اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

اگر باران به دلها نبارد ...

راجع به زندگی وَ مسائل مختلف آن ...

دزدان دین ِ مَردم ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8213281284/GORG_DAR_LEB8SE_M3SH_1.jpeg

 

http://s3.picofile.com/file/8213281468/GORG_DAR_LEB8SE_M3SH_2.jpg

 

  دزدان دین ِ مَردم ... 

 

 میگن یک دزد وُ راهزنی بوده همه فن حریف ، آدمی بوده عجیب وُ غریب ... مثلا یکی از کارای عجیبش این بوده که ماه رمضون دور کارهای خلاف وُ دزدی رو کاملا خط میکشیده وُ نماز وَ روزه-شو درست وُ حسابی ادا میکرده ؛ برای خرج غذای ماه رمضونش میرفته پیش یک مجتهد معتمد وُ آشنا وَ کمی پول حلال میگرفته تا خیالش از بابت نماز وُ روزه-اش راحت باشه! یکی از روزهای عادی ِ سال ، صندوقچه-ی کوچکی به چنگ میآره که چند تا جواهر عتیقه وُ قیمتی توش بوده همراه با یک یادداشت کوتاه. تو اون نوشته بوده : «الهی تو پاکترینی وَ دلبسته-ی تمام بنده-های پاک-ات ... الهی ، پاک زیستن وُ پاک مُردن را به تمام خلایق عنایت فرما» ... با خوندن این مطلب ، کلافه وُ گیج وُ مبهوت میشه. بالاخره میره سراغ صاحب جواهرات وَ خودشو معرفی میکنه. پیرزن ِ صاحب صندوقچه ازش می-پرسه : «خب ، حالا از من چی میخوای»؟ بهش جواب میده : «برای چی کاغذ دعا رو تو صندوقچه گذاشته بودی»؟ بهش جواب میده که من مطمئن بودم که پاکترین ِ پاکترینها ، جایی تو دل ِ خواننده-ی دعا باز میکنه وَ صندوقچه دست هر کس که بیفته ، دیگه دچار طمع وُ وَسوسه نمیشه! مَرد می-پرسه : «حالا اگه این دعا در کسی اثر نکنه چی»؟! ... پیر زن سَرد وُ گرم چشیده جواب میده : «خب ، اگه اثر نکنه ، یعنی اینکه طرف در عُمرش ، "دو رکعت نمازم برای خدا نخونده"» ... بعد از مَرد می-پرسه : «تو چی شد که صندوقچه رو برگردوندی»؟ مَرد هم جواب میده : «درسته من دزدم ، ولی دزد ِ اعتقاد وُ اعتماد ِ آدما نیستم»! ...

 

  نوشته :  عـبـــد عـا صـی