«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره کنید
روزی چند دسته خر جمع میشوند و به درگاه خدا شکایت میکنند که ای خدای بزرگ
درست است که به ما خر میگویند، ولی هر چه هستیم مخلوق تو هستیم تو خودت بین ما
خرها و این آدمها داوری کن: اولاً غذای روزانه ما کاه و جو است. این آدمها کاه ما
را برای خود برداشته و داخل مبلها و پشتیها میگذارند و یا در پشت بامها از آن
استفاده میکنند و بعد از آن همه کار و مشقت روزانه و خوردن شلاق، ما را تشنه و
گرسنه رها میکنند! ما به جو هم قناعت کردیم ولی بی انصافها جو را هم تبدیل به مال
حرام میکنند و از آن آب جو میسازند! ای عجب!
بشر این همه آش و پلو و قرمه سبزی و فسنجان و کباب و شربت و غیره میخورد و باز این
غذای روزانه ما را هم از ما دریغ میکند، آن هم به صورت حرام! بار خدایا خودت داوری
و قضاوت فرما. آیا این بشر اشرف المخلوق است؟ اینکه من از شکم میبینم اشرف المخلوق
است! خرگوشی که در آن حوالی که شکایت خرها را میشنید جلو میآید و در جواب خرها
چنین میگوید:
ای خران عزیز که در واقع الاغهای زحمتکش و عزیزی هستید. من گرچه از خانواده شما
نیستم، ولی گوشم خر است و نامم خرگوش است؛ من پاسخ این اعتراض شما را میدانم.
آن آدمی که اشرف المخلوق خداوند است، هیچ وقت تو را اذیت نمیکند، غذای تو را به
موقع میدهد، شکم پرست نیست، آدمی ربانی است. این افرادی که تو میبینی، شکلشان مثل
آدم است ولی آدم نیستند. گوش خر را بفروش و گوش دیگری بخر! اگر آدمی خر نباشد، رفیق
خود را از لباسش نمیشناسد بلکه دنبال معرفت اوست.
مرشد از این حکایت چند پند میآموزد:
1 - هیچ وقت با آدم جاهل و مثل خر (البته خر به زعم ما) دوست نشو.
2 - با آدم سوداگر رفاقت مکن که یا مثل او خر میشوی یا به سودا مبتلا میشوی. مثل
کچلی که اگر با او بنشینی، کچل میشوی.
3 - تن پروری مکن. تن پروری درد بدی است که از درد خری هم بدتر است.
4 - ظلم هم مکن؛ چه به انسان چه به حیوان.
چند بیت شعر طنز مرشد را در این حکایت برای آشنا شدن خوانندگان از نحوه مثنویهای
مرشد ذکر میکنیم:
بر در دربار ایزد چند خر - شکوه میکردند از دست بشر
کی خدا ای چاره بیچارگان - چارهای کن به هر درد ما خران
قوت ما کاه و جو است ای کردگار - قوت آدم هست بی حد و شمار
کاه ما را مبل و پشتی میکنند - در عوض با ما درشتی میکنند ...
ما بدان جو هم قناعت کردهایم - ظلم آنها را اطاعت کردهایم
این جوم را خمر و مشروبش کنند - آب جو سازند و معیوبش کنند ...
ما نه می خوردیم و نی آب هویچ - نی کباب پشت ماز و ساندویچ
قرمه سبزی و فسنجان و کباب - شربت به لیمو و نقل و شراب
کانادا و پپسی و کیم و اسو - پرتغال و لیمو و سیب و هلو
تخم مرغ و شیر و نان روغنی - شیر برنج و آب زرشک و بستنی ...
این بشر با این همه ظلم و ستم - اشرف المخلوق باشد از شکم! ...
گفت: خرگوشی خران را در جواب - کی خران چابک زرین رکاب
گرچه من خر نیستم گوشم خر است - فکر و هوشم از شماها بهتر است
گوش خر بفروش و دیگر گوش خر - این سخنها کی رود بر گوش خر؟ ...
اشرف المخلوق اینها نیستند - آن جماعت جمله ربانیستند ...
گوش دل بگشای ای جان پسر - از خر و خرگوش پندی در ببر
هر کسی با خر نشیند خر شود - گر کسی با گر نشیند گر شود
گر خوری با شخص سودائی غذا - میشوی آخر به سودا مبتلا
نیست دردی بدتر از درد خری - از خری بدتر بود تن پروری
هر کسی خر گشت بارش میکنند - از سعادت بر کنارش میکنند
«ساعیا» بس کن که ما کر نیستیم - ظالم و تن پرور و خر نیستیم