اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

مملکت داری با احساس و شعار نمی شود ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  مملکت داری با احساس و شعار نمی شود ... 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

نتیجه تصویری برای پیک نوروزی

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای سد گتوند

ریزگردها و عوارض آن بر بدن انسان

نتیجه تصویری برای کمبود آب

ضرورت خروج از تله برجام با چرخش در سیاست‌های راهبردی

 

 خبرآنلاین، وبلاگ فدایی، غلامرضا : در آموزش و پرورش دادن پیک نوروزی خلاف است و ذهن بچه ها را خسته می‌کند و باید ذهن آنها آزاد باشد تا بتواند رشد کند، تازه بعد از چهل سال فهمیدیم که کنکور باید حذف شود زیرا سلامت روان و اقتصاد جامعه را به هم زده است و نتیجه مطلوبی عاید نکرده است، بعد از چهل سال فهمیدیم که سدسازی‌های بی‌رویه برای کشور خطرناک است و موجب تغییر اکوسیستم می‌شود و به جای این‌که خدمتی شده باشد خیانت شده است.
 پس از چهل سال فهمیدیم که ریزگرد ها که آسایش و آرامش استان عزیز خوزستان را به خطر انداخته است به خاطر تغییر اکوسیستم و جلوگیری از ورود آب از منطقه و بیرون از منطقه و باعث خشک شدن هور ها در آن منطقه شده است.
 پس از چهل سال فهمیدیم که تازه نه تنها گسترش شهرها مخالف توسعه است بلکه گسترش فضای سبز هم غیر صحیح است (به گفته مسئولان سازمان محیط زیست) و باید از آن جلوگیری شود زیرا کمبودآب جدی تر از آنی است که ما تصور می کنیم.
 تازه بعد از چهل سال فهمیدیم (و یا شاید نفهمیدیم) که نه تنها امریکا قابل اعتماد نیست بلکه شرکای اروپائی وی هم قابل اتکا نیستند و دل بستن به آنها خودفریبی است.
 تازه بعد از چهل سال فهمیدیم که برجام از نظر غربیها مقدمه ای است برای ورود به مذاکرات دیگر که طی برنامه حساب¬شده-ای مطرح می کنند و اسرائیل با زرادخانه های اتمیش و عربستان با سلاح های خطرناک خریداری شده اش خطر منطقه نیستند و این ایران است که باید گام به گام تغییر رویه دهد و بعضی ها در داخل هم با زمزمه هایی برای آن زمینه سازی می کنند.
 تازه بعد از چهل سال فهمیدیم که در بحث های فلسفی با عنوان گستره شریعت در شبکه چهار از فردی بودن دین باید سخن گفت.
 بعد از چهل سال دیدیم که مسئولان با مردم مستضعف همنوا شده و از اینکه عدالت برقرار نشده شکوه می کنند، و به گفته رهبر انقلاب اصلا ارتجاع رخ داده است.
 بعد از چهل سال فهمیدیم که اطلاعات شفاف در کار نیست و موانع شفافیت در کشور بسیار قدرتمند تر عمل می کنند (مصاحبه شب 14/12 شبکه خبر نایب رئیس مجلس)
 بعد از چهل سال فهمیدیم که در هیچ قسمتی نه آمایش کلی و نه نقشه راه به معنای واقعی وجود ندارد و خلاصه فهمیدیم که وقت تلف کرده و بر سر و کله هم کوبیده و به نفوذ خارجی میدان داده ایم.
 و ...
 اینکه بعد از چهل سال تازه نکاتی برای ما مکشوف شود امری مبارک است ولی چه تضمینی وجود دارد که چهل سال بعد این برنامه ها زیر سوال نرود؟ این امر حکایت از این دارد که کشورداری خیلی مهم تر از این است که ما با انتخابات سطحی و جناحی بخواهیم بر سرنوشت ملتی حکمرانی کنیم و بعد هیچکس مسئولیت هیچ کاری را به عهده نگیرد. مملکت‌داری را باید از کسانی یاد گرفت که با هم توان از همه ظرفیت های داخلی و خارجی استفاده می کنند تا کشور خود را رشد دهند و به جای ریشه زنی و تیشه زنی و تقصیر را به گردن دیگران در هر چهارسال و یا هشت سال انداختن و با بیگانگان همراهی کردن باید از خود و اصلاح نیات خود شروع کرد. مملکت را با تعارف و شعار نمی توان اداره کرد. عقل و تدبیر واقعی می خواهد و آنگاه عزم و قاطعیت.
 و اما توضیحاتی در باره نکات فوق:
