«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
میگن زمانی که گاندی میخواست خودشو به جلسه ای برسونه که قرار بود اونجا از
حق ملتش در برابر انگلیسی ها دفاع کنه به قطار دیر میرسه و قطار در حال
حرکت بوده که مجبور میشه دنبال قطار بدوه بالاخره به قطار میرسه و سوار
میشه اما یک لنگه کفشش از پاش در میاد و میفته کنار ریل و خودش اون یکی
لنگه رو هم میندازه وقتی میرسه به مقصد و وارد جلسه میشه تمام حضار به
گاندی پابرهنه میخندن و یکی از انگلیسیها میگه آقای گاندی کفشهایتان کو؟
نکنه با پای برهنه میخواین از حقوق ملتتون دفاع کنید؟!!! مجددا همه خنده ی
بلند و طولانی سر دادند و گاندی با نگاهی آرام و لبخندی بر لب آنها را
نظاره میکرد وقتی خنده ی آنها تمام شد گاندی گفت وقتی به علت تاخیر بدنبال
قطار میدویدم تا به اینجا برسم یک لنگه کفشم از پایم در آمد و من آن یکی
لنگه را نیز درآوردم و نزدیک لنگه ی دیگر انداختم که اگر پابرهنه ای
پیدایشان کرد یک جفت کفش داشته باشد نه یک لنگه ...
با سلام : بسیارخوب / دربروز شده های بلاگفا هستید/موفق /پیروز وهرروز بهتر از دیروز باشید./ ضمن عرض تبریک سال نو
تبادل لینک را صلاح میدانید-؟
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم
دیگران در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یارعزیز نتوانیم-----------
با سلام : بسیارخوب / دربروز شده های بلاگفا هستید/موفق /پیروز وهرروز بهتر از دیروز باشید./ ضمن عرض تبریک سال نو
تبادل لینک را صلاح میدانید-؟
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم
دیگران در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یارعزیز نتوانیم-----------