بسم الله الرحمن الرحیم
مث خوابه و خیاله حتی باورش محاله
بوی آسمون گرفته دلی که بی پر و باله
چقد از حادثه دوری ای پرنده ی گرفتار
برا پر کشیدن از خود علم خیمه رو بردار
یه علامت یه نشونه اسمش از جنس جنونه
تازه این اول عشقه کیه اسمشُ ندونه
وقتی چشمات پر آبه دنیا رو سرت خرابه
قد یه نفس کشیدن اسمشُ ببر ثوابه
مث ماهه مث مهتاب اونیکه تو رویا دیدی
با صداش وضو گرفتی با چشاش نفس کشیدی
علم خیمه رو بردار لب آب تشنه بگذار
بذا عاشقاش بدونن برنمی گرده علمدار
عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی با عده ای از جوانان صحبت می کنیم، یکی از مسائلی که
مطرح می کنند این است که نمی توانند با بسیاری از قشر روحانیون ارتباط خوبی
برقرار کنند ...
این اتفاق دلایل مختلفی می تواند داشته باشد ولی یکی از
مهم ترین دلایل می تواند این باشد که قشر روحانی شاید آن طور که باید و
شاید خود را به جوانان نزدیک نکرده اند و با آنها رفیق نشده اند
و این در
حالی است که قرآن کریم در توصیف شخصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و
سلم) به عنوان برترین عالم زمان می فرماید: (لَقَدْ جَاءکمْ رَسولٌ مِّنْ
أَنفسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکم بِالْموْمِنِینَ
رَووفٌ رَّحِیمٌ) (توبه/ آیه 128) قطعاً، براى شما پیامبرى از خودتان آمد
که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به «هدایت» شما حریص، و نسبت به
مومنان، دلسوز مهربان است.
این فراز از آیه قرآن که می فرماید پیامبر از خود شماست؛ یعنی بسیار به شما
نزدیک است؛ شما را خوب درک می کند و اگر رنج کوچکی به شما برسد، برای او
بسیار نگران است. این نهایت همدلی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را
نسبت به امّت عموماً و نسبت به مردم زمان خودش به خصوص نشان می دهد. علاوه
بر این، صداقت در رفتار، صمیمیت و دلسوزی پیامبر (صلی الله علیه و اله و
سلم) آن قدر زیاد بود که قرآن می فرماید: «حَرِیصٌ عَلَیْکم بِالْموْمِنِینَ
رَووفٌ رَّحِیمٌ» او نه تنها مردم را دوست می داشت، حتی دلبسته و مشتاق
هدایت آن ها بود.
آن حضرت آن قدر در گوش دادن به سخنان مراجعان خود، اهتمام می ورزید
که قرآن کریم از او تعبیر به «اذن» (گوش) می کند:
«یِقولونَ هوَ أذنٌ قلْ
أذن خَیْرٍ لَّکمْ» (توبه/ آیه 61) مى گویند: «او زودباور است.» بگو: «گوش
خوبى براى شماست.»
سیره عملی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این بود که با مخاطبان خود
از طریق همدلی، پذیرش مثبت بدون شرط، صداقت و گوش دادن فعّال، ابتدا ارتباط
عاطفی برقرار می کرد، سپس معارف دین را برایشان بیان می نمود.
(لَقَدْ
جَاءکمْ رَسولٌ مِّنْ أَنفسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتّمْ)
به نظر می رسد اگر عالمان، روحانیون، سخنوران و مبلغان دین سیره اهل بیت
علیهم السلام مخصوصاً رسول گرامی اسلام را مد نظر داشته و عملاً در مواجه
با مخاطبین خود مخصوصاً جوانان اجرا کنند، بسیاری از مشکلات دینی و اعتقادی
و گسستگی میان جوانان و روحانیت برطرف خواهد شد.
وقتی چنین شرایطی پیش آمد و ارتباط خوب و صمیمی بین جوان و روحانی و عالم
دینی ایجاد شد، کم کم مشکلاتی که دامنگیر جوانان شده را می توان از این
طریق مرتفع کرد چرا که بسیاری از مشکلات معلول فقدان معنویت و عمل نکردن به
تکالیف شرعی است.
باید به جای دین گریزی به دین گرایی رو آورد، زیرا که عمل به دین، مایه ی
حیات جامعه است،
چنان که قرآن مجید به این نکته اشاره می کند: «یا ایّهَا
الَّذِینَ آمَنوا اسْتَجِیبوا للهِ و َلِلرَّسول اِذا دَعاکمْ لِما
یحْیِیکمْ»(انفال، 24).
«ای افراد با ایمان، به ندای خدا و رسول او پاسخ بگویید، زمانی که شما را
به آنچه مایه ی حیات شما است دعوت کند».
چه طور است که الان در ذهن مردم جا افتاده است که آب مایه حیات است و همه
گروه ها در هر قشری در تلاش هستند که این شعار را با راهکارهایی به بهترین
شکل پیاده سازی کنند ... باید در مسأله ی دین نیز مردم نیاز را احساس کنند
و دین را به حقیقت عنصر حیاتی و به عنوان ستون حیات مادی و معنوی بدانند
... اگر این اتفاق افتاد همه احساس نیاز می کنند که به هر طریقی به این
عنصر حیاتی برسند و آن را بفهمند و برای زندگی و آرامش آن را عمل کنند.
به واقع باید این را فهمید و به مردم فهماند که دین برنامه سعادت و رستگاری
بشر است. دین کیمیای معنوی و نوش دارویی است که سبب آرامش حقیقی انسان می
شود. دین داری ثمرات ارزشمند بی شماری را در فرد و اجتماع ایجاد می کند و
در لباس یقین، صبر، تسلیم، رضا، امانت داری، راستی، حیا، پاکدامنی، وفاداری،
پارسایی، انفاق، احسان، عطوفت، گذشت، مدارا، طاعت، عبادت، جهاد، تلاش و ...
جلوه می کند و به زندگی و شخصیت انسان زیبایی و طراوت و شادابی می بخشد.
اگر این زیبایی ها از دین برای مردم، به ویژه جوانان با زبان خودشان به
آنها نشان داد، به یقین می توان گفت که همه از آن استقبال می کنند، چرا که
دین داری یک امر فطری است و از انسان جدا شدنی نیست: "فَأَقِمْ وَجْهَکَ
لِلدِّینِ حَنِیفا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا
تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّین الْقَیِّم وَلَکِنَّ أَکْثَرَ
النَّاسِ لَا یَعْلَمونَ"؛ [روم، آیه 30] پس روى خود را متوجّه آیین خالص
پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در
آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمى دانند ...
ممکن است دینداری افراد به ویژه جوانان برای مدتی کم رنگ و ضعیف شود
و به دلایلی از دین فاصله بگیرند و یا از آن گریزان شوند، اما هیچ کس نمی
تواند برای همیشه بی دین باقی بماند!
جوانان نه تنها فطرتاً دین گریز نیستند که خیلی هم متمایل به دین و تشنه
راه سعادت، تکامل و دریافت علوم دینی هستند.
