اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

ماستمالی واقعیت ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8245282984/M8STM8LYE_W8QE_EEYAT_1.jpg

 

 

  ماستمالی واقعیت ... 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

انشاالله درست میشود ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

http://s7.picofile.com/file/8245241292/F8TEMEH_ZAHRAA_MYL8DE_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8245240884/F8TEMEH_ZAHRAA_MYL8DE.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8245241834/F8TEMEH_ZAHRAA_MYL8DE_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8245242350/F8TEMEH_ZAHRAA_MYL8DE_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8245243268/F8TEMEH_ZAHRAA_MYL8DE_4.jpg

 

 

  انشاالله درست میشود ...  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 محسن مهدیان : وقتی خدمت شان رسیدیم طلیعه صادقانه و دیباچه صمیمانه سخن شان این بود: "فقرا دیگر تاب ندارند. دیگر تحمل ندارند. کار ما شده تنها یک جمله؛ "انشاالله درست میشود". پس کی؟ کی امام زمان میآید؟"
حاج عزت الله مومنی 97 سال سن دارد و شاگرد شیخ رجبعلی خیاط است. در کوچه و پس کوچه های نظام آباد سراغش گرفتیم و سری به خانه این بزرگ زدیم. خانه محقر و دو اتاق تو در تو که حالا حسینیه شده است. اتاق با پارچه سبز و کیتیبه های حسینی پوشیده شده است. هر هفته برای اهالی محل، محفل اخلاق دارد. گوشه حسینیه نیز تختی است که پیرخوش دل و راز آلود ما، بر آن استراحت می کند.
همراه با جمعی به دیدار این "بزرگ زاهد کوه" رفتیم. منبری مختصر که یک سینه عرفان عملی داشت. منبرهم نبود؛ شاید گعده ای دلنشین و دوستانه؛ آنهم رفیقانه هایی به قدمت ده ها سال سابقه آشنایی. راه نشین سخنش شدیم. حرفهایی ساده که بجای زبان از قلبش می جوشید. همه سفره و رزق این منبر پر رقائق یک جمله بود. "حرف برادر مومنت را بشنو و دلش را شاد کن."
"
خدمت کن به هر طریقی که می توانی. یار فقرا و محتاجان باش." وقتی با صدای بلند این شعر را می خواند، حسینیه و وجود مهمانان آکنده از صداقت و صفا می شد: " تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن/به دَمی یا دِرَمی یا قلمی یا قدمی
به محضر استاد که رسیدیم؛ با دمی پر آه رو به جمع گفت: "دوست دارم به شما ها خدمت کنم." گویی سالهاست ما را می شناسند. می گفت: "خدایا کاری کن خادم این بچه ها باشم."
همه دین ورزی برایش خدمت به خلق بود. خدایی شدن را با مردم نشستن می دانست. این میزان تاکید بر شاد کردن دل مومن اشاره داشت به آن روایت از معصوم که
هرکس دل مومنی را شاد کند ما اهل بیت را شاد کرده است.
استاد دوست داشتنی ما با کلامی ساده و همه فهم، توجه جمع را به یک نکته اساسی جلب کرد و ان اینکه"خدمت را باید از برادر مومنت آغاز کنی." وقتی از استادش شیخ رجبعلی خیاط نیز می گفت اشاره به همین فریضه داشت.
از شیخ رجبعلی هم که حرف می زند سرش را می انداخت پایین. گویی رسم ادب است. می گفت: " من شاگرد شیخ رجبعلی خیاط نیستم. مرا رها کنید.
شاگرد شیخ رجبعلی خیاط مرحوم مرشد چلویی بود که لقمه کباب می گرفت و دهن بچه یتیم می گذاشت. اما من حتی نمی توانم الان دل شما ها را شاد کنم."
می گفت شیخ می خواست با خیاطی، عالم را اصلاح کند. او می خواست ادم بسازد تا دلی را شاد کند. به تعبیر
صائب: تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است/ عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد
باز مجدد با صدایی محزون و در حالی که صورتش را با دو دست گرفته بود می گفت: "اما من نمی توانم. منتظرم بروم تا کسی که می تواند کار کند بیاید."
فریاد می زد و زبانه های آتش افسوس از سینه اش بلند بود: "
امام زمان کسی را ندارد برایش کار کند. یک مشت رفیق دست و پا چلفتی مثل من دارد که هیچ کاری ازشان ساخته نیست. اسلام غریب است."
مجدد سکوت می کرد و باز می گفت: "البته هستند. در میان کارمندان و آهنگران و بناها و در این بیمارستان ها و جاهای دیگر مشغول کارند. این ها با امام زمانند. مشغول خدمتند."
یاد خاطره ای از حاج عزت الله افتادم. نقل شده وقتی دستشویی های جمکران گرفته بود، آستین و پاچه شلوار بالا زد و در شرایطی سخت راه چاه دستشویی ها را باز کرد. و وقتی بیرون آمد گفته بود به امام زمان بگویید اسم مرا جز توالت شورها بنویسد.
و اما شاه بیت روشن و روح بخش کلامش به اینجا رسید که شیخ رجبعلی دنبال ساخت آدم بود.
آدم وقتی آدم است که حرف دل برادر مومنش را بشنود و برایش کاری کند. و اما ما چقدر حرف دل رهبرمان را شنیدیم و برایش کار کردیم؟
و البته پس زمینه همه حرف هایش اضطرار واقعی بود. اضطرار در وجودش موج می زند. همان اضطراری که برای دعای در امر فرج حضرت صاحب پیش نیاز ضروری استغاثه هاست. همان اضطرار واقعی برای رهایی و نیاز به حضور منجی. می گفت: "
اگر کاری از دستت بر نمی آید شب هنگام از خواب بیدار شو و زار بزن. بگو دیگر نمی توانم. خدایا کاری کن."
بازگشتم به ابتدای سخنش. چه زیبا و صمیمانه دعا می کرد. درک حقیقی اضطرار های آخرالزمانی درچهره اش بود وقتی می گفت "فقرا صبرشان سر آمده است. چرا آقا نمی رسد؟"
از اتاق حاج عزت الله که بیرون آمدیم خبرنگارما مختصری با تاخیر آمد. از ماجرای تاخیر پرسیدم که با حال حیران و به تعبیر خودش "مو به تنش سیخ شده بود" که گفت:
امروز حواسم به جلسه نبود. همه فکرم مشغول مراسم ازدواج چند روز آینده ام بود. هنگام خداحافظی حاج عزت الله در گوشم گفت: "نگران برنامه ازدواجت نباش. درست می شود."

