وَانچه
دلت خواست نه آن میشود ...
دوش
که غم پرده ما میدرید / خار غم اندر دل ما میخلید
در بَرِ استاد خرد پیشهام / طرح نمودم غم و اندیشهام
کاو به کف آیینه-ی تدبیر داشت / بخت
جوان و خرد پیر داشت
پیر خرد پیشه و نورانیام / بُرد ز
دل زنگ پریشانیام
گفت که «در زندگی آزاد باش! / هان! گذران است جهان شاد باش!
رو به خودت نسبت هستی مَده! / دل به
چنین مستی و پَستی مده!
زانچه نداری ز چه افسردهای / وَز
غم وُ اندوه دل آزردهای؟!
گر بـِبَرد وَر
بدهد دست دوست / ور بـِــبَرد ور
بنهد مُلک اوست
وَر بِکِشی یا بکُشی دیو غم / کج
نشود دست قضا را قلم
آنچه خدا خواست همان میشود / وانچه دلت خواست نه آن میشود
«علامه
طباطبایی»
تهیه وَ تدوین :
عـبـــد عـا صـی