا بردن ارزش پول ملی، ترجیح می دهند، فشار بر روی مردم
را بیشتر کنند؟!
هدایت الله خادمی در گفت وگو با تابناک در خصوص این موضوع اظهار داشت: به نظر می
رسد، سهمیه بندی بنزین اجتناب ناپذیر است و به احتمال زیاد، دولت در چند روز آینده
این کار را عملیاتی کند و پس از سهمیه بندی نیز به کسانی که خارج از سهمیه خود
بخواهند بنزین استفاده کنند، نرخ دوم داده خواهد شد و به این ترتیب بنزین را در
کشور گران خواهند کرد.
این نماینده مجلس گفت: در سال های گذشته، آنقدر بد عمل کرده ایم که وضعیت کشور به
این روز افتاده است. ایران نباید بنزین وارد کند، بلکه ما باید صادرکننده بنزین
باشیم.
این عضو کمیسیون انرژی در مجلس گفت: اساسا اینکه گفته می شود، قیمت بنزین در ایران
ارزان است حرف درستی نیست. ارزش پول ملی ما کم شده و چون این روال همواره در حال
تکرار است، همیشه می گوییم که بنزین ارزان است. اگر بنزین هر لیتر 10 هزار تومان
هم بشود، چهار ماه دیگر که دلار گرانتر شد، می گوییم بنزین در ایران ارزان است.
این نماینده مجلس افزود: در کشورهای دیگر، نرخ برابر پول ملی آنها با دلار ثابت
است و هیچ اتفاقی برای قیمت بنزینشان نمی افتد؛ اما چون ارزش پول ملی ما کاهش پیدا
کرده، می گوییم بنزین ارزان است. از نظر من، بنزین در ایران ارزان نیست، در کشور
امارات نرخ نوسان درهم و دلار برابر است؛ بنابراین نرخ بنزین همیشه دو دلار می
ماند.
وی همچنین ادامه داد: اگر دولتمردان ما راست می گویند که قیمت بنزین صرف ندارد و
نسبت به کشورهای همسایه ارزان تر است، ارزش پولی ملی را بالا ببرند تا بنزین را
گران کنند. ما کشور را بدبخت کرده ایم، حال آنکه باید پالایشگاه می ساختیم و بنزین
تولید و به جای نفت خام بنزین صادر می کردیم.
اگر امروز به جای نفت خام بنزین صادر می کردیم، تحریم نمی شدیم. کسانی که در این
سال ها وزیر بوده اند، برای خارجی ها خدمت نموده و کاری کرده اند که ما کشوری تک
محصولی باشیم و همین باعث شده کسانی که ما را تحریم می کنند، دیده نشوند و تنها با
جلوگیری از خام فروشی نفت، مانع از کار ما شوند.
وی همچنین یادآور شد: وقتی ما اینقدر بد عمل کردیم، معلوم است به این گرفتاری ها
دچار شویم. الان هم برای اینکه آقایان عملکرد خودشان را ماستمالی کنند و نخواهند
بنزین بیشتری وارد کنند، می خواهند مصرف داخلی را کم کنند. آسان ترین راه هم برای
آنها این است که بنزین را سهمیه بندی کنند. دولت های ما یاد گرفته اند، هر جا به
مشکلی می خورند، فشار را بر مردم زیاد کنند. اینها به جای اینکه چاره سازی کنند تا
ارزش پولی که کمتر از یک سال به این روز افتاده، افزایش دهند، همین را نهادینه می
کنند و برای جبران خسارات خودشان قیمت ها را بالا می برند.
بازنویسی : عبد عا صی
جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید
ﺍﺳﺘﯿﻮجابز
ﺑﺮﺍﯼ گزینش و ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ-ﺷﻐﻠﯽ، ﺑﻪ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﺭﻓته
بود. تنها سوال گزینش این بود : « اگه در یک شب سرد وُ
طوفانی، در جاده-ای خلوت، پیرزنی بسیار بیمار، دوستی خیلی صمیمی، وُ معشوقه-ی خود
را ببینید که بی-صبرانه در ایستگاه اتوبوس منتظر نشسته-اند وَ خودروی شما فقط جای
یک نفر را دارد، بهترین کمک به کدامیک چیست »؟ ... ﭘﯿﺮﺯﻥ؟
دوستتون؟
معشوقه-تون؟
ﺟﻮﺍﺑﻰ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﯿﻮ ﻧﻮﺷﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺻﺪﻫﺎ ﻣﺘﻘﺎﺿﻰ، ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﺁﯾﺪ.
ﭘﺎﺳﺦ او ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ:
ﻣﻦ ﺳﻮﺋﯿﭻ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺻﻤﯿﻤﯽ-ﺍﻡ ﺗﺎ ﭘﯿﺮ ﺯﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ
ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ
معشوقه-ام ﺩﺭ ﺍﯾﺴﺘﮕاه منتظرمیمانم شایداتوبوس آمد!