این وظیفه ی مربیان، عالمان، مبلغان و قشر روحانیت است که آموزه های دینی
را در قالب های نو و جذاب بر جوانان عرضه نمایند.
نکته ی مهمی که در این رابطه می تواند بسیار مثمر ثمر باشد این است که آن
هایی که دین را ترویج می کنند در ابتدا خود فهمیده باشند و عامل (اهل عمل) نیز باشند
:
یَا أَیّهَا الَّذِینَ آَمَنوا لِمَ تَقولونَ مَا لَا تَفْعَلونَ (2)
کَبرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقولوا مَا لَا تَفْعَلونَ(3): ای مؤمنان،
چرا چیزی می گویید که عمل نمی کنید؟ این کار موجب خشم شدید خداست. (سوره صف،
2 و 3)
کسانی که باعث فراری دادن مردم از دین می شوند
امام علی علیه السلام در روایتی می فرمایند: «دو شخص کمرم را شکستند، عالمی
که از انجام گناه ابائی ندارد و نادانی که اهل عبادت باشد. آن عالم با
ارتکاب گناهان، مردم را از دینداری فراری می دهد و این نادان، به خاطر جهلش،
مردم را به سمت باطل می کشاند»
(قصارالجمل، ج 1 ص 127؛ به نقل از حجت
الاسلام قرائتی در کتاب گناه شناسی)
این روایت نشان می دهد کسانی که به لباس مقدس روحانیت مزیّن هستند، کارشان
از بقیه بسیار سخت تر است: چرا که اگر افراد معمولی گناه کنند، گناهی شخصی
محسوب می شود، اما اگر از عالمی، گناه سر بزند، سبب ضربه به دین و دوری
مردم از دین خواهد شد و این نکته در جامعه ی امروز نیز متأسفانه دیده می
شود.
(به نقل از بیانات آیة الله سبحانی (دام ظله)
به امید آنکه در این ایام سوگواری سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیه
السلام ، مبلغان و روحانیون از مسیر صحیح وارد شده و باعث دینداری واقعی و
چشاندن طعم شیرین و حیاتی دین برای جوانان باشند
انشاءالله ...
عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
آقا اجازه بده دستتو ببوسم! ...
طنز
- سرمقاله نویس روزنامه توپخانه درباره دست دادن اتفاقی احمدی نژاد و
اوباما نوشت: رییس جمهور پاکدست و محبوب کشورمان در یک پیچ تاریخی، دست
استکبار را فشار داد و بار دیگر اقتدار ایران را به جهانیان ثابت کرد.
فرض کنید
رییس دولت نهم و دهم که بارها به رییس جمهور امریکا نامه نوشته
و گویا بر اساس شواهد و قرائن، علاقه شدیدی برای دیدار مادر اوباما هم
داشته، به طور اتفاقی با باراک اوباما برخورد کرده و در دو ثانیه با او دست
داده بود؛ برخورد رسانه های دلواپس امروز با این اتفاق را در ادامه می
خوانید.
***
روزنامه توپخانه(حیران سابق)
تیتر: اوباما در برابر ایران زانو زد
زیر تیتر: مردم به استقبال
قهرمان ملی می روند
رییس جمهور پاکدست و محبوب کشورمان در یک پیچ تاریخی، دست استکبار را فشار
داد و بار دیگر اقتدار ایران را به جهانیان ثابت کرد.
بر اساس اسناد غیر قابل انکار و شنیده های خبرنگار ما در سازمان ملل،
اوباما در پیچ دم در سازمان ملل منتظر بوده تا رییس دولت اسلامی ما را دست
بیاندازد اما هوش و درایت به کمک احمدی نژاد آمده و او در مواجهه با اوباما
دست او را آنقدر فشار داده که اوباما به او نزدیک شده و گفته:
آقا اجازه بده دستتو ببوسم!
احمدی نژاد هم از موضع عزت و اقتدار به اوباما تذکرات مهمی داده که ما به
خاطر مسائل امنیتی و دیپلماسی، اجازه درج آن را نداریم
اما شاهدان عینی می گویند اوباما عرق کرده و با سر حرفهای احمدی نژاد را که
با زبان انگلیسی بیان شده تایید کرده است. گفتنی است طبق گزارشهای واصله،
اوباما بعد از این مواجهه اتفاقی که برگ برنده دیگری برای نظام و دولت
اصولگرایان داشت، از حضور در سالن اصلی منصرف و به محل کارش باز می گردد.
در این میان ذوق زدگی برخی رسانه های زنجیره ای و اجاره ای و فتنه گر از
دست دادن احمدی نژاد با اوباما در نوع خود قابل تامل است
حال آنکه اصل داستان، درس دادن بوده تا دست دادن.
احمدی نژاد به اوباما درس بزرگی داد که بداند با فرزندان انقلاب چطور رفتار
کند. همچنین مردم در تدارک استقبال ویژه از انقلابی ترین رییس جمهور تاریخ
هستند و از این اتفاق خوشحالند.
***
روزنامه کفن امروز(چمن دیروز)
تیتر یک روزنامه: دمت گرم
مرد!
زیر تیتر: شیرین ترین
اتفاق تاریخ اسلام
دیروز راهروی اصلی سازمان ملل، شیرین ترین اتفاق تاریخ اسلام را به خود دید؛
آنجا که دکتر احمدی نژاد
در حرکتی غافلگیرانه و عزتمندانه، دست شیطان را طوری فشار داد که دوربین
های جهانی هم از گرفتن عکس ذلت رییس جمهور ایالات متحده جا ماندند. چشم غره
های ویرانگر رییس دولت مهرورزی و عدالت، کاخ پوشالی یانکی ها را در نوردید
و از قضا پزشک تیم همراه اوباما مجبور به استفاده از پماد برای درد دست
اوباما شده است.
احمدی نژاد یک صفحه جدید و تکرارناشدنی دیگر در تاریخ انقلاب خلق کرد و به
دنیا نشان داد که دست شیطان را باید فشرد تا استخوان هایش خرد شود؛
روایت شاهدان عینی حاکی از آن است که اوباما به سختی دست خود را از رییس
جمهور میلیونی و محبوب ما بیرون کشیده و به توصیه همراهان، احمدی نژاد با
او کاری نداشته است.
شنیده ها حاکی است که اوباما دستور لغو تمام تحریم ها را صادر کرده اما
نتانیاهو اجازه انتشار این خبر را نداده است
و اکنون کاخ سفید و تلاویو در یک رویارویی جدید، مات مهره چینی مرد شماره
یک ایران شده اند.
***
بیست و سی
جهان در حیرت دست دادن احمدی نژاد و اوباما
روایت فلاح از لندن را با هم می بینیم
فلاح: اینجا خیابان بیست و هشتم در چند متری کاخ ملکه است.
مردم در حال شیرینی پخش کردن هستند و از اینکه ایران، امریکا را به زانو در
اورده و مجبور ساخته که برای دوستی، قدم پیش بگذارد، شادمان هستند.