 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

حکایت آزادگان دربار ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s5.picofile.com/file/8169930076/EM8M_XOMEYNY_QONUT_1.JPG

 

http://s3.picofile.com/file/8201143592/NAM8ZE_RAZMANDEG8N_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8245140300/NAM8ZE_RAZMANDEG8N_4.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8245141384/NAM8ZE_RAZMANDEG8N_5.jpg

 

 

 

  حکایت آزادگان دربار ... 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 پادشاهی را وزیری عاقل بود از وزارت دست برداشت. پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدامشغول شده است.
پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟
گفت از پنج سبب:
اول: آنکه
تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا دروقت نماز هم ، حکم به نشستن می‌کند.
دوم: آنکه
طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که اونمی خورد و مرا می‌خوراند.
سوم: آنکه
توخواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند.
چهارم: آنکه
می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید.
پنجم: آنکه
می‌ترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی،
اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه می‌کنم و اومی بخشاید.

خدایا مارا یک لحظه به حال خود وامگذار ... 

 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

دو دلیل اصلی فساد دولتی ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8204980268/FES8DE_MASUL3N_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8232017818/MAF8SEDE_EQTES8DY_D8NE_DOROSHTHAA_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8231857526/MAF8SEDE_EQTES8DY_OZ8E_1.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8238342442/B8BAKE_ZANJ8NY_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8238342784/B8BAKE_ZANJ8NY_5.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8238345384/B8BAKE_ZANJ8NY_8.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8245036318/SHAHR8M_JAZ8YERY_1.jpg

