اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

عوامل دین-گریزی


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

http://s9.picofile.com/file/8308607718/D3NGOR3ZY_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8308608218/D3NGOR3ZY_5.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8308608492/D3NGOR3ZY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8308608776/D3NGOR3ZY_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8308608984/D3NGOR3ZY_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8308609250/D3NGOR3ZY_6.jpg

 

 حرف از اما و اگر و احتمال و شاید نیست. وجود دارد، به قطعیت. دین گریزی و تضاد داشتن با رویکردهای دینی در بطن جامعه نفوذ کرده است و دارد عمق می گیرد. سر بچرخانید مصداق‌هایش را می‌بینید. در سبک زندگی آدم‌ها، در باورها و اعتقاداتشان، در زبان و بیان‌شان و... دینی که رسالتش از ازل این بوده است که بشود یک نقطه امن برای تمسک جستن به آن برای تشخیص مطلوب از نامطلوب، حالا چه شده است که در معرض بی‌مهری و بی‌توجهی عده‌ای از جوان‌ها قرار گرفته و برای خیلی‌ها دیگر کارکرد زیبایش را از دست داده است؟ پیرامون این قضیه و چند و چون آن گپ و گفتی داشتیم با حجت‌الاسلام سیدحمید حسینی، کارشناس مذهبی و عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث؛ که ماحصلش در اختیار شما است.
  این چیزی که مردم نسبت به آن دلسرد و بی علاقه شده‌اند همان دین حقیقی خودمان است؟
واقعیت این است که من فکر نمی‌کنم کسی از دین زده بشود. از دین حقیقی، دینی که زیباست و دقیقا مطابق فطرت انسان‌ها تعریف شده است. تابه‌حال دیده‌اید کسی از یک گل زیبا زده بشود؟ نمی‌توان از زیبایی‌ها زده شد. برخی جوان‌ها از چیزی که به اسم دین معرفی می‌شود زده شده‌اند. چیزی که به جای دین قرار داده شده است. همان چیزی که امیرالمومنین علی(ع) آن را به پوستین وارونه تشبیه کرده و بلای جامعه دانسته‌اند. البته نباید فراموش کرد که عامل تمام این مخالفت‌ها زدگی مردم و بد جلوه داده شدن دین نیست. حتی زمانی که دین حقیقی به مردم معرفی می‌شود برخی‌‌ها که تابع نفس‌شان هستند و دین را مزاحم تنبلی‌ها و منافع باطلشان می بینند آن را نمی پذیرند.
  اگر بخواهیم عمیق‌تر مسئله را کنکاش کنیم، این قضیه از کجا آب می‌خورد؟
عوامل متعددی برای این موضوع وجود دارد و مقالات و مطالب گوناگونی هم در موردش نوشته شده است.
من اخیرا مقاله‌ای را خوانده‌ام که در آن هفت عامل را ذکر کرده بود: تبلیغات و توصیه‌های بیش از حد دینی در سطج جامعه، احساس ناسازگاری دین با زندگی و در نظر نگرفتن جایی برای تنفس و هنر و شادی مردم، بایدها و نبایدهای فراوان و بیش از حد طاقت افراد عادی، حجیم شدن تعالیم دینی و دغدغه‌های نگران کننده، ابهامات و مشکلاتی که در تاریخ دین وجود دارد، ترویج دینی که حقوق انسان را محترم نمی‌شمارد و در خدمت انسان نیست و تناقض گفتار و رفتار متولیان دین. به نظرم تمام این‌ها تا حدودی درست است. اما من تمایل دارم این مشکل را از نگاه خود دین و دغدغه‌هایی که پیشوایان اسلام مطرح می‌کردند بررسی کنم.
 عوامل دین گریزی جوانان در نگاه شما چیست؟ 
 اگر کمی با قرآن و متون اصیل دین آشنا باشیم می‌توانیم در این منابع سه عامل مهم برای زده شدن از دین پیدا کنیم. اولین عامل تغییر اولویت‌ها و جا‌به‌جا شدن اصل‌ها و فرع‌ها است.
وقتی به اصل دین مراجعه می‌کنیم می‌بینیم اولویت اصلی آیات قرآن و احادیث پیشوایان دین، موضوع اخلاق و انسانیت است و بقیه مسائل از جمله عقاید و احکام شرعی در اولویت‌های بعد قرار دارند. در حالیکه در دین رایجی که تبلیغ می‌شود اولویت با ظواهر و ضوابط شرعی است و به اخلاق به عنوان یک موضوع تزئینی نگاه می‌شود. البته منظور این نیست که عقاید و احکام اهمیت ندارند اما در دین واقعی عقاید و احکام جایگاه‌شان را از اخلاق می‌گیرند.