یک رهگذر: خیلی خوشحالم. شنیدم که ایران حق امریکا رو گذاشته کف دستش...
یک رهگذر دیگر: امروز به
خودم می بالم که یک انگلیسی دوستدار ایران هستم. ایرانی که بالاخره شاخ غول
را شکست و امریکا را مجبور کرد بیاید باهاش دست بدهد.
یک رهگذر دیگر: اینقدر خوشحالم که نمی تونم حرف بزنم....هق هق هق!
فلاح: پروفسور لگن چولن سازن، استاد دانشگاه است. او می گوید کار احمدی
نژاد شبیه معجزه بوده. احمدی نژاد تنها سیاستمداری است که رییس جمهور
اوباما را مجبور کرده بیاید برای دست دادن. کاش دوباره انتخابات شود و من
هم به احمدی نژاد رای بدهم.
روایت علی آبادی از فتح الفتوح تازه معجزه هزار سوم
دکتر که بلند شد ما هم بلند شدیم. من چون زبان انگلیسی م بهتر بود، جلو
افتادم و باقی پشت سرمن بودند. ناگهان دیدم اوباما روبروی ما ایستاده و
حرکت نمی کند. به دکتر گفتم به نظرم منتظر است تا شما خارج شوید بعد وارد
شود. دکتر گفت نه!
همین جا به هوش این مرد غبطه خوردم. اشک در چشمانم حلقه زد و گفتم چه کنیم
حالا؟
دکتر گفت: ما به راه خود ادامه می دهیم. البته اگر مسیرشون رو تغییر دادن
ما هم تغییر میدیم.
توی دلم به دکتر افتخار کردم و راه افتادیم. اوباما میخواست خودش را کنار
بکشد که دکتر با زرنگی راهش را سد کرد و اوباما را مجبور کرد با او دست
بدهد. بازهم اشک در چشمانم حلقه زد. آنقدر محو این صحنه شده بودم که متوجه
نشدم بین آندو چه گذشت فقط دیدم که اوباما دائم سرش را به تایید تکان می
دهد و دکتر آرام چیزهایی در گوشش زمزمه می کند.
استیصال و بدبختی و پشیمانی را در چهره اوباما می شد دید. خیلی صحنه
باشکوهی بود. فکر نمی کنم در تاریخ بشریت چنین اتفاقی رخ داده باشد. بعد از
4 ثانیه دکتر به راهش ادامه داد و من به اوباما گفتم: گود بای.
قرار است اگر فرصت کنم، خاطرات این دیدار تاریخی را در کتابی دو زبانه با
عنوان «معجزه معجزه قرن» منتشر کنم.
«محسن
حدادی»
عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
ده ، یازده ساله بودم که همراه مرحوم پدر وُ مادرم برای عید-دیدنی (دید وُ بازدید نوروزی) رفته بودیم خونه-ی یکی از همسایه-هایی که با تحصیلات ابتدائی-ش ، کارمند یکی از اداره-جات اون موقع بود وَ همیشه خیلی دوست داشت که «لفظ-قلم» (کتابی) صحبت کنه وُ با اظهار فضل وُ اطلاع-رسانی-هاش جماعت حاضر رو بقول امروزی-ها «تحت-تأثیر» کمالاتش قرار بده ، یعنی همون «خود-نمایی»-ای که قدیمیآ میگفتن ... یادمه یک بار از کرامات وُ مردم-دوستی شاه برامون تعریف میکرد ، زنش هم به محض اینکه فرصتی میشد به کمک شوهرشون ، آقای بهرامی ، میرفت ، ولی با یک لهجه-ی قشنگ شهرستانی وَ کاملا عامیانه ؛ هدفش در واقع تأیید فرمایشات آقاشون بود ، انقدر سَر وُ ساده بود که نمیشد گفت داره «خود-نمایی» میکنه. وَ اما ، خلاصه-ی قضیه مردم-دوستی شاهانه-ی ممد رضا شاه ...
تعریف میکردن که چند وقت پیشآ آ ، شاه تـَــک وُ تنها بطور ناشناس شبونه میره که سَری بزنه به مردم گشنه-گدای ِ یکی از پایین-ترین آلونک-نشینآی جنوب شهر تهرون. وقتی وضعیت زندگی ِ زن بیوه-ای رو می-بینه ، زود دسته چک بانکی-ش رو در میآره وُ یک چک هزار تومنی (حداکثر اندازه-ی سه ماه حقوق کارگری) بهش میده وُ با ناراحتی میگه «نا-قابله! اینو ببر بانک وُ با پولش سَر وُ سامونی به زندگیت بده»! ... فردا که میره بانک ، بانکی-ها سؤال-پیچش میکنن که اینو از کجا آوردی؟! اونم قضیه رو تعریف میکنه. وقتیکه می-فهمه اون چک رو شاه بهش داده ، دو دستی میزنه تو سرش وُ گریه-کنون میگه «خآآک بر سر من! چقدر خـَــرَم که شاه مملکت رو نشناختم» ...
آقای بهرامی تازه ماجرای «عطای ملوکانه» رو به آخر رسونده بود که همسر محترمه-شون گفتن : «واقعا خاک بر سر بعضیا که قدر این شاه رو نمیدونن وُ گوش به حرفای رادیو مُسکو میدن» ... آقای خونه فورا پرید وسط حرفش وُ گفت : «نه آ آقآ آ! ... اینا یه مُشت عوام وُ بیسوادن ... حتی انگلیس وُ آمریکام فهمیدن که این آقا "نظر-کرده"-ی امام رضاست! خود شاه چند بار بین حرفاشون تو رادیو گفتن ؛ آدم مُسَلمووونیه!». بابام یک دفه عصبانی شد وُ گفت : «این چه مُسَلمونیه که همین دو سال پیش ، روز پونزده خرداد ، مردم رو به خاک وُ خون کشید»؟! آقای بهرامی که حسابی «یــِـکـّــه» خورده بود ، فقط «دَستپاچه» گفت : «خدآآ میدونه! ناقابله ، بفرمایین دَهن-تونو شیرین کنین!» ... بابام فقط یک جمله گفت وُ عصبانی از جا بلند شد که راه بیُفتیم : «اندازه-ی کافی کام-مون شیرین شد»! ...
نوشته : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
فکر میکنید اولین دفعه-ای که اختلاف شدیدی بین دو نفر پیش آمد ، علت اولیه-اش چی بوده؟ قاعدتا حق با یکی از آنها بوده یا حداقل مقصر اصلی ِ قضیه نبوده. حالا سؤال اینجاست که چی یا کی باعث بوجود آمدن این درگیری شده بود؟ یعنی عامل ِ تحریک اون شخص متعرض چی بوده، کی بوده؟ ممکن-ست بگویید که «خب ، شیطان وسوسه-اش کرده». فرمایش شما متین ... بعد هم اختلاف بین آنها تشدید میشود وَ نهایتا طرف مورد غضب را میکشد ؛ اینجاست که باید گفت جناب شیطان عامل وسوسه وَ تحریک یک قتل بوده ، قتل برادری بدست برادر دیگر ، قتل "هابیل" بدست "قابیل" ...