http://s6.picofile.com/file/8245036742/AHMADYNEJ8D_NAZARSANJY_1.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  به گزارش ایسنا، دکتر صادق زیبا کلام ، استاد دانشگاه، در روزنامه «قانون» نوشته است: اگر کسی مدعی آن شود که از زمان پایان قاجارها یعنی قریب به 90 سال گذشته، در هیچ مقطعی چنین فساد لجام‌گسیخته‌ای در ایران وجود نداشته است، فکر نمی‌کنم سخنی به اغراق گفته باشد. در حقیقت ما هیچگاه شاهد چنین فساد دولتی با این حجم که در فاصله سال‌های 84 تا 92 در کشور اتفاق افتاد، نبوده‌ایم.
 حال سؤالی که مطرح می‌شود این است که با توجه به اینکه چهره‌ها و مسئولانی که در این مقطع تاریخی قدرت را در دست داشتند حسب ظاهر باید افراد متدین و اصولگرایی بوده باشند،
چرا باید با وجود چنین افرادی چنین حجمی از فساد در کارخانه‌ها، بانک‌ها یا ارگان‌ها و سازمان‌های دیگر شیوع پیدا کرده باشد؟
فروش هوا، زمین و جنگل چطور می‌توانسته اتفاق افتاده باشد؟ فسادی که نمی‌توان سرمنشاء آن را فقر دانست، چون بر اساس آمار و اطلاعات درآمد کشور در این هشت سال به اندازه کل درآمدهای کشور از ابتدای قرن بیستم تا همین سال‌های اخیر بوده است. یعنی در این مدت به اندازه قریب به 100 سال درآمد نفتی داشته‌ایم.
 برای علت و چرایی این قضیه من دو دلیل می‌توانم ذکر کنم؛
دلیل اول پاسخگو نبودن نهادهای بالاتر در کشور است. بالاخره این پرونده‌ها و فسادها در خلاء که اتفاق نیفتاده است. این‌ها در دولت اصولگرایان و در مقطعی اتفاق افتاده است که دولت، مجلس و سایر نهادها دست اصولگرایان بوده است و آنها نه‌تنها دارای بخشی از قدرت بلکه صاحب بیشترین ارکان آن بوده‌اند اما امروز بابت این فسادهایی که یکی پس از دیگری برملا می‌شود اصلا پاسخگو نیستند. بنابر
این فقدان نظام پاسخگویی در کشور ما سبب بروز چنین فسادهایی شده و ممکن است باز هم شاهد آن باشیم.

 عامل دومی که معتقدم نقش پررنگی در به‌وجود آمدن چنین فسادهایی دارد، اقتصاد دولتی حاکم بر ایران است. در کشور همه‌چیز در دست دولت است. بانک‌ها، نفت، گاز، پتروشیمی، صنایع بزرگ، راه‌آهن، همه و همه در اختیار دولت است و متاسفانه تجربه تاریخ بشر نشان داده است که هرجا که اقتصاد دولتی شود دیر یا زود فساد در آن رخنه خواهد کرد.
 الان بزرگ‌ترین مشکل اقتصاد چین فساد است و در ایران هم که اقتصاد دولتی دارد بزرگ‌ترین مشکل آن فساد اقتصادی است. بنابراین من فکر می‌کنم
به جای اینکه بگوییم قوه قضائیه باید شدیدتر عمل کند باید از خود سؤال کنیم که تا به کجا باید چنین اقتصادی را اصلاح نکنیم؟ این اقتصاد است که مولد فسادهای بزرگ است. من در عجبم از اصولگرایانی که تحصیلاتشان در حوزه اقتصاد است و مدام در حال فریاد و نامه نوشتن هستند اما یک‌بار به این فکر نمی‌کنند که چرا چنین حجم از فساد در کشوری مانند هند نیست؟
بنده معتقدم مادامی که اقتصاد دولتی در ایران حاکم باشد فساد جزو گریزناپذیر چنین اقتصادی خواهد بود.


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


برچسب ها: فساد دولتی، درآمد نفتی، پاسخگویی، دولت اصولگرایان، اقتصاد دولتی، هند، کل درآمدهای ایران،

چه خوشمان بیاید چه نیاید ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s5.picofile.com/file/8116016418/H8SHEMY_RAFSANJA8NY_A_VA_EM8M_XOMEYNY_1.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8116016500/H8SHEMY_RAFSANJA8NY_A_VA_AAYATOLL8H_X8ME_NE_EE_1.gif

 

http://s7.picofile.com/file/8244906392/RAFSANJ8NY_X8MENE_EE_1.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8244906500/RAFSANJ8NY_X8MENE_EE_1370_1.jpeg

 

 

