بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدونم هیچوقت متوجه شدین که بزغاله برخلاف گوسفند ، حیوون جاه-طلب وُ شیطونیه ، بخاطر همینه که بزغاله-ها همیشه جلودار گله-ی گوسفندها هستن وُ از هر جایی بالا میرن وُ به هر جایی سَرک میکشن. میگن اون قدیم ندیما ، یکروز بزغاله-ای رفته بود روی صخره-ی بلند-بالایی تا شاید علف بهتری پیدا کنه. از قضا ، شیری از اون پایین رد میشده که بزغاله رو می-بینه ، سرش رو بالا میگیره وُ غـُرش ترسناکی میکنه. آقا بزغاله که مطمئن بوده دست آقا شیره از اون پایین بهش نمیرسه ، از اون بالا داد میکشه که «آی ی ی ... الاغ! چه خبرته عَرعَر میکنی! ...». آقا شیره با عصبانیت جواب میده که «مَرتیکه من شیرم ، سلطان بَرّ وُ بیابون ، سلطان جنگل ...». بزغاله قهقهه-ای سَر میده وُ میگه که «واسه ما سوسک هم نیستی! بیخودی قـُمپوز در نکن! ...». آقا شیره جواب میده که «حق داری! فعلا که جات اون بالا بالاهاست ؛ سوسک هم اگه جای تو نشسته بود ، خودشو گم میکرد ، ادعای پادشاهی ِ آسمون وُ زمین رو داشت. وای به روزی که به چنگم بیفتی ... گول ِ اون بالا بالاها رو نخور ، آبشار هم با اون عظمت-اش با سَر میاد پایین».
نوشته : عـبـــد عـا صـی