امروزه اگر چیزی یا کسی موجب تحریک به چنین فاجعه-ای بشود ، اسمش را میگذارند تخریب اذهان ، تخریب افکار ، تخریب فرهنگی ، جنگ ِ سَرد! ... تعجب نکنید ، در جنگ سرد هم دشمن با ابزار ، اشخاص ، یا هر وسیله-ی دیگری به میدان میآید ؛ با ادبیات وَ ظاهری کاملا فریبنده هم وارد میشود وَ نهایتا هم اگر "دستش رو شود" ، میگوید مگر کسی زور وُ اجباری بخرج داده ، خودش خواسته ، اینطوری شده! شیطان هم فردای قیامت دقیقا چیزی را به همین مفهوم دردفاع از خودش میگوید. وسوسه-ی شیطان بعد از رانده شدن از درگاه خداوند ، علیه حضرات آدم وَ حوا وَ فرزندانشان به شدت شروع شد ؛ شاید به من حق بدهید که بگویم «اولین جنگ سرد را جناب شیطان براه انداختند»! ...
نوشته : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
حیدر بیک رو به مَشد حسین آقا کرد وُ گفت : «ببین عمو جان ، اگه تو ببینی که من حرفای خوب وُ معقول زیاد میزنم ، ولی خودم بهشون عمل نمیکنم ، با خودت چی فکر میکنی؟ نمیگی این بابا هم کلاه-ش پَس ِ معرکه-ست؟ به راستی وُ صداقت من شک نمیکنی»؟ ... طرف هم فورا جواب داد : «دور از جون! این وصله-ها به شما نمی-چسبه»! ... حیدر بیک هم بی-تعارف بهش گفت : «مَرد حسابی! اولا جواب حرف منو بده ، بعدشَم بیخودی هندونه زیر بغل من نذار»! ... مَشد حسین آقا که جا خورده بود سَرشو انداخت پایین وُ گفت: «کربلایی حیدر بیک ، راستش ، درست نفهمیدم منظور شما چیه»! حیدر بیک با خونسردی گفت : «عمو جان! مَخلص کلام من اینه که اگه من یا هر کس دیگه-ای هَمَش دَم از خدا وُ پیغمبر بزنه ، نباید خودشم سعی کنه رنگ وُ بویی از اونا داشته باشه؟ نباید رفتارش شباهتی به خدا وُ رسول داشته باشه»؟ طرف فکری کرد وُ گفت : «راستش فرمایش شما عین ِ همون حرفیه که همیشه میزنین "خداوند عالم ، بیخودی برای ما کتاب وُ رسول وُ چارده معصوم رو نفرستاده ، اینآ اومدن تا بَشر آدم بشه"». حیدر بیک گفت : «پدر بیآمرز! پس اصل مطلب رو میدونی ، فقط ...». مَشد حسین آقا خجالت-زده گفت : «هَمَش از غفلت ِ ماست ...».
نوشته : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عبرت نیوز:
محمود احمدی
نژاد برای نخستین بار تخم غلط خط قرمز برای کابینه اش را کاشت و از آن پس
بسیاری نهادهای نظارتی نتوانستند به دلیل رعایت برخی مصالح کشور و نظام
مقابل برخی تخلفات گسترده و خطرناک را بگیرند و در حقیقت از همین نقطه بود
که حرفهای نامربوط و اهانت آمیز و فرهنگ فریاد و عدم کنترل بر نهادهای
نظارتی ما مسلط شد.
اکنون چند سال از رفتن احمدی نژاد می گذرد اما هنوز حامییان او از همین
ایده و روش برای پیشبرد اهدافشان بهره می گیرند و تا جایی پیش می روند که
حتی تحمل پذیرش رای اکثریت مجلس برای آنها سخت می گردد و حتی قادر نیستند
بپذیرند که رای قاطبه نمایندگان بر ادعاهای اقلیتی اندک استوار است .
سوال این است که اگر بنای اداره کشور تصمیمات نمایندگان مردم در مجلس شورای
اسلامی بوده است چرا باید عده ای به خود اجازه بدهند که حتی رای اکثریت
نمایندگان ملت را نادیده بگیرند و با ادعای و توهین و فحاشی و عربده کشی،
علیه همه چیز و همه کس اظهار نظر کنند.
در حقیقت جریان پایداری و حامیان محمود احمدی نژاد بجای پاسخگویی این روزها
صدایشان از همه بلند تر است و با تهدید و ارعاب و فریاد و فحاشی را هیچکس
را نمی-پذیرند و این همان نکته خطرناکی است که میتواند انقلاب اسلامی را
تهدید کند، گرچه وجود رهبر معظم انقلاب اسلامی مانعی جدی در مقابل هر گونه
مخاطره و انحراف خواهد بود.
جلسه امروز مجلس برای لحظاتی دچار تنش های شدیدی شد.
به گزارش «انتخاب»، کوچک زاده در لحظات ابتدایی اغاز جلسه علنی، فریاد کشید
و به سمت هیات رئیسه رفت. وی گفت: رهبری موافق برجام نیست. این طرح اقای
لاریجانی است.
حمید رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس با در دست داشت پلاکاردی با این
مضمون که « این قانون شکنی است، مجلس فرمایشی نیست» تلاش خود را برای
مخالفت با طرح برجام در صحن نشان داد.
آنطور که ایرنا گزارش داد، رسایی به سمت صندلی علی لاریجانی رفت و با فریاد
خواستار بیان تذکر بود که لاریجانی او را به کناری زد و گفت شما چرا این
طوری رفتار می کنید. رسایی به فریادهای خود ادامه داد و در نهایت نمایندگان
وی را به پایین جایگاه هیات رییسه هدایت کردند.
سپس مهدی کوچک زاده به سمت لاریجانی رفت و با فریاد خطاب به لاریجانی گفت:
این تصمیم هیچ ربطی به رهبری ندارد، تصمیم لاریجانی است و ما مخالفیم.
مهدی کوچک زاده نیز پس از آن که فریادها و اعتراض هایش به رئیس جلسه به
دلیل قرائت نشدن پیشنهادها راه به جایی نبرد، از درون صحن فریاد می زد گفت
امام حسین(ع) با یزید مذاکره کرد و مجلس هم گردن گرفت.
کوچکزاده همچنین به محمدرضا باهنر و توصیه وی اشاره کرد و گفت: آقای باهنر
هم نزد من آمد و گفت: دیشب آقایان لاریجانی٬ حجازی و شمخانی جلسه داشتند و
تصمیم گرفته شد این طرح تصویب شود.
کوچکزاده در واکنش به این مسئله در جمع خبرنگاران با فریاد میگفت که همه
بدانند این طرح٬ طرح مجلس نیست و طرح لاریجانی و شمخانی و حجازی است.
پس از تصویب توافق در مجلس، اصغر زارعی که در صندلی خود نشسته بود، گریست.