   چه خوشمان بیاید چه نیاید ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


 روایت دکتر رسول بابایی _ نقل از روزنامه هفت صبح بدین شرح است : این شگفت انگیز است!. این همنوایی و همزبانی با زبان نسل جدید عجیب است. بارها گفته ایم و ابایی هم از تکرارش نداریم که سیاست های اقتصادی آقای هاشمی در دوران دولت کارگزاران و همین طور سختگیرهای شدید اجتماعی و فرهنگی آن سال ها و دست اندازی در هویت تهران توسط شهردار مورد علاقه هاشمی رفسنجانی را دوست نداریم. دیدگاه انتقادی ما نیازی به تکرار ندارد ، اما نمی توانیم از تحسین شیوه های متنوع سیاست ورزی او از همکلامی شگفت او با تغییرات جامعه و از قدرت او در احیای برند سیاسی اش که به روایت دکتر رسول بابایی به یک مگابرند تعیین کننده بدل شده است چشم بپوشیم و تحسینش نکنیم . مرد 81 ساله سیاست ایران در سوگ آیت الله واعظ طبسی چنین توئیتی را منتشر ساخته است : رفیق روزهای تنهایی ام بود . رفیقی که تا آخر پای رفاقتش ایستاد. خداحافظ رفیق روزهای سخت. خداحافظ!
این توئیت سرحال و امروزی در شبکه مجازی واکنش های خود جوش مضاعفی را به همراه داشت. گروهی آن را با ادبیات مسعود کیمیایی مقایسه کردند . گروهی رد پای ترانه های محسن چاوشی را در آن جستند و ... اما هرچه هست این ادبیات مرد کهنه کار سیاست ایران است که بدون استفاده از شعارها و کلمات مطنطن به زبان مردم کوچه و بازار از دوری رفیقش می گوید . اصولگرایان برای درک اشتباهات خود باید به لحن و ادبیات شخص هاشمی و نه هیچکس دیگر دقت کنند چرا که
او خود یک نفره یک رسانه است .چه عقایدش را دوست داشته باشید چه نه !
.

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

واقعا ظرفیت نقد-پذیری تا این حد معجزه میکند!؟ ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8244838292/NAQDPAZEERY_5.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8244838934/NAQDPAZEERY_4.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8244839326/NAQDPAZEERY_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8244839734/NAQDPAZEERY_3_jjpeg.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8244840268/NAQDPAZEERY_2jpg.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8244840984/NAQDPAZEERY_1.jpg

 

 