بازنویسی : عبد عا صی
پزشکیان ، اعتدال : نایب رییس مجلس با بیان اینکه باید ستاد جنگ اقتصادی تشکیل شود، گفت: یعنی اینکه آن ستاد هر تصمیمی که بگیرد مجلس، دولت، قوه قضاییه، رسانهها، امامان جمعه و جماعت باید از آن تبعیت کنند؛ زیرا در یک جنگ اقتصادی شدیدتری از جنگ با عراق هستیم اما مسوولان و سیاستمداران ما نمیخواهند این واقعیت را با مردم در میان بگذارند.
پزشکیان همچنین دربارهی استیضاحهای سریالی وزرا و تغییرات آنها و تاثیرش بر مشکلات کنونی کشور گفت: این مشکلات زاییدهی وزرا نیست که با تغییر آنها حل شود. در ساختار ما قویترین آدمها هم که سرکار بیایند به این سادگی مسایل را حل نخواهند کرد.
به گزارش اعتدال، متن کامل گفتوگوی انصاف نیوز با مسعود پزشکیان را در ادامه بخوانید:
وی در ادامه دربارهی استیضاحهای اخیر وزرا در مجلس، گفت: مثلا در ماجرای استیضاحهای اخیر، واقعا فکر میکنید اگر بجای وزرای کنونی شخص دیگری بیاید مشکلات رفع خواهند شد؟ من در جلسهی استیضاح گفتم الان هم میگویم اوضاع بهتر که نه، بلکه بهم ریختهتر خواهد شد. در حال حاضر مشکل این نیست که آدمها را تغییر دهیم، البته این حرف به معنای این نیست که این آدمها بیعیب هستند؛ بلکه معنی حرف من این است که این مشکلات زاییدهی آنها نیست. در ساختار ما قویترین آدمها هم که سرکار بیایند به این سادگی مسایل را حل نخواهند کرد.
وزیر سابق سلامت و بهدشت گفت: من موضع خود در این مورد را در استیضاح وزیر کار گفتهام. منظور من این نیست که دکتر ربیعی بی عیب و نقص است. منظور من این است که مثلا مشکلات بیکاری به وزیر کار ربطی ندارد؛ همانطور که مشکلات صنعت به وزیر صنعت ارتباطی ندارد. یعنی در حیطهی اختیارات آنها نیست.
وی افزود: در حالی که مجلس به وزیر اختیاراتی میدهد، در کنار آن به جاهای دیگر هم اختیاراتی میدهد که من را به عنوان یک وزیر میتوانند محدود کنند؛ اما کسی که باید جواب پس دهد وزیر است. پول و منابع در دست اشخاص دیگری است اما پاسخگویی به دوش وزیر است. تعدد کانونهای تصمیم گیری و قدرت باعث شده است که وزرا توان پیشبرد سادهی اهداف را نداشته باشند.
پزشکیان با اشاره به دوران وزارت خود، اضافه کرد: مثلا در جریان زلزلهی بم که آن فاجعهی وحشتناک پیش آمد و تمام کشور را در غم و ماتم فرو برد، با وجود اینکه وزیر سلامت بودم اما حتی نمیتوانستم دوتا آمبولانس خریداری کنم و به آنجا ارجاع دهم. زیرا دیوان محاسبات میگفت از کجا پول را آوردهای و خلاف قانون عمل کردهای؛ در حالی که وزیر سلامت من بودم و مشکل مردم هم در آنجا اورژانس بود اما هیچ اختیاری نداشتم. ساختار ما از نظر علمی مشکل دارد.
پزشکیان در پاسخ به اینکه در وضعیت فعلی چه باید کرد، گفت: من قبلا هم عرض کردم که باید ستاد جنگ اقتصادی شکل بگیرد؛ یعنی همگی براساس سیاستی واحد عمل کنند. رهبری نیز با قاطعیت تصمیم بگیرد.
وی تاکید کرد: الان زمان آن نیست هرکسی تصمیمی بگیرد و ما هم هر تصمیمی از هرسو را بپذیریم. رهبری باید با قاطعیت تصمیم بگیرد و آن حکم را به همه ابلاغ کند و از همه بخواهد که زیر آن چتر عمل کنند. امام هم در زمان جنگ گفته بود همه باید در خدمت ستاد جنگ باشند. مثلا الان مجلس میخواهد کاری کند و نمایندهای تحلیل خودش را دارد، برای مشکلات دنبال مقصر میگردد. البته نمایندگان طبیعتا وظیفه دارند که سوال کنند. نایب رییس مجلس در ادامه گفت: یعنی اینکه آن ستاد هر تصمیمی که بگیرد مجلس، دولت، قوه قضاییه، رسانهها، امامان جمعه و جماعت باید از آن تبعیت کنند؛ زیرا در یک جنگ اقتصادی شدیدتری از جنگ با عراق هستیم اما مسوولان و سیاستمداران ما نمیخواهند این واقعیت را با مردم در میان بگذارند.