رئیس سازمان انرژی اتمی با تاکید بر این که اقدامات روی زمین(درباره عمل
ایران به تعهداتش در برجام) حداکثر دو ماه طول میکشد اظهار کرد: زمان شروع
این اقدامات با نظر رئیسجمهور خواهد بود.
علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی در حاشیه نشستی که با موضوع "اهمیت
بزمهای اندیشه در آموزش و پرورش" برگزار شد در جمع خبرنگاران با اشاره به
تصویب جزییات طرح برجام در مجلس شورای اسلامی اظهار کرد: از نمایندگان مجلس
شورای اسلامی تشکر میکنم که به صورت جدی بر روی موضوع برجام همگی با این
نیت کار کردند که به منافع و حاکمیت ملی ما خدشهای وارد نشود. به لطف خدا
برجام نهایتا با همت عزیزان در مجلس به نتیجه رسید.
وی با بیان این که همچنین تشکر ویژهای از آقای دکتر لاریجانی دارم ادامه
داد: آقای دکتر لاریجانی زمانی هم که دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند گام
بزرگی در حل و فصل موضوع هستهای برداشتند و آن مربوط میشد به برنامه
مدالیته که به ابتکار ایشان بود و با این ابتکار بحث فنی ما با آژانس بینالمللی
پایان یافت.
به نوشته ایسنا، صالحی با تاکید بر این که لاریجانی واقعا قدم بزرگی در این
راستا برداشت و کارش در پیشرفت امور بسیار موثر بود خاطرنشان کرد: زمانی
که آقای لاریجانی به ریاست مجلس رسیدند چه در دولت سابق که ما به صورت
محرمانه با آمریکا مذاکره میکردیم ، فعالانه حمایت میکردند و چه در دولت
یازدهم که این موضوع شتاب بیشتری گرفت ایشان به عنوان یک عضو اصلی کمیته
راهبردی هستهای همواره حامی و پیشنهاد دهنده افکار و پیشنهادات بسیار مفید
و موثری بودند.
رئیس سازمان انرژی اتمی با بیان این که حضور من در تیم مذاکره کنندگان هستهای
بنا به توصیه و تاکید آقای لاریجانی صورت گرفت، اظهار کرد: میتوان گفت
ایشان واقعا در مجلس و با مدیریتی که انجام دادند سنگ تمام گذاشتند و با
وجود آراء مختلفی که در مجلس مطرح بود ایشان توانستند به گونهای مدیریت
کنند که برجام در جهت منافع ملی و حاکمیت ملی ما به سرانجام نیکوی خود برسد.
وی با بیان اینکه امیدواریم شورای نگهبان هر چه زودتر نتیجه نهایی را اعلام
کند، گفت: با اعلام شورای نگهبان امیدواریم که هفته آینده روز اعلام توافق
برجام و تصویب آن باشد.
صالحی با بیان اینکه تصویب به این معناست که طرفین به صورت رسمی اعلام میکنند
که برجام پذیرفته شده است ، به اقدامات پس از روز تصویب اشاره و اظهار کرد:
پس از روز تصویب اقداماتی که باید انجام بگیرد اقداماتی روتین خواهد بود و
دیگر نیازی نیست که در جایی موضوعی به تصویب رسانده شود.
وی با اشاره به اقداماتی که طرف مقابل پس از روز اعلام توافق برجام باید
انجام دهد خاطرنشان کرد: اتحادیه اروپا رسما اعلام خواهد کرد که تحریمها
لغو خواهد شد اما زمان اجرای آن را موکول به زمانی میکند که ما اقدامات
اجرایی خود روی زمین را انجام دهیم.
رئیس سازمان انرژی اتمی با بیان این که رئیس جمهور آمریکا نیز بیانیهای
خواهد خواند و طی آن اعلام خواهد کرد که تحریمها را رفع و تعلیق خواهند
کرد، افزود: آنها نیز روز اجرای تعهدات خود را به زمانی موکول میکنند که
ما اقدامات روی زمینمان را انجام دهیم.
صالحی با اشاره به اقدامات روی زمینی که ایران طی توافق برجام باید انجام
دهد خاطرنشان کرد: اقدامات علی الارض ما حداکثر حدود یک و نیم الی دو ماه
طول میکشد و میتوان گفت که اواخر آذرماه یا اوایل دی ماه سال جاری شاهد
اجرایی شدن کامل برجام خواهیم بود.
رئیس سازمان انرژی اتمی افزود: انشاءالله پس از اجرای کامل برجام جمهوری
اسلامی ایران در شرایط بسیار خوبی از نظر تبادلات تجاری، اقتصادی و همچنین
تعاملات بین المللی در ابعاد مختلف علمی، فنی، صنعتی و تجاری قرار خواهد
گرفت.
صالحی در مورد زمان آغاز انجام اقدامات روی زمین توسط ایران با تاکید بر
اینکه زمان آغاز این اقدامات را رئیسجمهور تعیین میکند خاطرنشان کرد: بخشهایی
از این اقدامات مربوط به نطنز است که باید تعداد سانتریفیوژهای موجود در
نطنز را به تعدادی که در برجام آمده است برسانیم. همچنین انجام اقداماتی در
فردو و آب سنگین اراک نیز از جمله اقدامات روی زمین است که ایران باید
انجام دهد.
وی افزود: زمانی که ما اقدامات لازم را انجام دهیم ، بازرسان در کشور حضور
یافته و پس از تایید این اقدامات به طرف مقابل اعلام میکنند که ایران
مطابق برجام اقدامات خود را انجام داده است.
صالحی در مورد گزارشی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید در مورد مسائل
گذشته ارائه دهد، خاطرنشان کرد: در حال حاضر طبق نقشه راهی که در وین با
آقای آمانو توافق کردیم در حال همکاری با آژانس هستیم و تا امروز نیز کارها
به خوبی پیش رفته است.
رئیس سازمان انرژی اتمی اضافه کرد: یکی از شرایطی که آقای رئیس جمهور باید
از آن اطمینان پیدا کند این است که کار با آژانس روال خود را طی کرده باشد
در آن زمان آقای رئیس جمهور دستور لازم برای انجام اقدامات روی زمین را
صادر خواهند کرد.
وی همچنین در پاسخ به پرسشی مبنی بر این که آیا اجرای برجام ایران را برای
پیشرفتهای بعدی محدود نمیکند اظهار کرد: همانطور که من بارها نیز گفتهام
، این محدودیتهای 10 ساله از منظر آنها محدودیتهایی بر سر راه رسیدن به
سلاح هستهای است که ما اصلا نمیخواهیم در آن راه گام برداریم. لذا این
موضوعات را محدودیت قلمداد نمیکنیم.
به گزارش ایسنا، رئیس سازمان انرژی اتمی همچنین در مورد همکاریهای پادمانی
و ایمنی و شفاف سازی با ژاپن و قرارداد با این کشور در این زمینه خاطرنشان
کرد: ژاپنیها و بسیاری از کشورهای دیگر در بحث ایمنی نیروگاههای هستهای
آمادگی خود برای همکاری با ایران را اعلام کردند.
