«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
دیده که بى نور
تو شد کور به / سر که نه در پاى تو، در گور به
اى علوى ذات و خدائى
صفات / صدر نشین همه کائنات
سید و سالار شباب بهشت / دست قضا و قلم سرنوشت
زاده طوبى و بهشت برین / نور خدا در ظلمات زمین
نور دل و دیده ختمى ماب / سایه یى از پرتو تو آفتاب
علت غائى همه ممکنات / عمر ابد داد به آب حیات
پاکترین گوهر نسل بشر جن و ملک بر قدمش سوده سر
صاحب عنوان بشیر و نذیر / بر فلک وحى سراج منیر
آینه پاک که نور خدا / تابد از این آینه بر ماسوى
باب تو سر سلسله اولیاست / چشم پر از نور خدا مرتضى است
مادر تو دخت پیمبر بود / آیه اى از سوره کوثر بود
پرده نشین حرم کبریا / فاطمه آن زهره زهراى ما
عاشق کل حضرت سلطان عشق / خون خدا شاه شهیدان عشق
با تو ز یک گوهر و یک مادر است / ظل خدائى تو اش بر سر است
آیه تطهیر به شأن
ِ شماست
/ حکم شما امراولوالامر ماست سینه
سیناى شما طور وحى /
نور شما شاخه اى از
نور وحى در
رمضان ، ماه نشاط و سرور
/ ماه دعا، ماه خدا،
ماه نور نورفشان
شد ز دو سو آسمان /
در دو افق تافت دو
خورشید جان وحى
خدا از افق ایزدى /
نور حسن از افق احمدى مشگ
و گلاب بهم آمیختند /
در قدح اهل ولا
ریختند اى
رمضان از تو شرف یافته /
نور تو بر جبهه او
تافته نیمه
ماه رمضانِ عزیز /
گیسوى مشگین تو شد
مشگ ریز نور
خدا تافت از آن روى ماه
/ خاصه از آن چشم
درشت سیاه سرخى
گل ، عکس گل روى توست /
ظلمت شب سایه گیسوى
توست روز
که خورشید درخشان صبح /
سر زند از چاک گریبان
صبح سرخى
آن نور و پگاه سپید /
روى افق نقش تو آید
پدید اى
رخ تو در رمضان بدر ما /
هر سر موى تو شب قدر
ما دیده
که بى نور تو شد کور به
/ سر که نه در پاى تو،
در گور به بعد
على شاخص عترت توئى /
وارث میراث نبوت توئى مصلحت
ملت اسلام و دین /
کرد تو را گوشه عزلت
نشین هیچ
گذشتى چو گذشت تو نیست /
آنکه ز شاهى بکشد،
دست کیست صبر
هم از صبر تو بى تاب شد
/ کوزه شد و زهر شد و
آب شد بعد
شهادت نکشید، از تو دست
/ تیر شد و بر تن
پاکت نشست سبزه
بر آمد ز گلستان دین /
تا رخ سبز شد از زهر
کین ریشه
دین گشت همایون درخت /
تا ز تو خورد آن جگر
لخت لخت ملت
اسلام که پاینده باد /
مشعل توحید که تابنده
باد هر
دو رهین خدمات تواند /
شکر گزارنده ذات
تواند تا
ابد اى خسرو والا مقام /
بر تو و بر دین محمد
(ص ) سلام کلک
ریاضى که گهر ریز شد /
زان نظر مرحمت آمیز
شد