  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


 نامه صادق زیباکلام به امام‌جمعه بندرعباس :
بسمه‌تعالی
حضرت حجت‌الاسلام غلامعلی نعیم‌آبادی
امام‌جمعه محترم بندرعباس
با سلام و تحیات، در بیانات ارزشمندتان به‌عنوان سخنران اصلی قبل از خطبه نمازجمعه امروز تهران، نمازگزاران و بالطبع سایر
مخاطبین را دعوت کردید به مطالعه دو کتاب که توسط دو نویسنده آمریکایی اخیراً انتشاریافته و به فارسی ترجمه‌شده‌اند. فرمودید که این دو کتاب واقعیت‌های عریان جامعه آمریکا را از زبان خود آمریکایی‌ها تشریح می‌کنند که چگونه این کشور مملو از ظلم، فساد، خشونت، نابرابری، یک درصد مالک ثروت و قدرت و ۹۹درصد در فقر، تبعیض نژادی و...غیره است. البته قبل از حضرت‌عالی جناب آقای دکتر سعید جلیلی هم در هفته‌نامه «مثلث» به ایرانیان مطالعه این آثار را توصیه کرده بودند. جنابعالی تأکید داشتید که مطالبی که پیرامون تباهی جامعه و نظام آمریکا در این دو کتاب آمده نه توسط مخالفین یا دشمنان آن کشور بلکه توسط خود آمریکایی‌ها به رشته تحریر درآمده است.
جناب نعیم‌آبادی بزرگوار، حکایت این دو کتاب که نقل محافل «آمریکاستیز» در ایران شده حکایت «دیدن مو و ندیدن پیچش» آن است؛ حکایت «دیدن ابرو و ندیدن اشارت‌های» آن است. جنابعالی و دکتر جلیلی این دو کتاب را می‌بینید که نویسندگان آمریکایی آن‌ها به ‌زعم شما و همفکرانتان‌ همه پلیدی‌ها و تباهی‌های آمریکا را در آن‌ها تشریح کرده‌اند؛ و
با شادی و هیجان جامعه را دعوت می‌کنید که این آثار را بخوانند و ببینند که آمریکا چه جامعه فاسد و در حال تباهی و سقوط است؛ اما «پیچش مو» و «اشارت‌های ابرو» را نمی‌بینید.
این را نمی‌بینید که در کشور آمریکا و علیرغم همه تباهی‌ها و مفاسدی که به آن نسبت داده می‌شود، می‌توان آثاری منتشر نمود که از صدر تا ذیل آن نظام را به زیر سؤال ببرند بدون آنکه نویسنده مورد هیچ مواخذه‌ای قرار گیرد. نویسنده نه متهم به «تبلیغ علیه نظام» می‌شود و نه به‌واسطه آنکه مطالبشان مورداستفاده و بهره‌برداری مخالفین آمریکا قرارگرفته متهم به «دادن اطلاعات به بیگانگان» یا «دشمن» می‌شوند. نه کسی در آمریکا آن‌ها را «نفوذی» خطاب می‌کند یا به آن‌ها برچسب «مرعوب»، «وابسته»، «عامل بیگانه»، «مزدور»، «سرسپرده»، «خودفروخته»، «نوکر و حقوق‌بگیر ایران اسلامی»، «خائن»، «وطن‌فروش»... زده می‌شود. درعین‌حال اداره کل ممیزی کتاب «وزارت ارشاد آمریکا» هم جلوی انتشار کتاب را نمی‌گیرد؛ و نه بعد از انتشار کتابی که آن‌همه علیه آمریکاست که در نماز جمعه ایران که با «مرگ بر آمریکا» آغاز و با «مرگ بر آمریکا» پایان می‌یابد خواندن آن به نمازگزاران توصیه می‌شود، دادستانی انقلاب واشنگتن علیه نویسنده تشکیل پرونده می‌دهد.
جناب نعیم‌آبادی بزرگوار،
اگر نظام آمریکا علیرغم همه تباهی‌ها که شما و همفکران «آمریکاستیز»تان در ایران به آن نسبت می‌دهید نه‌تنها همچنان سرپاست و اثری از سقوط در آن بچشم نمی‌خورد بلکه همواره هم توانسته تمامی بحران‌ها و معضلاتی که با آن مواجه می‌شود ازجمله بحران اخیر «وال‌استریت» را پشت سر بگذارد به‌واسطه همین ظرفیت نقدپذیری شگفت انگیزش است.
به‌واسطه آن است که در جریان بحران اخیر و علیرغم ماه‌ها تظاهرات، راه‌پیمایی‌های ده‌ها هزارنفری، اعتراضات و ناآرامی‌های گسترده خیابانی، نه خون از بینی کسی جاری شد، نه احدی به اتهام «اقدام علیه امنیت کشور» محاکمه شد و نه معترضین به دشمنان آمریکا نسبت داده شدند. جنابعالی و آقای دکتر سعید جلیلی آن کتاب‌ها را با خوشحالی و هیجان می‌بینید که به‌زعم شما سراپای نظام و جامعه آمریکا به زیر سؤال برده‌اند، اما چشمانتان را بروی این نکته ظریف می‌بندید که نویسندگانشان بعد از انتشار آن‌ها چگونه آرام سر بر بالین می‌نهند و احدی به‌عنوان زندانی «ضد امنیتی» در جامعه‌شان در زندان به سر نمی‌برد.

ایام به کام باد
صادق زیباکلام
بیست و نهم اسفند یک هزار و سیصد و نودوچهار

 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


برچسب ها: نقد پذیری، جامعه آمریکا، تبلیغ علیه نظام، عامل بیگانه، وطن‌فروش، وال‌استریت، معترضین،

فقط ما بودیم ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8244738784/XODPASANDY_1.jpeg

 

http://s4.picofile.com/file/8182589484/XODX8H_MOTEKABBER_1.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8232668850/XOSHBAXTY_3.jpeg

 

 

    فقط ما بودیم ... 

 

 خلق شد آدم و... ناگاه فقط ما بودیم!
 بر زمین آمد و همراه ، فقط ما بودیم!

 قرن ها شد سپری، اهل صلاح و صلوات
 بین صد ملت گمراه ، فقط ما بودیم!

 تا که شد نوبت تغییر و تحول ، آن گاه
 عاقل و بالغ و آگاه ، فقط ما بودیم!

 انقلابی که به پا گشت ، ز ما برپا گشت
 دشمن ظالم و حق خواه فقط ما بودیم!