وی گفت: ژاپن از مدتها قبل آمادگی خود را اعلام کرده بود و در این راستا
نیز تعدادی از مسئولان سازمان انرژی اتمی با این کشور در تماس بوده و
سفرهایی نیز به این کشور داشتهاند.
صالحی با تاکید بر این که بحث ایمنی نیروگاههای هستهای یکی از مهمترین
مباحث مورد توجه کشورهای مختلف است خاطر نشان کرد: ایمنی نیروگاههای هستهای
موضوع بسیار مهمی است چراکه چنانچه حادثهای در این نیروگاهها رخ دهد ، آن
حادثه مرز نمیشناسد. در همین راستا نیز همه کشورها در مورد موضوع ایمنی
نیروگاههای هستهای حساسیت دارند و کنوانسیونی بینالمللی نیز در این
زمینه در سطح جهان تشکیل شده تا طی آن همه کشورها به یکدیگر کمک کنند.
صالحی همچنین در مورد اتفاقات جلسه روز یک شنبه مجلس و تهدید شدنش از سوی
یکی از نمایندگان با بیان این که آن جلسه گذشت و تمام شد اظهار کرد: آقای
حسینیان از دوستان بسیار عزیزمان هستند و برایشان آرزوی سلامتی داریم. روز
گذشته نیز خدمت ایشان جهت عیادت رسیدیم.
وی با بیان این که اقتضای مباحث سیاسی این گونه است، اظهار کرد: افراد در
مجلس گاهی تند و گاهی آرام حرف میزنند.
اصل و متن اتفاق روز یکشنبه مجلس از چنان اهمیت تاریخی برخوردار است که «حاشیه»های
جنجالی آن را ناچیز انگاریم. یک ماه سخت و نفسگیر در بهارستان سپری شد تا
طیف میانهروی مجلس در مواجهه با حریف، توافق ایران با 6 قدرت جهانی را
لباس قانون بپوشاند. رأی به برجام قیمت و ارزشی فراتر از آرای مشابه در
سابقه مجلس دارد. آحاد نمایندگانی که رأی سپید به گلدان برجام ریختند میتوانند
از این حرکت خود به عنوان سند افتخار در واپسین روزهای حیات مجلس نهم یاد
کنند. رأی به برجام محصول یک حسابگری و عقلانیت بود. نمایندگان روز یکشنبه
در امتحانی بزرگ بر سر ترجیح منافع ملی بر منافع حزبی قرار گرفتند و همچنان
که اتفاقات صحن مجلس نشان داد در این آزمون بزرگ کسانی رضایت افکار عمومی
را به دست آوردند که چشم طمع بر منافع حزبی و گوش تبعیت بر تهدیدها و
تنگناها فروبستند.
با این همه، چنان که از گفتههای رئیس جمهوری در سفر مازندران پیداست
مأموریت نمایندگان و دولتمردان حامی برجام هنوز پایان نیافته است زیرا جناح
مخالف برجام در داخل و خارج هنوز سودای مقابله با این سند را کنار ننهادهاند.
این واقعیت به روشنی فردای تصویب برجام در سیمای شبکه رسانهای تندروها نقش
بست. در نگاه و رفتار این رسانهها نه تنها نشانی از تمکین و احترام به
تصمیم قوه مقننه نبود بلکه با واژگان آکنده از طعنه و جسارت، شأن نمایندگان
و مجلس به سخره گرفته شد.
در این اثنا، آسیبشناسی و شناخت الگوهای رفتاری جریان مخالف مذاکره و
اعتدال یک ضرورت است. کسانی که امروز پرچم مقابله با دیپلماسی اعتدال و
بویژه برجام را در دست گرفتهاند، دارای خاستگاه سیاسی مشخص و منافع مشترک
هستند. لذا برای پیشبینی و پیشگیری از اقداماتی برخلاف سیاستهای دولت در
عرصه سیاست خارجی و داخلی باید رشتهها و رگههای تفکر و منافع سیاسی آنها
را بازشناخت.
1- اتفاقات روز تصویب برجام تابلو تمام نمایی از نحوه بازی سیاسی جریان
مخالف اعتدال بود. دستکم برای طیف اصولگرای مجلس روشن شد که جریان حریف
هیچ یک از موازین و قواعد رقابت و مبارزه پارلمانی و سیاسی را به رسمیت نمیشناسد.
به طور مثال اصولی مثل تمکین به رأی اکثریت که در عرف دنیا فیصله دهنده همه
مناقشات پارلمانی است در قضیه برجام براحتی از سوی جریان تندرو و اقلیت زیر
پا گذاشته شد تا جایی که آنها رأی موافق اکثریت مجلس به برجام را به لطایف
الحیل زیر سؤال برده و آماج طعنه و توهین قرار دادند.
2- جریان تندرو، در عرصه سیاست همواره بر رفتارها و تصمیمهای خود رنگ و
لعاب ایدئولوژیک بخشیده است چه در سیاست داخلی و چه درعرصه بینالمللی، این
جریان نوعی از مرزبندی حق و باطل را ترسیم کرده است. اما قضیه توافق هستهای
و برجام به معیار و محکی بزرگ برای اندازهگیری درجه پایبندی این گروه به
ارزشهای خودخوانده تبدیل شد. آنها در جنگ حیثیتی که علیه تیم هستهای و
توافق برجام به راه انداختند براحتی نظرات صریح مرجع عالی نظام را نادیده
گرفتند. نظراتی که به صورت مکرر از زبان رهبر معظم انقلاب اعلام شده بود که
«ما به تیم دیپلماتهایمان اعتماد داریم و آنان افرادی متدین، متعهد و
دلسوز برای کشور و نظام هستند» جالب اینجا است که جریان مخالف حتی در
آستانه تصویب برجام نامههای مراجع عظام قم را که تأخیر در اجرای این توافق
را خسارت بار خوانده بودند، زیر پا گذاشت.
بنابراین اگر از این منظر به وقایع روز یکشنبه مجلس نگاه افکنیم، قصه برجام
حکایتها و حرفهای بسیار برای سپردن به حافظه تاریخ دارد و در همان حال
پرده ابهام از چهره بسیاری از حقایق ناگفته کنار زده است. حتی دیپلماتها و
مدیران باسابقه و امتحان دادهای مثل صالحی و ظریف نیز تا پیش از این به
زوایای رفتار و تعصبات جناحی یک گروه سیاسی تندرو پی نبرده بودند. حقیقت
برجام اکنون بر همه تاریکیهای راه آینده مجلس و دولت پرتو افکنده است و
سران و ارکان مختلف نظام با شناختی تازه از موانع و دشواریهای این راه
باید برای اجرای مفاد و محتوای توافق هستهای گام بردارند.