 دو عامل دیگر چیست؟ 
 دومین عاملی که در توصیه‌ها و هشدارهای پیشوایان دین خیلی روی آن تاکید شده است
بی‌توجهی به ظرفیت‌ها و تفاوت‌های افراد است. حکایت همان تازه مسلمانی که همسایه‌اش او را آنقدر به مسجد برد تا باعث شد از دین، زده و مرتد بشود مصداق خوبی برای این قضیه است. امامان ما فراوان توصیه کرده‌اند به پیروان‌شان و مبلغان دین که از همه توقع یکسان نداشته باشید و فکر نکنید همه وظیفه دارند از همان زاویه دید شما به مسائل نگاه کنند. فرمودند خدا آدم ها را با تفاوت‌ها و ظرفیت‌های گوناگون آفریده است و اگر شما از مردم انتظار داشته باشید مثل شما فکر و عمل کنند حتما آن‌ها را از دین زده می‌کنید.
 عامل سومی که در این زمینه بسیار موثر است شیوه زندگی و رفتار متولیان و مبلغان دین است.
برخی از این افراد در حالیکه باید برای مردم حکم الگو و مصداق عینی دین باشند، حرف و عمل‌شان تناقض دارد. سخت گیری‌ها و تندخویی‌ها و دنیاگرایی برخی از آن ها موجب بدبینی مردم به دین می‌شود. مخصوصا اگر دولت و حکومت هم به اسم دین تشکیل شده باشد و عده‌ای در پشت سنگر دین بخواهند قدرت را در دستان خود نگه دارند. طبیعتا همه مشکلات و نارسایی‌ها به جای اینکه به افراد برخورد کند به آن سنگر بر می‌خورد.
  راه چاره چیست؟ می‌شود بازهم برای حفظ دین جوانان، محدودترشان کرد؟ 
 واقعیت این است که تا وقتی علما و حوزه‌های علمیه ما اخلاق و انسانیت را بر احکام و شریعت اولویت ندهند و دین را به جایگاه درست خودش برنگردانند نباید انتظار داشته باشند با استقبال مردم مواجه شوند. در دنیای کنونی سطح آگاهی‌ها خیلی بالا رفته است و ارتباطات و دسترسی به اطلاعات باعث شده راه‌هایی که شاید در گذشته برای توجیه احکام و موضع‌گیری‌ها جواب می داده است دیگر تاثیری نداشته باشد. دیگر نمی‌شود با ممنوع کردن کتاب‌ها و محدود کردن شبکه‌ها و دسترسی‌ها جلوی پرسش‌ها و انتقادات را گرفت.
  بحث از اجبار در رعایت دستورات دین که بیشتر، ذهن جوان‌هایی چون من ناخواسته به سمت حجاب می‌رود؛ ماحصل این ماجرا و ماجراهای مشابه چیست؟
 متاسفانه از تجربه‌ها درس نمی‌گیریم.
ای کاش بررسی می‌کردیم که آیا اجبار در زمینه دین و دینداری تاثیر مثبتی هم داشته یا اینکه همین قبیل کارها باعث دورتر شدن مردم از دین واحساس نفرت و لجبازی شده است؟ من در اینجا به اینکه اساسا در دین اجباری نیست و پیشوایان اسلام هم کسی را به این مسائل مجبور نکرده‌اند کاری ندارم. اما عرضم این است که حتی اگر فقط و فقط به اجرا شدن حکم خدا درباره حجاب هم فکر کنیم بازخوب است نگاهی علمی و منصفانه به پشت سر خودمان بیندازیم و ببینیم آیا این شیوه تا کنون موجب گسترش حجاب شده یا هرروز مشکلات بیشتری را در این زمینه به وجود آورده است.
  در حالیکه جامعه ما دارد سمت و سوی غربی پیدا می‌کند، هستند کسانی که از مذاهب دیگر دارند به سمت اسلام گرایش پیدا می‌کنند. علت این تضاد رفتاری چیست؟
تاریخ به ما ثابت کرده است که هرزمان اجازه مطرح شدن دیدگاه‌های گوناگون وجود داشته، پیشرفت حق و گرایش مردم به دین هم افزایش پیدا کرده است. علتش هم این است که حرف دین منطقی است و منطق می‌تواند به سایر حرف‌ها و افکار غلبه پیدا کند. بخش دیگری از این ماجرا ناشی از بی‌برنامگی خودمان و برنامه‌ریزی و فعالیت جدی آن‌هاست است. وقتی دیگران کار و تلاش و تبلیغ می‌کنند و از روش‌های علمی برای ترویج فرهنگ‌شان استفاده می‌کنند و ما هنوز در روش‌های کهنه و بی‌خاصیتمان گرفتاریم و صدها موسسه و نهاد فرهنگی مشغول ضایع کردن بودجه‌ها و خنثی کردن کار یکدیگر هستند، طبیعی است که نتیجه همین می‌شود. هرکس همان چیزی را به دست می‌آورد که برایش زحمت می‌کشد.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 


برچسب ها: دین حقیقی، پوستین وارونه، تابع نفس‌، حقوق انسان، تناقض گفتار و رفتار، عوامل دین گریزی، اخلاق و انسانیت،
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.