 همه بودند در آغاز... و زیادی بودند!
 دستشان گشت چو کوتاه ، فقط ما بودیم!

 بعد از آن، درپی همراهی یک «دولت پاک»
 خورده صدها غم جانکاه ، فقط ما بودیم!

 دور سر ، «هاله ای از نور» فقط ما دیدیم
 در شب تار وطن ، ماه ، فقط ما بودیم!

 دیگران باطل و درباری و مزدور شدند
 دشمنان فرح و شاه فقط ما بودیم!

 آن که از اول خلقت ، به خدا ایمان داشت
 سجده ها کرده به درگاه فقط ما بودیم!

 چاق و فربه شده هر آدم دنیا طلبی
 لاغر و عارف بالله فقط ما بودیم!

 کل دارایی و سرمایه ما «فرهنگ» است
 دور از سکه و زر، آه ، فقط ما بودیم

 گوشه فقر نشستیم و قناعت کردیم
 فارغ از منزلت و جاه فقط ما بودیم!

 آن که هرگز ندویده است پی پست و مقام
 یا پذیرفته به اکراه ، فقط ما بودیم

 حقمان است که ده شغل و صد عنوان داریم
 دلمان خواسته ، دلخواه فقط ما بودیم!

 اگر اصلاح طلب ها همه «خودشیفته» اند
 «متواضع» چو پر کاه فقط ما بودیم!


 «محمدحسین روان بخش»

 



 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

وقتی کارهای بزرگ را به آدمهای بسیار کوچک واگذار میکنند ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8244627042/LOQMEYE_BOZORGTAR_AZ_DAH8N_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8244643700/X3SHFAM8EE_1.jpg

 

 

  وقتی کارهای بزرگ را به آدمهای بسیار کوچک واگذار میکنند ... 

  

 حتما میدونید که منظور از «آدمآی کوچیک» ، چیزی مثل کوتوله-های «سفرهای گالیور» نیست ، بلکه «مغز-فندقی»-هایی هستند کوتاه-فکر که افق «دید» یا بصیرت-شون از نوک دماغ-شون پیش-تر نمیره وَ صفات وُ خُلق وُ خوی-شون این طوریه :

 «همیشه باید عده-ای مثل غلام زر-خرید وَ نوکر دست به سینه-شون باشن».

 «یک اخلاق ِ گـَنــد دیگه-شون "خود-محوری" وَ "خود-سَری"-یــه! کسی رو غیر از خودشون قبول ندارن وَ از "مسئولیت پذیری" وُ پاسخگویی بیزارن! حتی اگه "دار وُ ندار" ملتی رو بر باد داده باشن» ...

 «به خودشون حق میدن که هر مخالفی رو سرکوب کنن» ... «نسبت به هر نقدی وُ انتقادی ، حالت تهاجمی دارن» ...

 «نسبت به "کاسه-لیسان" وُ "پاچه-لیسان" آستان ِ "ملوکانه"-شون کاملا متعصبَند وَ یک جور احساس ِ "ارباب-نوکری" دارن»! ...

 «هر قانونی که باب ِ میل-شون نباشه رو زیر پا میذارن». «بدتر از همه ، اهل عذرخواهی ، تشکر ، وَ ازین جور مقولات نیستن» ؛ «خراب-کاریهاشونو به گردن دیگران میذارن وَ اگه کار خوبی هم انجام شده ، به حساب خودشون»! ...

 «در دروغگویی وَ افترا رقیب ندارن! تو روز ِ روشن ، سیاه رو سفید جلوه میدن وَ بالعکس» ...

 «در گول زدن دیگران استادن! خصوصا آدمای عوام وُ ساده رو ... چرچیل هم اگه زنده بشه حریف زبون-بازی وُ پُر رویی-ش نمیشه»! ...

 «همیشه تلاش میکنه که هر چه بیشتر طرفدار برای خودش بسازه وُ خام-شون کنه ؛ اونقدر خام که خیلی راحت کولی بده» ...

 «ظرفیت شوخی وُ مزاح رو ندارن ، ولی اگه جرأت کنن هر کسی وُ هر مقامی رو دست میندازن وَ تمسخر میکنن».

 «بخاطر منافع خودش ، هر کس وُ هر چیزی رو حاضره فدا کنه ، در توجیهاتش هم بی-رقیبه ؛ یک "ماکیاولیست" تمام عیار» ...