پزشکیان در پاسخ به اینکه برخی از این استیضاحها بنظر میرسد که بخاطر باجخواهیهای فردی و منطقهای بعضی از نمایندگان است، گفت: ادعای فشار به وزرا برای خواسته های غیرصحیح مطرح میشود اما معمولا فشارها شفاف نیست. البته پشت پرده ممکن است یک اتفاقاتی بیفتد. نمایندههایی میآیند و میپرسند چرا مردم بیکار هستند یا چرا صنعت خوابیده است؟ این سوال در حالت عادی و غیر جنگی میتواند طرح شود و وزیر دفاع کند و نماینده هم نقد کند. از من هم وقتی وزیر بودم چندبار سوال شده است چون یک چیزی از من میخواستند و طبق قانون نمیتوانستم به آنها بدهم، گاهی پرسشهایی از من در مجلس مطرح میشد که اصلا تحت اختیار من نبود؛ البته اصل مشکل مورد اشاره ایراد درستی بود. اما آنچه به خاطرش از من سوال میکردند را علنی نمیگفتند و هیچکس نمیتوانست بگوید آن نماینده چرا آن سوال را مطرح کرد؟ زیرا حرفی که علنی می گفت حق بوده است اما اختیارش را مجلس به من نداده بود. نباید چیزی که درپس پردهی ذهنی انسانها است را بخوانیم؛ آنچه واقعا اتفاق میافتد را باید نقد کنیم.
پزشکیان در پاسخ به این پرسش که آیا مدیریت واحد به دیکتاتوری ختم نمیشود، گفت: دکتر شریعتی معتقد بود ما به رهبر انقلابی احتیاج داریم، درحال حاضر کانونهای تصمیمگیری متعدد هستند. بیشتر کسانی که نامهی امام به مالک اشتر را ترجمه کردهاند، گفتهاند که این نامه منشور حکومت اسلامی است. مالک اشتر استاندار یک منطقهای است و فرماندهی نظامی و قاضیالقضات را انتخاب میکند، مالیات میگیرد. هم تصمیم میگیرد، هم اقدام میکند. تصمیمگیریها هم براساس شاخصها از امام و رهبر انقلاب است. الان استاندار ما، رییس جمهور و حتی رهبر ما چنین اختیاراتی ندارند.
نایب رییس مجلس افزود: اگر اقتدار وجود داشت و یک تصمیم گرفته میشد و آن تصمیم اجرا میشد اوضاع اینگونه نبود، دولت و قوهقضاییه هرکدام براساس تصمیمی که میگرفتند عمل میکردند، اما الان علیرغم تصمیمات آنها، کسانی نیز از بیرون این نهادها تصمیمی دیگر میگیرند.
دکتر پزشکیان، با ذکر مثالی توضیح داد: قلب یک کانون دارد و میزند، وقتی کانون دوتا شد آدم احساس گیجی میکند و اگر این کانون سه تا شود یا بیشتر بازهم این گیجی بیشتر میشود و وقتی زیاد شود قلب از کار میافتد؛ زیرا هر کانون آنرا به یک طرف میکشد.
وی گفت: ما یک دولت را انتخاب میکنیم و هر روز برایش مشکل میسازیم. دولت تا میآید که تصمیم بگیرد یک ضربهای میزنند که چرا اینکار را کردهای؟ و در نتیجه وقت، عمر و منابع ما به هدر میرود. در حالیکه اگر یک کانون تصمیم بگیرد پس جوابگو هم خواهد بود. الان همه تصمیم میگیرند اما هیچکس جوابگو نیست. دموکراسی در جامعه-ای معنا دارد که توانمندی اجتماعی در آن وجود داشته باشد. آدمها کنار هم به یک وحدت و انسجام رسیده باشند، شما حتی در حزبها و جریانهای داخلی نیز این انسجام را نمیبینید. هرکسی به اندازهی سلیقهی خودش حرف میزند و این هرج و مرج است. مگر آنکه این جامعه شکل پیدا کند و پیشرفته شود؛ فعلا رشد اجتماعی و زبان مشترک بوجود نیامده است.
مسعود پزشکیان در پایان گفت: مثلا فراکسیونی تصمیم میگیرد که در مجلس رای بدهد اما نتیجه غیر آن تصمیمی میشود که گرفته است. هرکسی میخواهد خودش تصمیم بگیرد و در نتیجه هیچ کاری انجام نمیشود. دو سال پیش قرار بود آب از ارس به شبستر بیاید اما کانون تصمیمگیریها متعدد بود و نشد. دو سال کار روی زمین ماند و اگر الان بخواهند کار را اجرا کنند با ۵ برابر هزینه باید اجرا شود. عمر و سرمایه را هدر دادهایم و هیچ اتفاقی نیفتاد. اگر یک نفر تصمیم میگرفت کار پیش رفته بود، نهایتا اگر صد میلیارد حیف و میل میشد بهتر بود که الان هزار میلیارد ضرر کردهایم.
تهیه و تدوین : عبد عا صی