وبلاگ زائری، محمدرضا : در شهادت امیر مؤمنان باید بر بی پناهی نسلی مویه کرد که امامشان را در حد قامت های ناساز خویش کوتاه کرده ایم! باید بر مظلومیت نسلی گریست که امام شان را در قواره حقارت ها و ناتوانی های خودمان شناسانده ایم!
آن علی که دلها برایش می تپد کسی است که تحملش از کوهها
بیشتر است و فهمش از دریاها فراتر! آن علی که همه با یک نظر شیفته اش می
شوند کسی است که نان جو می خورد و آهن داغ را به دست برادر نزدیک می کند!
آن علی که در کلیسا نقش تمثالش را به عنوان قدیس مسیحیت بر دیوار می کشند و
در آتشگاه از نور جمالش جان می گیرند کسی است که سوزنی از بیت المال را
حتى در دست دختر جز به امانت تاب نمی آورد و آمده برای ساختن انسان و جهان!
آن علی که نامش جهان را گرفته و آوازه اش از کهکشان ها گذشته آن است که انسان را می فهمد و جهان را می شناسد و برای همه پدری می کند!
گرسنگی می کشد تا دیگران سیر شوند و تشنه می ماند تا دیگران را سیراب سازد!
وقتی
آن علی اقیانوسْ دل و کهکشانْ جان را که پدر عالم و آدم است در حد یک رقیب
بازی های کودکانه پایین کشیدیم و دغدغه انسان سازی او را در حد قیافه و
شکل آدم ها ساده کردیم و مسأله انسان پردازی و جهان سازی او را به پایین
ترین سطح ظاهر شرع تقلیل دادیم طبیعی است که این علی جدید برساخته ما دل از
کسی نبرد و جان کسی را برنیاشوبد!
وقتی به جای نهج البلاغه آتشین و
خروشان ، رساله توضیح المسائل را گذاشتیم و همه دین را در قامت یک حکم شرعی
و ظاهری که تازه فقها بر سر شکل و ابعادش اختلاف دارند و بعضا مستحب می
دانند تقلیل دادیم معلوم است که دیگر این دین تازه و جدید ما با جان و دل
کسی سازگار نمی شود!
وقتی عدالت را و برابری را و قسط را نه تنها نابود
و محکوم کردیم بلکه به زیاده خواهی ها و ویژه خواری ها رنگ تقدس و باور
زدیم بی شک این تعارض و تناقض انسان منطقی و عاقل را پس می زند!
وقتی که
همه مسائل مان در حد فوتبال بانوان و کنسرت موسیقی سطحی شد آن وقت هزار
هزار نفر را به بهانه ساز موسیقی و سستی در حجاب و شکل ظاهرشان از دین دور
می کنیم و فاصله هایشان روز به روز از دینی که ما عرضه کرده ایم بیشتر می
شود و "یخرجون" من دین الله افواجا... همه به خاطر این که حقیقت را در چند
متر پارچه خلاصه کرده ایم و شابلون و متر خودمان را گذاشته ایم که هرکس
مثلا حجابش چادر آنهم مشکی نبود و هر کس ریش و قیافه اش با سلیقه ما تطبیق
نمی کرد بی دین است!
و طبیعی است که روز به روز بی دین ها بیشتر بشوند!
و در چنین شرایطی است که حتى مدعیان دین داری هم چنان به ساخته های ذهنی خود عادت می کنند که تاب شنیدن حقیقت را ندارند !
وقتی
سلیقه های شخصی و برداشت های فردی مان را به اسم اسلام جا انداختیم به
مرور چنان به آنها عادت می کنیم که اگر کسی از قرآن کریم آیه ای صریح تلاوت
کند یا از بحارالانوار و نهج البلاغه هم برایمان حدیثی قاطع بخواند باز یا
توجیه می کنیم، یا نمی شنویم، یا فهم خود را بر نص کلام خدا و اولیای خدا
ترجیح می دهیم و این می شود که به مرور چیزی را به اسم اسلام عرضه می کنیم
که بسیاری افراد ندای فطرت و درونشان را از آن نمی شنوند و به آن گرایش
پیدا نمی کنند! آن وقت به ضدیت با اسلام و بی دینی متهم می شوند! آنچه امام
هشتم علیه السلام فرمود همین بود که : علموا الناس محاسن کلامنا... حرف
حساب و دعوت دلنشین ما را به مردم برسانید تا با تمام وجود بیایند، حرف
خودتان را به اسم ما نزنید! و در شهادت امیر مؤمنان بیش از مظلومیت او باید
بر مظلومیت نسلی گریست که از حقیقت علوی و هدایت ولایت او به خاطر رفتار و
گفتار ما محروم مانده اند!