اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

دیده که بى نور تو شد کور به / سر که نه در پاى تو، در گور به


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

   دیده که بى نور تو شد کور به / سر که نه در پاى تو، در گور به  

 

 

 

امام حسن

 

Image result for ‫شعر تولد امام حسن مجتبی‬‎

 


 

 اى علوى ذات و خدائى صفات / صدر نشین همه کائنات
 سید و سالار شباب بهشت / دست قضا و قلم سرنوشت
 زاده طوبى و بهشت برین / نور خدا در ظلمات زمین
 نور دل و دیده ختمى ماب / سایه یى از پرتو تو آفتاب
 علت غائى همه ممکنات / عمر ابد داد به آب حیات
 پاکترین گوهر نسل بشر جن و ملک بر قدمش سوده سر
 صاحب عنوان بشیر و نذیر / بر فلک وحى سراج منیر
 آینه پاک که نور خدا / تابد از این آینه بر ماسوى
 باب تو سر سلسله اولیاست / چشم پر از نور خدا مرتضى است
 مادر تو دخت پیمبر بود / آیه اى از سوره کوثر بود
 پرده نشین حرم کبریا /  فاطمه آن زهره زهراى ما
 عاشق کل حضرت سلطان عشق / خون خدا شاه شهیدان عشق
 با تو ز یک گوهر و یک مادر است / ظل خدائى تو اش بر سر است
 آیه تطهیر به
شأن ِ شماست / حکم شما امر اولوالامر ماست
 سینه سیناى شما طور وحى / نور شما شاخه اى از نور وحى
 در رمضان ، ماه نشاط و سرور / ماه دعا، ماه خدا، ماه نور
 نورفشان شد ز دو سو آسمان / در دو افق تافت دو خورشید جان
 وحى خدا از افق ایزدى / نور حسن از افق احمدى
 مشگ و گلاب بهم آمیختند / در قدح اهل ولا ریختند
 اى رمضان از تو شرف یافته / نور تو بر جبهه او تافته
 نیمه ماه رمضانِ عزیز / گیسوى مشگین تو شد مشگ ریز
 نور خدا تافت از آن روى ماه / خاصه از آن چشم درشت سیاه
 سرخى گل ، عکس گل روى توست / ظلمت شب سایه گیسوى توست
 روز که خورشید درخشان صبح / سر زند از چاک گریبان صبح
 سرخى آن نور و پگاه سپید / روى افق نقش تو آید پدید
 اى رخ تو در رمضان بدر ما / هر سر موى تو شب قدر ما
 دیده که بى نور تو شد کور به / سر که نه در پاى تو، در گور به
 بعد على شاخص عترت توئى / وارث میراث نبوت توئى
 مصلحت ملت اسلام و دین / کرد تو را گوشه عزلت نشین
 هیچ گذشتى چو گذشت تو نیست / آنکه ز شاهى بکشد، دست کیست
 صبر هم از صبر تو بى تاب شد / کوزه شد و زهر شد و آب شد
 بعد شهادت نکشید، از تو دست / تیر شد و بر تن پاکت نشست
 سبزه بر آمد ز گلستان دین / تا رخ سبز شد از زهر کین
 ریشه دین گشت همایون درخت / تا ز تو خورد آن جگر لخت لخت
 ملت اسلام که پاینده باد / مشعل توحید که تابنده باد
 هر دو رهین خدمات تواند / شکر گزارنده ذات تواند
 تا ابد اى خسرو والا مقام / بر تو و بر دین محمد (ص ) سلام
 کلک ریاضى که گهر ریز شد / زان نظر مرحمت آمیز شد


 « ریاضى یزدى »
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.