 عـبـــد عـا صـی  


برچسب ها: آدمهای کوچک، کارهای بزرگ، کوتاه فکر، ارباب رعیتی، خود محوری، مسئولیت پذیری، عوام فریبی،


جامعه-ی طبقاتی همه چیزش طبقاتیه ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  جامعه-ی طبقاتی همه چیزش طبقاتیه ... 

 

http://s7.picofile.com/file/8244576726/J8ME_EYE_TABAQ8TY_HAMEH_CH3ZESH_TABAQ8TYEH_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8244577142/AADATPAZ3RYE_AADAMHAA_1.jpg

 

 
 

 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

محبوب یا منفور؟


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8228743392/DELV8PAS8NE_TAXR3BCHY_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8237858918/TONDRAVY_3.jpeg

 

  

 محبوب یا منفور؟

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 نتیجه‌ی نظرسنجی سایت خبرآنلاین  جالب بود. حتی اگر محبوب‌تر بودن هاشمی از بین سیاستمدارهای فعلی قابل پیش‌بینی بوده باشه اما این که از شخصیت‌های محبوب هنری و ورزشی هم با این فاصله جلوتر باشه احتمالا خیلی‌ها رو غافلگیر کرده. البته این آرا متعلق به مردمی هست که به اینترنت دسترسی دارند و اهل مطالعه و پی‌گیری اخبار روز هم هستند. شاید در بین مردم اقشار دیگر، نتایج این نظرسنجی کاملا متفاوت باشه.
این محبوبیت قطعا با فشارها و حمله‌های اخیر بی‌ارتباط نیست. به عبارت دیگه هاشمی بخش عمده‌ای از این محبوبیت رو مدیون آقای احمدی‌نژاده. گرچه احمدی نژاد از طریق تقابل با هاشمی تونست طرفداران پر و پاقرص زیادی جمع کنه اما مدت‌هاست که این ترفند، کارکرد عکس پیدا کرده. البته این منحصر به احمدی‌نژاد نیست بلکه اصولا حمله به هاشمی از طرف هر شخص یا جناحی که باشه دیگه بر محبوبیت هاشمی اثر منفی نداره! نه تنها اثر منفی نداره بلکه ممکنه هاشمی رو محبوب‌تر هم بکنه!
هاشمی از میون آتیش رگبار سی‌ساله تخریب رد شده و انگار مثل فولاد آبدیده ضد ضربه شده. دیگه هیچ شایعه یا انتقادی نمونده که علیه‌اش نگفته باشن. از دزدی و قتل و خیانت، همه رقم اتهام خورده. رییس دولت رسمی کشور اومده تو تلویزیون رسمی کشور، به دزدی متهمش کرده. از این بالاتر دیگه چی می‌تونه باشه؟ می‌گن چیزی که آدمو نکشه، قوی‌ترش می‌کنه و این اتفاقی هست که ظاهرا برای هاشمی افتاده.
یک جایی اواخر کتابِ "مصلحت‌ها و حقیقت‌ها" (1378)، مسعود سفیری سوالی می‌پرسه با این مضمون که چرا در برابر این اتهامات از خودتون دفاع نمی‌کنید؟ و هاشمی جوابی می‌ده با این مضمون که نیازی نیست بالاخره این گرد و غبارها می‌خوابه و تاریخ، حقیقت رو بر ملا می‌کنه.
این نظرسنجی رو هم که بذاریم کنار، آخرین انتخاباتی که هاشمی درش شرکت کرده بود یعنی انتخابات خبرگان 1386، آرای بسیار بالای هاشمی نشون می‌داد پایگاه مردمی قابل توجهی داره. حتی توی همون انتخابات 1384 دور اول هم هاشمی اول شده بود. اما چرا با تمام این شواهد روشن به نظر میاد هاشمی در جامعه محبوب نیست؟
به نظر من دو تا دلیل داره. اول این که هاشمی همون قدر که جاذبه‌اش بالاست دافعه‌اش هم بالاست! یعنی دشمن و مخالف هم زیاد داره. دلیل دوم این که مخالفان هاشمی، از موافقانش بسیار پرسروصداتر هستند. مخالفان هاشمی عمدتا مدعیان قدرت‌اند (رقبا) که هم امکانات و رسانه‌هاشون بیشتره و هم انگیزه‌هاشون قویتره. چه در داخل ایران چه خارج ایران. بنابراین فریادشون بلندتره. در مقابل موافقان هاشمی، گرچه پرتعدادترند اما نه امکانات طرف مقابل رو دارند و نه چندان انگیزه‌ای برای سروصدا دارند. حمایت اینها یک حمایت ملایم و آرومه. این ملایمت، هم به خاطر فقدان انگیزه‌ی قوی برای حمایت هست و هم به خاطر منش و ماهیت این آدم‌ها. چراکه اصولا آدم‌های احساسی و تندمزاج، نمی‌تونن موافق هاشمی باشن.
طرفداران و موافقان هاشمی، از نوعی که به خاطرش بیان تو خیابون و شعار بدن و سینه سپر کنن نیستند اما، به خاطر سطح آگاهی و تفکرشون، و حتی مهارتهاشون، تاثیرگذاریشون در جامعه عمیقتره.

