جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
وبلاگ > روحانی، صادق - آیا تا کنون با مردم عادی کوچه و خیابان درباره انتخابات و نامزدهای حاضر در انتخابات سخن گفتهاید؟ به نظر شما شعارهای نامزدهای انتخاباتی تا چه اندازه با واقعیتهای ملموس و عینی زندگی روزمره مردم مطابقت دارد؟ یا تا چه اندازه مردم باور دارند که چنین شعارهایی در صورت عملی شدن گره از کار آنان باز میکند.
در هفتهای که گذشت من در چند نقطه از شهر تهران با مردم عادی کوچه و خیابان به گفت و گو نشستم و از آنها درباره انتخابات سوال کردم. اگرچه نمیتوان به آنهایی که مخاطب من بودند به عنوان یک نمونه آماری دقیق متوسل شد، اما دست کم برای من دیدن این اظهار نظرها شگفت انگیز بود.
یکی از این اظهار نظرهای شگفت انگیز که عمومیت بیشتری داشت، چیزی بود که من نامش را منجیگرایی میگذارم. بسیاری از مردم به دنبال شخصی بودند که بتواند یک شبه یا دست کم در مدت کوتاهی زندگی آنان را دگرگون کند. آنها رئیس جمهوری میخواستند که برای مشکل عینی و روزمره آنان راه حلی جادویی داشته باشد. اگر چه همگی دریافته بودند که مثلا پرداخت یارانه دردی از آنها دوا نمیکند و حتی ممکن است بر آلام آنها بیافزاید، اما همچنان انتظار داشتند رئیس جمهور بتواند راه حلی خارق العاده جلوی پای آنها بگذارد.
نکته شگفت انگیز دیگر این بود که برای بسیاری از مردم، باور اینکه رای آنها تاثیر گذار است سخت بود. خیلیها گمان میکردند که از پیش تعیین شده است که چه کسی رئیس جمهور بشود و این بازیهای انتخاباتی تنها برای این است که از مردم بر سر صندوقهای رای عکس یادگاری گرفته شود. البته بسیاری از این افراد با اندکی صحبت درباره تفاوت روسای جمهور پیشین و میزان مشارکت در هر دوره از نظر خود باز میگشتند.
اما شاید شگفت انگیزترین نکتهای که من با آن برخورد کردم کسانی بودند که انتخابات را تحریم کرده بودند. اینها اگرچه تعدادشان کم نبود اما غالبا دلایلشان با هر آنچه که ما در ذهن خود داریم تفاوت داشت. شاید ما گمان کنیم که فردی که نظام را قبول ندارد، به این علت که نمی خواهد با رایش به مشروعیت نظام کمک کند، از این کار سر باز میزند. این عده از تحریم کنندگان انتخابات واقعا در اقلیت محض بودند. اما دلایل پیش پا افتادهتری برای تحریم انتخابات وجود داشت. دلایلی دم دستی و گاه خنده دار. بودند افرادی که میگفتند که به زودی عازم مسافرت خارج هستند و نگران این هستند که مهر انتخابات در شناسنامهشان برایشان دردسر ساز شود. یا بودند افرادی که شلوغی صف انتخابات را دلیلی برای رای ندادن میدانستند. شهروند کُرد سنی مذهبی را دیدم که معتقد بود نظام من را قبول ندارد و نمی گذارد من نامزد انتخابات شوم، چرا من باید رای بدهم. بازنشستهای را دیدم که معتقد بود چه تورم بالا برود چه ثابت بماند او نمی تواند گوشت بخرد پس برایش فرقی نمیکند که رای بدهد یا ندهد. جوانی را دیدم که معتقد بود برایش آزادی پوشش مهم است و این هم دست رئیس جمهور نیست پس رای نمیدهد. یا کسی را دیدم که سفید ماندن شناسنامهاش را یک رکورد تلقی میکرد و به آن افتخار میکرد. از همه عجیبتر فردی بود که معتقد بود اگر رای ندهیم ترامپ جنگ راه میاندازد و جمعیت ایران تعدیل میشود و او میتواند فرزندانش را به سر کار بفرستد.
دلایل کسانی که نمیخواستند رای بدهند بسیار زیاد بود و برای کسی که میخواهد مردم را به رای دادن ترغیب کند پیش از هرچیز شنیدن این دلایل واجب است. آدمهای این جامعه در دنیاهای متفاوتی زندگی میکنند و شاید آن دلیلی که شما را وادار به مشارکت سیاسی میکند آنقدرها برای همه قانع کننده نباشد. پس اول گوش دهید بعد به رای دادن دعوت کنید.