*دکتر سید علی میرباقری
عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
روزی روزگاری ، پیرمرد دهاتی فقیری ، سوار بر الاغی لاغر مُردنی ، داشت تو
بیابون میرفت که الاغ بیچاره طاقتش طاق شد وُ یکهو نقش زمین شد. پیرمرد هر
چی زور زد که یک جوری حیوون رو سَر ِ پا کنه که اقلا بارشو به مقصد برسونه
، ولی هیچ فایده-ای نداشت ، بالاخره بارشو به کول کشید وُ الاغ رو به امان
خدا سپرد وُ رفت.
پیرمرد که از نظر دور شد الاغ بیچاره رو هول وُ هراسی عجیب گرفت ، هراس از گرگهای بیابون ... با خودش فکر کرد که اگه خودشو جمع وُ جور نکنه وُ سَر ِ پا نشه ، گرگها یک لقمه-ی چپش میکنند. با هر جون کندنی بود بلند شد وُ چار دست وُ پا وایساد. طولی نکشید که سَر وُ کله-ی گرگی ناقلا پیدا شد وُ با چرب-زبونی گفت : «رفیق! ایشالا بلا دوره ، از دُور دیدم که چی شد وُ صاحب بی-انصافت تنهات گذوشت وُ رفت». الاغ جواب داد : «درسته من خرم ، ولی میدونم که کارم تمومه وُ رفتنی-ام ؛ اون پیرمرد خرفت رو بگو که یادش رفت نعلهای طلای منو واکنه»! گرگ پوزخندی زد وُ گفت : «دست وَردآ آر! ... ما خودمون ختم ِ دوز وُ کلکیم ، کی میاد نعل طلا به سُم الاغش بزنه»؟ ... اونم فورا جواب داد : «درسته ، حق با شماست ، ولی من یک الاغ بی-اصل وُ نسب نیستم! من از یک نژاد مخصوص قبرسی-ام ، نهصد وُ پنجاه سال عمر کردم ، راز ِ طول عُمرم هم همین نعلهای طلاست! از بیست نسل قبل به این پیرمرد احمق به ارث رسیده! من که دارم میمیرم ، گوشتم هم از شیر مادر حلال-ترت ، ولی حیفه که قبل از مُردن من ، این نعلهای طلا نصیب دیگران بشه ؛ اگه تا چند دیقه دیگه چند تا گرگ دیگه هم برسند ، ممکنه هیچی به تو نرسه. باور نمیکنی ، یک نیگاه به نعلهام بندار». گرگه که به طمع افتاده بود گفت : «بآشه ، ضرری نداره». الاغ دو تا پاهاشو داشت بلند میکرد وُ گرگه هم چشماشو تیز کرده وُ داشت به اون نزدیک میشد که الاغه یکهو جُفتک جانانه-ای زد تو سَر وُ گردن اونو وَ خونین وُ مالین پرتش کرد عقب ...
گرگه
که بد جوری ضربه خورده بود ، دُمش رو گذوشت رو کولش وُ داشت دور میشد که
الاغه داد کشید : «اونقدرهام که فکر میکردی ، من خَر نیستم»!!! ...
نوشته : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدونم هیچوقت متوجه شدین که بزغاله برخلاف گوسفند ، حیوون جاه-طلب وُ شیطونیه ، بخاطر همینه که بزغاله-ها همیشه جلودار گله-ی گوسفندها هستن وُ از هر جایی بالا میرن وُ به هر جایی سَرک میکشن. میگن اون قدیم ندیما ، یکروز بزغاله-ای رفته بود روی صخره-ی بلند-بالایی تا شاید علف بهتری پیدا کنه. از قضا ، شیری از اون پایین رد میشده که بزغاله رو می-بینه ، سرش رو بالا میگیره وُ غـُرش ترسناکی میکنه. آقا بزغاله که مطمئن بوده دست آقا شیره از اون پایین بهش نمیرسه ، از اون بالا داد میکشه که «آی ی ی ... الاغ! چه خبرته عَرعَر میکنی! ...». آقا شیره با عصبانیت جواب میده که «مَرتیکه من شیرم ، سلطان بَرّ وُ بیابون ، سلطان جنگل ...». بزغاله قهقهه-ای سَر میده وُ میگه که «واسه ما سوسک هم نیستی! بیخودی قـُمپوز در نکن! ...». آقا شیره جواب میده که «حق داری! فعلا که جات اون بالا بالاهاست ؛ سوسک هم اگه جای تو نشسته بود ، خودشو گم میکرد ، ادعای پادشاهی ِ آسمون وُ زمین رو داشت. وای به روزی که به چنگم بیفتی ... گول ِ اون بالا بالاها رو نخور ، آبشار هم با اون عظمت-اش با سَر میاد پایین».
نوشته : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت موسی به عروسی دوجوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود،
آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت وحجله عروس و داماد
دید!!!
از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟
عزراییل گفت امشب آخرین شب زندگی این عروس و داماد است ماری سمی درمیان
بستر این دوجوان خوابیده ومن باید در زمان ورود وهمبستر شدن آنها دراین
حجله جان هر دو را به امر پروردگار دراثرنیش مار بگیرم .
موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دوجوان نیکوکار و مومن قومش رفت و
صبحگاهان برای برگذاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت اما
در کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد زنده و خندان از دیدن پیامبر
خدا درحال بیرون انداختن جسد ماری سیاه دید!!!
از خدا دلیل دادن این وقت و عمر اضافه به ایشان
را پرسید؟
جبرییل نازل شد و گفت دلیل را خود با سوال از
اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت.
موسی از داماد سوال کرد دیشب قبل ورود بحجله چه کردند؟
جوان گفت وقتی همه رفتند گدایی (سائلی) در زد و
گفت من خبر عروسی شما را در روستای مجاور دیر
شنیدم و تمام بعد ازظهر و شب را برای خوردن و
بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود و همسر بیمارم در راه بودم لطفا بمن
هم از طعام جشن-تان بدهید.
بداخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم. غذای
خود را به آن مرد گرسنه دادم خورد برایم دعای
طول عمر کرد و گفت برای همسرم هم غذا
بدهید اونیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است.
باخجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را
بمرد داد و او درهنگام رفتن برای هردوی ما دعای
طول عمر ،رفع بلا و شگون مصاحبت باپیامبر خدا دراولین روز زندگی مشترکمان
را کرد و رفت.
وقتی قصد ورود بحجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذای مسی ) از دست
همسرم بر روی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب مابود
گشت، پس ماهر دو دیشب را تااکنون بعبادت گذارندیم و العجب شادی ما از اینست
که دعای آنمرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید.
جبرییل (ع) فرمود ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده.
این بر ایشان بیاموز و داستانشان برهمگان باز گو باشد که چراغی گردد بر خلق
ما برای نیکی به دیگران و مصاحبت پیامبرانی چون تو در جنت.
عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
اون بخاطر نقض «دکترین عدالت اوباما» اینجاست ...
این حقوق ماهانه برات سرمشقی میشه
که «زندگی منصفانه نیست» ...
می-تونی این ماده قانونی رو مطالعه کنی :
«بعضی وقتها میشه بین بعضی از کارکنان-تون یا بین همه-شون ،
یا اینکه همیشه بین بعضیاشون تبعیض بذارین» ...