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

عالـِم احمق وَ پادشاه مادام العمر ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8244387384/ESKANDARE_MAQDUNY_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8244387618/AAQ8MOHAMMAD_X8NE_Q8J8R_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8244387826/FAT_HALISH8H_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8244388368/N8SEREDD3NSH8H_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8244388668/SARD8R_SEPAH_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8244388850/MOHAMMAD_REZAA_PAHLAVY_1.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8244389292/EST8LYN_1.jpg

 

  عالـِم احمق وَ پادشاه مادام العمر ...

 _ میگن که تو یکی از عالم-ترین مردم این کشورها هستی!؟

 _ شاید که بآشم ، از حرف وُ عمل بشر میشه اینو فهمید.

 _ اگه اینطوره که میگی ، بگو که چطور می-تونم تا زنده-م پادشاهی کنم ، بعد از منم پسرآم به سلطنت برسن.

 _ این که میخوای نشدنی نیس ، ولی سخته وُ راه وُ روشآیی داره.

 _ من مرد سختی وُ جنگم ...

 _ مرد سختی وُ صبر بد نیس ، اما جنگ-طلبی کارتو خیلی سخت-تر میکنه. جنگ طلبی بدون ظلم نمیشه ، ظلم هم آفت ریشه-ی حکومته.

 _ مثلا تا چه حد لطمه میزنه.

 _ انقدر که حساب وُ کتاب دقیقی نداره.

 _ خب ، کمتر ظلم میکنم ...

 _ شاید این راه بهتری باشه ، وزیر وُ وکیل وُ داروغه وُ گمآشته-هات چی؟

 _ همه-شون تحت ِ امر خودم هستن.

 _ هیچ فکر کردی که مقام وُ قدرت رو اگه مهار نکنی ، خیلی زود فساد میآره؟

 _ نمیذاریم کار به اونجاها بکشه ... هر فاسدی رو با دَم ِ تیغ از بین می-بَریم.

 _ حالا اگه این فاسد ، پسرت باشه ، فامیلت باشه ، رفیقت باشه ، یا اصلا شخص خودت باشه چیکار میکنی؟

 _ به هیچ کس رحم نمیکنم! ...

 اگه خودت باشی چی ی ی؟

 _ خودم؟ خودم ، خودم! پآ آ دشآم ... از این سامورایآی دیوونه نیستم که «هاراگیری» کنم! ...

 _ ولی شرط اصلی حکومت پاینده ، اینه که همه چیز رو از خودت شروع کنی.

 _ آخه عالـِم احمق! خودم پادشآم. کی گفته تو عالم بزرگی هستی!؟ آ آ آی جلا آ آد ... 

 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

چطور احمقی همه را خانه-خراب میکند! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  چطور احمقی همه را خانه-خراب میکند! ...

 

http://s7.picofile.com/file/8244343176/K8QAZB8ZYE_MOD3R8N_1.jpg

مـــدیـــران آیـنـــده ســـاز ...

http://s6.picofile.com/file/8244343568/H8LUYE_X8BZADEH_1.jpg

هالوی خواب-زده ...

http://s6.picofile.com/file/8244343892/ASRE_ZOLMAT_1.jpg

عصر ظلمت ...

http://s7.picofile.com/file/8244344718/CHETOR_MARDOM_RAA_X8NEHXAR8B_M3KONAND_1.jpg

چطور احمقی همه را خانه-خراب میکند! ...

 

 

 



 عـبـــد عـا صـی