من با حذف پیک نوروزی موافقم ولی چرا باید به جای آن فقط به نوشتن مقاله بسنده کرد؟ مگر نه این است که ما می خواهیم استعدادسنجی کنیم و ذهن دانش آموز را از همان آغاز به کسب مهارت های لازم سوق دهیم؟ مگر همه آمادگی نوشتن مقاله دارند و تازه اگر مجبور باشند می روند و از کسی به زور و یا پول آن را تهیه می کنند و نیز مگر همه معلمان مقاله نویس اند؟ از این رو در ارزیابی مقالاتِ آماده شده فقط جمعی قلیل مشارکت خواهند کرد.
چه خوب بود به آنها گفته می شد که هر کس در حوزه های موضوعی گوناگون، در هر مهارتی که خود علاقمند است و یا اولیای دانش آموزان احساس می¬کنند فرزندانشان علاقمندند بتواند یک کار اصیلی (از جمله فراگیری مهارت های والدین) ارائه دهد، از وی پذیرفته می شود. تا هم استعدادسنجی شود و هم مهارت افزایی از آغاز دوران تحصیلی مدنظر قرار گیرد و هم همه معلمان در این کار درگیر شوند.
 حذف کنکور خوب است ولی جایگزین آن چیست و اصلا هدف از حذف آن معلوم نیست که روانی است، اقتصادی است، و یا مهارت افزائی است؟ و برای جایگزین اگر نمرات سه و یا چهار سال قبل از کنکور مد نظر قرار گیرد مشکل حافظه محوری را ما به دوران چند ساله تحصیل گسترش داده ایم.
 اگر سدسازی بی رویه را محکوم می کنیم و یا به فکر حذف ریزگردها هستیم باید فکر اساسی داشته باشیم و نگاه ما به توسعه شهر و روستا مورد تجدید نظر جدی قرار گیرد که قطعا کار آسانی نیست. نمی شود با وصله پینه مشکل را حل کرد و مسّکّن وار برای مشکلات چاره جست. عزم ملی در اینجا است که بعد از چهل سال همه باید دست به دست هم بدهند و یک خانه تکانی جدی در فکر و برنامه داشته باشند تا در آینده دچار افسوس های بعدی نشویم.
 در نگاه به خارج به جای تمسک به این و آن و چشم‌داشت به فرانسه و امریکا به داخل بیندیشیم چرا فرانسه با این دشمنی های پنهان وآشکاری که با ما دارد تا این اندازه مورد وثوق عده ای است؟ مثلا صنعت کذایی اتومبیل در انحصار آن قرار می گیرد مگر فرانسه دشمنی اش از امریکا و انگلیس کمتر بوده است؟ چرا برنامه‌های سیاسی ما با سیاست های اقتصادی هماهنگی ندارد و دست کم گزینش هایی در قرار داد و خرید و واردات صورت نمی گیرد؟
 اینکه در بحث فرهنگی و دینی در شبکه چهار در برنامه گستره شریعت تازه فردی بودن مذهب مطرح می شود و اینکه یکی از میهمانان می گفت دین خاستگاهش فردی است اگر چه بعدا ممکن است به جامعه هم سرایت کند به عنوان مبحث نظری، بیانش بد نیست ولی انگار همه چیز از قبیل نقطه سر خط است و دو باره باز گشت به عقب. بدیهی است همیشه همه چیز از فرد شروع می شود. البته اگر از یک خارجی منکر بسیاری از معتقدات ما در آن جلسات دعوت می شد بد نبود. من با این گونه بحث کردن ها مخالف نیستم ولی با اینکه در ظرف سه جلسه نتوانند جمع بندی کنند و تازه شبهه هایی هم ایجاد کنند مخالفم.
 و خلاصه اینکه جای تأسف دارد که چرا حالا پس از چهل سال؟ مگر عمر از دست رفته دوباره باز می گردد؟ و این نشان می دهد مملکت داری با احساس و شعار نمی شود. علم و دانش و آینده نگری می خواهد و استفاده از تجارب دیگران بدون اینکه خود را در بست در اختیار دیگران قرار بدهیم. تا کی خوش¬بینی بیش از حد و نگاه به دست و دهان غرب؟ به قول معروف «نخوردی نان گندم بدیدی دست مردم» مگر ما در این چهل سال دست کم کشور مالزی را ندیده ایم؟ مگر از کشور کره این همه جنس نمی خریم؟ مگر نمی توانیم از تجارب دیگران بهره بگیریم. ولی متأسفانه همه اش در این مدت بر سر قدرت و رفتن به مجلس و گرفتن دولت بدون اینکه شایستگی آن را داشته باشیم با هم دعوا کرده ایم. آن هم بر سر هیچ و نتیجه اش این است که می بینیم که بعد از چهل سال تازه اعتراف می کنیم که راه را اشتباه آمده ایم.
 به هر حال باز این خطر همواره وجود دارد اگر عزم را جزم نکنیم و اگر مام وطن را بر باند و حزب و گروه خود ترجیح دهیم گرفتار پشیمانی های بعدی شویم.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.