به امام(عج) سلام دادم. حضرت جواب سلامم را داد و به من اشاره کرد که اکنون
ساکت باش و تماشا کن! در این حال دیدم پیرزنی که ناتوان بود، عصا به دست و
با قد خمیده وارد مغازه شد، و قفلی را نشان داد و گفت:
آیا ممکن است برای رضای خدا ، این قفل را سه ریال از من بخرید؟ من به این
سه ریال پول احتیاج دارم. پیرمرد قفل ساز، قفل را نگاه کرد و دید قفل، بی
عیب و سالم است. گفت: مادر، چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را
ضایع کنم؟ این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد. من اگر بخواهم سود کنم، به
هفت ریال می خرم. زیرا در این معامله، بیش از یک ریال سود بردن، بی انصافی
است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت ریال می خرم، و باز تکرار می کنم که قیمت
واقعی آن هشت ریال است، من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم، یک ریال ارزان
تر خریداری می کنم.
پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت: هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید.
تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری..؟! به هرحال پیرمرد قفل ساز، هفت
ریال به آن زن داد و قفل را خرید. وقتی پیرزن رفت،امام زمان(عج) خطاب به من
فرمودند: مشاهده کردی؟! این گونه باشید تا من به سراغ شما بیایم. ریاضت و
سیر و سلوک لازم نیست. مسلمانی را در عمل نشان دهید تا من شما را یاری
کنم.
از بین همه افراد این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کردم. چون او دین
دارد و خدا را می شناسد.از اول بازار، این پیرزن برای فروش قفلش، تقاضای سه
ریال کرد، امّا چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه سعی کردند از او
ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد. درحالی که این
پیرمرد به هفت ریال خرید. به خاطر همین انسانیت و انصافِ این پیرمرد،هر
هفته به سراغش می آیم و با هم گفت و گو میکنیم.
تعجیل در فرجش صلوات:
اللهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن عدوهم.
عکس، ترجمه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ حسن بهشتی پور، خبرآنلاین :
آیا تنها با شعار دادن مرگ بر آمریکا می شود جلوی نفوذ آمریکا را
گرفت؟ یا آنکه علاوه بر شعار دادن باید اقدام هایی واقعی انجام داد تا مانع
نفوذ و سلطه آمریکا در کشور شویم. این اقدام ها توسط چه کسانی برنامه ریزی
می شود و چگونه باید اجرایی شوند؟
زیرا در مواردی آمریکا حاضر است در صورتی که شما منافع او را تامین کنید و
زمینه نفوذ آن را فراهم کنید، حتی پول هم بدهد که شما شعار ضد آمریکایی
بدهید.
واقعا به نام مبارزه علیه آمریکا چه شرایطی را برای کشور بوجود آوردیم که
بجای رسیدن به الگوی مناسب اقتصاد اسلامی ، امروز بجایی رسیدیم که برای
صادرات نفت خود مجبور هستیم سقف تحریم تعیین شده یک میلیون بشکه نفت در روز
را رعایت کنیم. آن هم در شرایطی که کشور با کمبود شدید بودجه روبرو است.
البته
میتوانیم جنبه مثبت موضوع را مورد توجه قرار دهیم که شاید این سبب خیر شود
که اقتصاد ما از وابستگی صادرات نفت رها شود. اما درد بدتر آن است که ما
حتی نمی توانیم پول حاصل از صادرات نفتی و غیرنفتی خود را به کشور بدون
دردسر وارد کنیم.
به نام مبارزه با آمریکا اما به کام شرکتهای وابسته به آمریکا مانند
اپل و اچ پی که محصولاتش از طریق چین بازار ما را فتح کرده اند . ادامه این
مسیر به چه کسانی خدمت می کند؟
بنابراین
بیائیم بجای دعوا بر سر ظاهر مسائل سیاسی به عمق مسائل توجه کنیم . ببینیم
راه های واقعی مبارزه با نفوذ و سلطه آمریکا چیست.
آیا وسیله ارتباط مهم است یا موضوع ارتباط و نتایج حاصل از این ارتباط؟
چقدر فرق است بین دست دادن با جان کری و اوباما که هر دو رهبران نظام
شیطانی هستند؟
باید ببینیم این نامه نوشتن یا ننوشتن ، دست دادن یا دست ندادن در راستای
منافع و آرمان های ما هست یا موجب سلطه و نفوذ بیشتر آمریکا می شود؟ یا نمی
شود؟ برای قضاوت در این موارد باید معیار و الگو داشته باشیم .
اساتید ما در روابط بین الملل و سیاست بین الملل به ما یاد دادند که می
توانیم به آمریکا فحش و ناسزا بدهیم اما این فحش دادن خدمت به او باشد.
برعکس می توان به امریکا لبخند زد اما این لبخند به ضرر آمریکا تمام شود.
برای قضاوت درباره درستی و یا نادرستی این قبیل امور باید به معیارها توجه
کرد.
معیار ما در روابط بین الملل منافع ملی و آرمان های انقلاب بصورت هم زمان
است.
به دیپلماتی که مورد اعتماد است، فرصت داد تا از فن دیپلماسی در جای
خود بهره بگیرد . مثل این است که کسی را داخل استخر آب بیندازیم بعد به او
بگوئید شنا نکن یا خیس نشو خوب مگر چنین چیزی ممکن است؟
دست دادن یک دیپلمات با یک رئیس جمهوری که مقام ارشد محسوب میشود در هر
شرایطی تعریف خاص خود را دارد. قضاوت درباره غلط یا صحیح بودن این اقدام
باید متناسب با شرایط خودش در زمان و مکان معین تعریف شود.
برای اجرای منافعمان اگر لازم شد باید با اوباما و یا هر شیطان دیگری دست داد.
اما به صرف دست دادن یا نشستن بر سر میز مذاکره، ما منافع ملی و آرمانم ها
را فدا نکرده ایم. می توان
مذاکره کرد اما سازش نکرد می توان مستقل بود اما برای اثبات حقانیت خود اگر
لازم بود پای میز مذاکره با شیطان هم نشست.
در نقطه مقابل
ممکن است شما با شیطان دست ندهید اما با اظهارات نسنجیده خود وضعیت جنگی
برای کشور بوجود بیاورید.
به عنوان نمونه میلیون ها دلار بخاطر بالا رفتن بیمه های کشتیرانی به کشور
صدمه بزنی و پول بیشتری را روانه بیمه های انگلیسی آمریکایی کنید.
ما باید دنبال راه های واقعی علیه نفوذ وسلطه آمریکا باشیم .
در این مسیر می توان شعار هم داد اما باید حواسمان جمع باشد در عمل این
شعارها به نفع آمریکا و اذناب داخلی اش تمام نشود.
از حق باید به حق دفاع کرد و روش مناسبی برای دفاع از حق برگزید و در زمان
و مکان مناسب از روش صحیح استفاده کرد تا ضمن حفظ آرمان های انقلابی ،
منافع ملی را به حداکثر رساند.
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی